• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5315 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۰ مهر

«اعتماد» در گفت‌وگو با يك دختر 15 ساله كه در 13 سالگي مجبور به ازدواج شد

معضل كودك‌ همسري زاييده فقر فرهنگي و فقر اقتصادي است

امان‌الله قرايي‌مقدم، جامعه‌شناس: دختراني كه در كودكي ازدواج مي‌كنند در آينده يا از زندگي‌شان فرار مي‌كنند ،يا وارد روابط نامشروع مي‌شوند، يا از همسران خود طلاق مي‌گيرند، يا دست به خودكشي مي‌زنند

بهاره  شبانكارئيان

مصاحبه‌شوندگان

-زهرا؛ كودك‌همسر 15 ساله كه در 13 سالگي ازدواج كرده است (به درخواست اين خانواده نام شهرستان محل زندگي آنها نزد روزنامه اعتماد محفوظ مي‌ماند) 
-مادر زهرا
-امان‌الله قرايي‌مقدم، جامعه‌شناس
تماس تصويري برقرار مي‌شود. در ابتدا مادر زهرا دوربين را در فضاي خانه مي‌چرخاند تا بتواند فقرشان را درست به تصوير بكشد. دو اتاق كوچك تو در تو اين خانواده را در دل خود جاي داده است. اسباب و اثاثيه قديمي و كهنه، كنج ديوار يكي از اتاق‌ها روي هم تلنبار شده است. رختخواب‌هاي‌شان هم كنجي ديگر از همين اتاق داخل ملحفه‌اي رنگ و رو رفته پيچيده شده است. اتاقي ديگر در دل همين اتاق خواب قرار گرفته كه داخل آن فقط يك فرش قرمز رنگ قديمي است و دور تا دور آن پشتي‌هايي قديمي به ديوار تكيه داده شده. سپس مادر زهرا به همراه گوشي تلفن از اتاق خواب بيرون مي‌آيد و وارد حياطي مي‌شود كه به جاي سنگفرش، كف آن با خاك پوشيده شده است. گوشي تلفن را به سمت چپ مي‌گيرد فضايي بدون ديوار و در كه به وسيله يك پرده گُل‌گُلي از فضاي حياط جدا شده. با انگشت سبابه دست ديگرش آنجا را نشان مي‌دهد و مي‌گويد: «اينم آشپزخونه ما.» خاكي و خالي بود كه وسط آن يك گاز پيك‌نيك قرار داشت. يك سينك ظرفشويي با پايه‌هاي نازك زنگ زده هم گوشه راست تصوير به چشم مي‌خورد كه كنار آن يك ميز قديمي گذاشته و روي آن را با قابلمه‌هاي فلزي غر شده تزيين كرده بودند. مادر زهرا پرده گُل‌گُلي آشپزخانه‌شان را مي‌اندازد و داخل حياط مي‌شود كه نور آفتاب تمام فضاي آن را پر كرده. سرويس بهداشتي آنها كنار حياط نزديك درِ ورودي خانه واقع شده و ديوارهاي آن با آجر و سيمان بالا رفته است. تمام فضاي خانه‌شان همين بود. مادر اين كودك‌همسر كه خودش نيز در كودكي ازدواج كرده بود حالا با پنج فرزند و يك شوهر مريض كه قادر به كار كردن نيست در اين خانه با فقر دست و پنجه نرم مي‌كند. او دوربين گوشي را به سمت خودش مي‌گيرد و مي‌گويد: «كل خونه‌مون همينه كه مي‌بيني. چشم به آسمون دوختم تا شايد فرجي بشه. چند سال پيش براي خرج و مخارج‌مون نون مي‌پختم و مي‌فروختم اما الان پول همون كار رو هم ندارم. دختر بزرگم 14 سالش بود كه شوهرش دادم. دختر دوم و سومم رو همين‌طور. زهرا موند و دختر سه ساله ديگرم. شوهرم هشت، نه ساليه كه مريض شده و گوشه خونه افتاده. قبلا كار مي‌كرد، كارش اين بود كه صبح به صبح كنار فلكه‌هاي اصلي شهر مي‌رفت تا بار ببرد اما مريضي امانش رو بريد و اون رو خونه‌نشين كرد. بچه داشتن هم كه خرجش بالاست. مدرسه، كتاب، دفتر. لباس، خورد و خوراك... زهرا 13 سالش بود كه به خاطر خرج و مخارج بالا مجبور شدم شوهرش بدم اما نمي‌دونستم كه اذيتش مي‌كنن. زهرا دو، سه هفته‌اي مي‌شه كه به خونه برگشته. شوهرش و خانواده شوهرش اذيتش مي‌كردن و دخترم رو كتك مي‌زدن. تا اينكه روز آخر همسايه‌ها به من خبر دادن كه زهرا از شدت گرسنگي و كتك‌هايي كه خورده روي زمين افتاده. سريع رفتم و اون رو به خونه‌مون آوردم ولي زهرا حال خوبي نداره هر روز دم غروب گريه مي‌كنه و شب‌ها با ناله از خواب بيدار مي‌شه.»
و اما زهرا در ابتدا تمايلي به صحبت كردن از خود نشان نمي‌دهد، اما چند دقيقه بعد تا صحبت از ادامه تحصيلش مي‌شود گوشي تلفن را از مادرش مي‌گيرد و با بغضي در گلو شروع به حرف زدن مي‌كند. اين كودك‌همسر 15 ساله مي‌گويد: «خيلي دوست داشتم درس بخونم اما پول نداشتيم. مادرم به من مي‌گفت كه اگر ازدواج كني هر چه بخواي شوهرت برات مي‌خره و خوشحال مي‌شي. مي‌توني لباس‌هاي خوب بپوشي و شب‌ها شكم گرسنه نخوابي. خانواده شوهرم يه خونه سه طبقه داشتن و ما در طبقه سوم زندگي مي‌كرديم. قبل از عروسيم چون مادرم يه مدت كار مي‌كرد من مجبور بودم كارهاي خونه رو انجام بدم براي همين غذا پختن بلد بودم. وقتي ازدواج كردم دو روز بعد از عروسيم مي‌خواستم برنج درست كنم دستم به كابينت‌هاي بالايي آشپزخونه نمي‌رسيد براي همين ظرف نمك از دستم افتاد و شكست. مادرشوهرم اومد بالا و شروع كرد به من حرف‌هاي زشت زدن. بعد از اون هم سر هر چيزي با من دعوا مي‌كرد و كتكم مي‌زد و شب هم به شوهرم مي‌گفت و بين ما رو خراب مي‌كرد. آخرين باري كه من رو كتك زدن و حالم بد شد و مادرم اومد دنبالم، سر اسپند دود كردن بود. داشتم اسپند دود مي‌كردم كه يه دفعه مادرشوهرم اومد بالا و شروع كرد من رو كتك زدن. گفتم مگه چي كار كردم! گفت؛ مي‌خواي من و پسرم رو جادو كني. از كتك‌هايي كه بهم زد بدنم درد گرفت و روي زمين نشستم. بعدش مادرشوهرم رفت پايين. يكي، دو ساعت بعد دوباره اومد بالا و هر چي خوراكي بود رو با خودش برد پايين. همسايه‌هايي كه صداي ما رو شنيده بودن به مادرم گفتن و او هم به دنبالم اومد.» بغض مي‌كند و فقط يك جمله مي‌گويد: «دوست دارم درسم رو بخونم.»

آسيب‌هاي اجتماعي  با هم 
در رابطه  مستقيم  هستند
«امان‌الله قرايي‌مقدم»، جامعه‌شناس در خصوص پديده كودك‌همسري و معضل‌هاي آن به «اعتماد» مي‌گويد: «سن بلوغ دختران حدود 12 سال و هشت ماه است و سن بلوغ پسران 16 سال. رشد فكري و عقلي پسران قبل از سن بلوغ از دختران كمتر است. بعد از سن بلوغ هم از لحاظ روانشناسي هوش زن‌ها بيشتر از مردهاست. همچنين طول عمر خانم‌ها هم نسبت به آقايان بيشتر است. در حال حاضر در كشور ما بقاي اميد به زندگي در زنان 79 درصد است در حالي كه اين اميد در مردها 75 درصد است. حالا با اين تفاسير در خصوص پديده كودك‌همسري كه سوغات عربستان نيز است بايد بگويم كه اين پديده در كشور ما سابقه طولاني دارد و از زمان‌هاي گذشته وجود داشته است. دو عامل مهم در پديده كودك‌همسري موثر است و آن دو عامل فقر اقتصادي و فقر فرهنگي را شامل مي‌شود. در گذشته خانواده‌ها معتقد بودند كه دختر از يك سني كه مي‌گذرد بايد ازدواج كند اما الان خانواده‌ها فرزندان كودك خود را به خانه بخت مي‌فرستند تا مشكل اقتصادي‌شان كمتر شود. در واقع اين خانواده‌ها كه در نواحي خاصي از كشور زندگي مي‌كنند يا فرهنگ‌شان ضعيف است يا به لحاظ مالي مشكلات زيادي دارند. در سيستان و بلوچستان، خراسان شمالي، لرستان، بوشهر و خصوصا خوزستان اين پديده به وفور ديده مي‌شود. كودك‌همسري در حال حاضر در جامعه به دليل مشكلات اقتصادي صورت مي‌گيرد. اكثر اين خانواده‌ها چون توان نگهداري فرزندان خود را به لحاظ مالي ندارند آنها را در كودكي شوهر مي‌دهند. برخي ديگر از خانواده‌ها هم به خاطر فقر فرهنگي دست به چنين اقدامي مي‌زنند كه البته اين كار در آينده آسيب‌هاي شديدي به اين كودكان وارد مي‌كند. يكي از اين آسيب‌ها خودكشي اين كودكان است. در استان‌هاي غربي و جنوب غربي اكثر آمارهاي خودكشي دختران مربوط به پديده كودك‌همسري مي‌شود. اين دختران با خودسوزي، گچ خوردن و... به زندگي خود پايان مي‌دهند. اين ازدواج‌ها اجباري است براي همين آسيب‌هاي زيادي به اين كودكان وارد مي‌شود و در آينده آنها يا از زندگي‌شان فرار مي‌كنند يا وارد روابط نامشروع مي‌شوند يا از همسران خود طلاق مي‌گيرند يا همان‌طور كه اشاره كردم دست به خودكشي مي‌زنند. دختري كه اواخر سال گذشته در اهواز توسط همسرش به قتل رسيد نمونه بارزي از همين آسيب‌ها در پديده كودك‌همسري است. كودكاني كه در سن خيلي پايين ازدواج مي‌كنند اصلا تصوري از ازدواج ندارند و حتي نمي‌توانند دست چپ و راست خود را از هم تشخيص دهند. اين دختران مدتي بعد از ازدواج‌شان نيز بچه‌دار مي‌شوند. خب با گذشت زمان اين دختران در آينده دچار آسيب‌هاي فراواني به لحاظ روحي و رواني مي‌شوند. در نهايت نهاد خانواده كه مهم‌ترين نهاد جامعه است به خطر مي‌افتد. بنابراين خود اين دختران كه در سنين پايين ازدواج كردند و همچنين كودكان آنها دچار آسيب‌هايي مي‌شوند. مثلا در سيستان و‌بلوچستان پدر خانواده به خاطر اينكه پول ندارد قرضش را ادا كند مجبور مي‌شود دخترش را در 9 سالگي به مردي سي يا چهل ساله بدهد. در نتيجه تشكيل چنين خانواده‌هايي مستحكم نخواهد بود و چند سال بعد از ازدواج‌شان دختر از آن زندگي فرار مي‌كند. يكي از علل فرار دختران همين پديده كودك‌همسري است. چندين سال پيش كه من در خصوص همين زمينه تحقيقاتي را انجام مي‌دادم به اين موضوع برخوردم كه برخي دختراني كه از خانه فرار مي‌كردند دليل خود را ازدواج اجباري عنوان مي‌كردند. در همان سال‌ها كه بنده روي موضوع دختران فراري كار مي‌كردم با دختري مواجه شدم و در گفت‌وگو با او متوجه شدم كه پدرش قصد داشته او را به اجبار شوهر دهد و آن دختر هم تصميم به فرار گرفته بود و در ترمينال جنوب مورد ظن ماموران قرار گرفته و به كلانتري منتقل شده بود. آسيب‌هاي اجتماعي با هم در ارتباط مستقيم هستند. يك آسيب، آسيبي ديگر به دنبال خواهد داشت. به عنوان مثال وقتي دختران از ترس ازدواج اجباري تصميم به فرار مي‌گيرند در همان شب اول يا دوم مورد آزار و اذيت جنسي افراد سوءاستفاده‌گر قرار مي‌گيرند. خب همين روند را در نظر بگيريد آسيب پشت آسيب پديدار مي‌شود. در ازدواج‌هاي اجباري توافق فكري وجود ندارد، رضايت جنسي وجود ندارد به همين دليل اين زندگي‌ها پس از مدتي نابود مي‌شود و از بين مي‌رود.»
او در ادامه درباره راهكارهاي پايين آمدن آمار مربوط به اين معضل اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «اين معضلي است كه با گذشت زمان كمتر خواهد شد. اين معضل با ارايه دادن مقاله‌ها، آموزش در فضاي مجازي، آموزش‌هاي لازم توسط رسانه‌ها و اطلاع‌رساني آموزش و پرورش به والدين نسبت به قبل كمتر شده است. در كل اين پديده ريشه در فرهنگ و اسلام دارد اما در حال حاضر در كشور ما به علت مشكلات مالي و فقر اقتصادي اين پديده رخ مي‌دهد. اين پديده به لحاظ جغرافيايي كشورمان نوع آن نيز متفاوت است. در لرستان و خوزستان برخي طايفه‌ها براي اينكه درگيري و اختلافات قومي و قبيله‌شان را پايان دهند، دختران يا پسران خود را در سن پايين به عقد هم در مي‌آورند كه آن را خون بس مي‌نامند. در اين نوع كودك‌همسري نيز آسيب وجود دارد. مواردي هم وجود دارد كه دختر و پسر را در كودكي به عقد هم در مي‌آورند و وقتي دختر به سن بلوغ مي‌رسد با ازدواج مخالفت مي‌كند و عقدشان را به هم مي‌زند. همين مخالفت دختر باعث مي‌شود كه پسر اسلحه به دست بگيرد و خود دختر و خانواده دختر را به قتل برساند. در برخي موارد هم پسر در آخر كار خود را نيز مي‌كشد. در بخشي از استان‌هاي كشور نيز به دليل فرهنگ آن منطقه دختر خودش از اين موضوع ناراحت نيست و گاهي خوشحال است كه با ازدواجش اختلاف قومي‌شان را برطرف كرده. بنابراين اگر ملاحظه كنيد دو عامل فقر فرهنگي و فقر اقتصادي باعث بروز پديده كودك‌همسري مي‌شود.»

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون