• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5315 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۰ مهر

ذهن بيمار چائوشسكو

مرتضي ميرحسيني

كمتر كسي در اين واقعيت كه او يكي از بدنام‌ترين ديكتاتورهاي قرن گذشته بود، ترديد مي‌كند. البته واژه «بدنام» براي توضيح چيزي كه او بود، كفايت نمي‌كند و بسياري از تصميم‌هايي كه مي‌گرفت و برنامه‌هايي كه اجرا مي‌كرد، همان اندازه كه زشت و ظالمانه بودند، عجيب و خاص و بي‌دليل هم بودند. تصميماتي كه جز در يك ذهن بيمار و متوهم - كه البته در ديكتاتورهايي كه مدتي طولاني در قدرت باقي مي‌مانند، طبيعي است- معقول و ضروري به نظر نمي‌رسيدند. نيكلاي چائوشسكو حدود ربع قرن بر روماني حكومت كرد و اين كشور را - كه زمين‌هاي حاصلخيز بسيار و جاذبه‌هاي گردشگري كم‌نظير داشت - به فقر و نكبت انداخت. مثل همه ديكتاتورهاي اروپاي شرقي، قدرتش را با اتكا به تشكيلات امنيتي و اطلاعاتي بزرگ و بي‌رحمي - كه در روماني سكوريتات خوانده مي‌شد - حفظ مي‌كرد و در سركوب مخالفانش هيچ خط قرمزي نمي‌شناخت. دقيقا مصداق همان جمله مشهور جرج اورول در رمان 1984 كه قدرت وسيله نيست، هدف است. يكي از افسران ارشد سكوريتات به نام ليويو توركو كه بعدها از روماني گريخت و در غرب پناهنده شد، مي‌گفت: «تشكيلات عظيم و غول‌آسايي را تصور كنيد كه كارش پراكندن شايعه، ترس و ترور است. سكوريتات چنان جوي درست كرده بود كه مردم احساس مي‌كردند اگر مرتكب كوچك‌ترين عملي شوند كه از نظر رژيم معادل مخالفت با چائوشسكو تلقي شود، فورا سربه‌نيست خواهند شد. اين نوعي وحشت روانشناختي بود كه مردم روماني را زمين‌گير كرده بود. بارزترين نمونه اطلاعات گمراه‌كننده شايعه‌اي بود كه عامدانه از سوي خود سكوريتات توليد و پخش شده بود؛ شايعه‌اي مبني بر اينكه از هر چهار رومانيايي يكي خبرچين سكوريتات است.» تقريبا همه رومانيايي‌ها باور داشتند زيرنظر هستند و اگر دست از پا خطا كنند دستگير و مجازات مي‌شوند. از اين‌رو مردم روماني زمين‌گير بودند و در اين كشور ثباتي تحميلي وجود داشت. مردم نمي‌توانستند خشم و نفرت‌شان را ابراز كنند، اما اين خشم و نفرت وجود داشت و همه، حتي خود چائوشسكو نيز آن را احساس مي‌كرد. خيلي دلش مي‌خواست رهبر محبوبي باشد، اما نبود و نمي‌توانست باشد. هر از چندي در جمع سران حكومتش، اين جمله منسوب به كاليگولا (امپراتور روم) را تكرار مي‌كرد كه «بهتر است كه مردم از تو بترسند تا دوستت داشته باشند.» با چنين نگاهي بود كه زندان‌هاي كشورش را پر كرد و هيچ آمار دقيقي هم از شمار كساني كه در زندان‌ها بودند، ارايه نداد. درباره مجرمان سياسي اين آمار مبهم‌تر بود، به اين دليل كه در روماني تعريف مشخصي از جرم سياسي وجود نداشت و به قولي مصاديق آن به سليقه شخصي و ناپايدار چائوشسكو وابسته بود. مثلا پاييز 1982 در چنين روزهايي، تصميم به ممنوعيت ورزش يوگا گرفت. دليلش هم اين بود كه فكر مي‌كرد يوگا كنشي سياسي براي تضعيف نظام كمونيستي است و كساني كه اين ورزش را تدريس يا حتي تمرين مي‌كنند در صف مخالفان حكومت جاي مي‌گيرند. زني اهل بخارست كه آن سال دانشجوي رشته پزشكي بود، تعريف مي‌كرد: «من از كلاس تمرين يوگا بيرون آمده بودم و داشتم به خانه‌ام برمي‌گشتم كه ناگهان ماموران سكوريتات سرم ريختند و حسابي كتكم زدند. آنها موقع كتك زدن مدام تكرار مي‌كردند كه اين ‌بار آخرت باشد كه يوگا كار مي‌كني... من ديگر يوگا كار نكردم. اما تا مدت‌ها چهار مامور سكوريتات به صورت بيست‌وچهار ساعته و تمام‌ وقت مرا تحت نظر داشتند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون