• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5328 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۷ مهر

نگاهي به جايگاه وحدت اسلامي در قرآن، سنت و سيره علما در آستانه هفته وحدت - بخش دوم

لازمه وحدت؛ افزايش آگاهي پيروانِ مذاهبِ مختلف است

عليرضا روشنايي

دين ‌و فلسفه: متن پيش‌رو، بخش دوم از يادداشت «نگاهي به جايگاه وحدت اسلامي در قرآن، سنت و سيره علما در آستانه هفته وحدت» است به قلم عليرضا روشنايي. بخش اول اين يادداشت در صفحه 6 شماره 5310 روز پنجشنبه 21 شهريور منتشر شد.

وحدت اسلامي به موانع و آسيب‌هاي دروني نيز مبتلاست كه در يك صورت‌بندي كلي مي‌توان به موارد ذيل اشاره كرد: 
الف) اختلافات مسلمانان
عمده عوامل دروني به سكون جوامع اسلامي و رهاشدگي مسلمانان بازمي‌گردد. بسياري از مسلمانان دنياي امروز نقطه اصلي اتكاي خود را گم كرده‌اند و در دايره هستي، احساس سرگرداني مي‌كنند. مسلمان اينك با پديده‌اي به نام «مدرنيسم غربي» روبه‌رو است كه بدون هيچ زمينه‌اي بايد درصدد هضم آن برآيد و فضايي را تجربه كند كه هرگز آن را نديده است. تنها راه نجات، «بازگشت به خويشتن اسلامي» است؛ چيزي كه نوانديشان مسلمان از جمله سيد جمال‌الدين اسدآبادي، علامه اقبال، شريعتي و سايرين آن را تنها راه دانسته‌اند. اين سكون را مي‌توان در فرد و جامعه مسلمان در قالب خودخواهي، غرور، منفعت‌طلبي و... قابل‌تصور دانست كه باعث تفرقه بين مسلمانان مي‌شود.
ب) ناسيوناليسم و ملي‌گرايي
ناسيوناليسم در انواع مختلف آن، چون ناسيوناليسم افراطي، ديني، مذهبي، قومي، نژادي، ملي، مدرن، شؤونيستي و ... «وحدت اسلامي» را دچار مشكل مي‌كند، در نگاه شؤونيستي مردم هر كشوري خود را برتر از همه مي‌دانند و ديگران را فداي منافع خوددانسته و همه امكانات، منافع و امتيازات را براي خود مي‌خواهند و به ديگر كشورهاي اسلامي به ديده رقيب و محكوم به خدمت مي‌نگرند. 

تفاوت مسلمانان ديروز با امروز
اگرچه درگذشته نيز ملي‌گرايي وجود داشته است، اما مسلمانان ديروز به‌رغم وابستگي به يك سرزمين يا كشور، خود را جزيي از پيكره بزرگ امت اسلامي مي‌دانستند؛ يعني وطن‌دوستي تابع مساله كلي‌تري به نام «امت اسلامي» بود؛ براي مثال، در صدر اسلام بلال سياهپوست و سلمان فارسي در كنار ساير مردم جزيره العرب به عنوان امت اسلام مي‌زيستند و آنچه اهميت داشت مسلمان بودن يك فرد بود. قرآن كريم نيز اين نوع برتري بيني را تاييد نمي‌كند و برتري را فقط در تقوا و پرهيزگاري مي‌داند: يا ايهاالناس إنا خلقناكم من ذكر و أنثي وجعلناكم شعوبا و قبائل التعارفوا إن أكرمكم عند‌الله أتقاكم إن‌الله عليم خبير؛ ‌اي مردم! ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را ملت و قبيله، قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايي متقابل حاصل كنيد، در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست، بي‌ترديد خداوند داناي آگاه است (حجرات/۱۳).

امت اسلامي و مساله ناسيوناليسم جديد
ناسيوناليسم جديد باعث بروز نزاع در ميان كشورهاي همسايه و در نتيجه فروش تسليحات كارخانه‌هاي اسلحه‌سازي كشورهاي قدرتمند مي‌شود. اين نوع «ملي‌گرايي» ماهيت «اخوت اسلامي» را تضعيف مي‌كند و به «امت اسلامي» آسيب مي‌رساند. براي مثال ناسيوناليسم و ملي‌گرايي در حوزه خاورميانه و كشورهاي اسلامي باعث شده تا مثلا مردم اردن، سوريه، عراق و... با يكديگر در رقابتي سخت باشند و براي حفظ امنيت و حتي پرستيژ ملي خود، در پي انباشت سلاح و خريد تسليحات از قدرت‌هاي خارجي برآيند. عربستان و كشورهاي عرب حوزه خليج‌فارس از بزرگ‌ترين واردكنندگان تسليحات كارخانجات امريكا هستند. اختلاف ميان لبنان و سوريه با اردن يا اختلاف كويت و عراق همه و همه ناشي از نوعي ناسيوناليسم جديد است كه در ميان ملت‌هاي اسلامي حاكم شده است. البته بايد توجه داشت كه ناسيوناليسم گرايش‌هاي مثبت هم دارد؛ مثلا ناسيوناليسم ملي و وحدت ملي، غير از ناسيوناليزم منفي مدرن است، از اين رو براي ترقي كشور به وحدت ملي و همبستگي نيروهاي فرهنگي، اقتصادي، علمي-پژوهشي، نظامي و در حد اعلاي آن نياز است، چنانكه امام خميني اين نوع اتحاد را در كشور لازم مي‌داند. 
ج) انحطاط فكري و فرهنگي مسلمانان
عامل دروني ديگر كه به خود مسلمانان بازمي‌گردد، انحطاط فكري، فرهنگي و علمي است. بر اثر «فقر علمي» بيشتر افراد، كم‌سواد يا بي‌سواد هستند و وضعيت علم و دانش در كشورهاي اسلامي تاسف‌بار است. گويي اين مردم هيچ‌گونه پشتوانه علمي و مدني نداشته‌اند و حال آنكه هنگامي كه امتداديافته بود. ناآگاهي مردم از عوامل مهم حضور استعمار، باعث ظهور استبداد و بروز هرج‌ومرج است و اين زمينه‌اي شد تا در اوايل قرن بيستم، كشورهاي اسلامي از هم دورتر و دورتر شوند و انديشه اتحاد به آرزويي محال تبديل شود. 
د) تعصبات كور مذهبي و پيدايش فرقه‌هاي ضاله
تعصب‌گرايي كور مذهبي مسلمانان را از يكديگر دورتر و دورتر مي‌كند. البته بايد ميان تعصب لازم و صحيح باتعصب غيرصحيح فرق گذاشت و گفت گرچه اتحاد و همبستگي اسلامي در انديشه مسلمانان بايد جايگاه والايي داشته باشد و براي ايجاد وحدت از هيچ تلاشي دريغ نكرد، اما اين مساله باعث نمي‌شود تا از تمام حقايق عدول شود و همه‌چيز فداي وحدت شود. جهل و ناآگاهي مسلمانان از مذاهب يكديگر مشكل ديگري در راه وحدت است. مسلمانان به دليل تعصب نسبت به مذهب خود به دنبال مطالعه ساير مذاهب نمي‌روند. اگر پيروان فرقه‌هاي اسلامي از ماهيت ساير مذاهب، آنچنانكه بنيانگذاران حقيقي آنها بيان كرده‌اند، آگاهي كامل داشته باشند بدون ترديد بسياري از تعصبات و بدبيني‌ها از بين مي‌رود. استبداد دولتي و عدم پشتوانه مردمي، غير مردمي بودن و استبداد حاكمان سياسي كشورهاي اسلامي از علت‌هاي عمده نارضايتي و اختلاف در جوامع مسلمين قلمداد شده است، چون به نام اسلام و آموزه‌هاي اسلامي اعمالي را جهت دستيابي به منافع خود انجام مي‌دهند كه به سبب آن مسلمان اصيل و حاكميت اسلام ناب زير سوال مي‌رود، استعمارگران با تسلط اقتصادي و سياسي خود بر كشورهاي اسلامي هميشه سعي مي‌كنند به ‌صورت مستقيم يا غيرمستقيم مهره‌هاي موردنياز خود را در اين كشورها بر سركار آورند. در بيشتر كشورهاي اسلامي، سردمداران و حاكمان در جهت مصالح و منافع مردمي كار نمي‌كنند؛ بلكه در راستاي منافع قدرت‌هاي بزرگ گام برداشته و استبداد همه‌جانبه را بر ملت خود روا مي‌دارند.
هـ) غفلت اكثر مسلمانان از مسائل مهم جهان اسلام
عامل دروني ديگر غفلت از اولويت‌هاي جهان اسلام است؛ اگر توجه مسلمانان به مسائل مهم دنياي اسلام مانند مساله فلسطين، كشمير، لبنان و... معطوف مي‌بود و سعي همه بر اين بود كه در پي حل اين مشكلات و مقابله با دشمنان برآيند، وحدت اسلامي خود به ‌خود در ميان ملت‌ها جريان مي‌يافت. اين مساله آنقدر اهميت دارد كه همواره در كلام رهبر معظم انقلاب، مورد تاكيد قرار گرفته است. اينجا به برخي از اين هشدارها و تاكيدات اشاره مي‌كنيم: 
الف) اهتمام علماي شيعه و سني به حفظ وحدت: «من عرض مي‌كنم علماي شيعه و سني، در هر جاي دنيا كه هستند و از جمله در كشور عزيز ما، بايد مواظب باشند. اين وحدت در ايران، گران به دست‌آمده است. اين نداي وحدت در دنيا، گران جاافتاده است. اين را آسان نشكنيد! هر كه بشكند خيانت كرده است؛ هر كه مي‌خواهد باشد. فرقي نمي‌كند سني باشد يا شيعه.» (14/6/1372) 
ب) زمان‌شناسي علما براي تحقق تقريب: «امروز تقريب يك هدف فوري، يك غرض الهي و يك فكر حياتي است و بايد دنبال بشود. اين خلأ زمان است بيش از همه زمان‌هاي ديگر ما بايد آن را پر كنيم. خوشا به حال انسان‌هايي كه بتوانند خلأ زمان خودشان را پر كنند؛ خواستِ لحظه را بفهمند و آن را برآورده نمايند. بعضي كارها اگر در لحظه خاصي انجام بگيرد، مفيد است؛ اگر در آن لحظه انجام نگيرد، اي بسا آن فايده را نخواهد داشت.» (1/7/1370) 
ج) انطباق ديدگاه‌هاي مذاهب و نزديك كردن فتاوي به يكديگر: «علماي اسلامي بايد كوشش كنند. فقها و متكلمان و فلاسفه اسلامي بنشينند آرا را با يكديگر تطبيق كنند و آنها را در مجموعه‌هايي جمع نمايند تا نظرات فِرق مختلف اسلامي در مجموعه واحد و با نگاه مساعد به يكديگر، در اختيار همه مسلمانان قرار بگيرد. اين، از جمله كارهاي بسيار لازم و ضروري است... فِرق گوناگون مسلمانان سعي كنند خودشان را به يكديگر نزديك كنند و تفاهم ايجاد نمايند و مذاهب فقهي را با هم مقايسه و منطبق كنند. بسياري از فتاواي فقها و علما هست كه اگر مورد بحث فقهي عالمانه قرار بگيرد، ممكن است با مختصر تغييري، فتاواي دو مذهب به هم نزديك شود.» (24/8/1368) 
د) گفت‌وگو و مباحثه علماي فرقه‌هاي اسلامي براي رفع سوءتفاهمات و تعديل و تقريب فكري: «امروز دنياي اسلام نيازمند اين تقريب است. در اين تقريب غرض اين است كه فرقه‌هاي اسلامي، در مقام فكر و اعتقاد به يكديگر نزديك بشوند. اي بسا برخي تصورات فِرق نسبت به يكديگر، با مباحثه و مذاكره، به استنتاج خوبي منتهي بشود. شايد بعضي از سوءتفاهم‌ها برطرف و بعضي از عقايد تعديل و بعضي از افكار به‌ طور واقعي به هم نزديك بشود. البته اگر اين بشود، بسيار بهتر از هر شكل ديگر است؛ حداقل اين است كه روي مشتركات تاكيد بشود. اين گفت‌وگوها و مذاكرات، كمترين فايده‌اش اين خواهد بود.» (1/7/1370) 
هـ) بهره‌گيري از تحقيق و پژوهش‌هاي يكديگر: «در مرحله فقهي نيز تبادل نظر بين مذاهب مختلف، در بسياري از ابواب فقهي، به فتاوي نزديك، بلكه واحدي منتهي خواهد شد. بعضي از فِرق اسلامي، در برخي ابواب فقهي، تحقيقات و پيشرفت‌هاي قابل ملاحظه‌اي دارند؛ ديگران مي‌توانند از آنها استفاده كنند. گاهي ممكن است در برخي احكام و استنباطات اسلامي از كتاب و سنت، نوآوري‌هايي در اختيار بعضي از فِرق اسلامي باشد؛ ديگران از آن استفاده خواهند كرد و به فتاوي نزديك به هم يا مشتركي خواهند رسيد.» (1/7/1370) 
و) برگزاري جلسات و انجام كارهاي مشترك: «علماي شيعه و سني با هم جلسه بگذارند، تفاهم كنند، با هم حرف بزنند. ما كارهاي مشتركي داريم. خيلي خوب؛ شما فقه خودت را تبيين كن، تدريس كن، شما هم فقه خودت را تبيين كن، تدريس كن. شما فقه جعفري بگو، شما فقه شافعي بگو. عقايدتان را داشته باشيد، اما كارهاي مشترك هم مي‌توانيد بكنيد. بنشينند اين كار را بكنند؛ منتها نه در منظر و مرئاي مردم، بلكه در جلسات علمي بنشينند با هم بحث كنند؛ او استدلالش را بگويد، آن استدلالش را بگويد؛ يا يكي قانع مي‌شود، يا قانع نمي‌شود؛ اينها اشكال ندارد؛ ليكن به‌رغم همه اينها، يك امور مشتركي وجود دارد؛ يك دردهاي مشتركي هست كه درمان‌هاي مشتركي دارد. عالم شيعه در بين مردمِ خود، عالم سني در بين مردمِ خود نفوذ دارند؛ از اين نفوذ استفاده كنند، اين مشكلات مشترك را برطرف كنند.» (20/7/1390) 
ز) ارايه و تبيين نمونه‌هاي عملي تقريب: «شما مي‌بينيد برجستگان مبارزه با استعمار و استكبار، روي مساله «وحدت امت اسلامي» تكيه مضاعف كرده‌اند. شما ببينيد سيد جمال‌الدين اسدآبادي معروف به افغاني و شاگرد او شيخ محمد عبده و ديگران و ديگران و از علماي شيعه مرحوم شرف‌الدين عاملي و بزرگان ديگري، چه تلاشي كردند براي اينكه در مقابله با استعمار نگذارند اين وسيله راحتِ در دست استعمار، به يك حربه عليه دنياي اسلام تبديل شود. امام بزرگوار ما از اول بر قضيه وحدت اسلامي اصرار مي‌كرد.» (25/10/1385) 
«نام رهبران و شخصيت‌هاي برجسته چون سيد جمال‌‌الدين و محمد عبده و ميرزاي شيرازي و آخوند خراساني و محمود الحسن و محمدعلي و شيخ فضل‌‌الله و حاج آقا نورالله و ابوالاعلي مودودي و ده‌ها روحاني معروف بزرگ و مجاهد و متنفذ از كشورهاي ايران و مصر و هند و عراق در صفحات تاريخ براي هميشه ثبت و ضبط است.
در دوران معاصر هم نام درخشان امام خميني عظيم چون ستاره‌ پرفروغي بر تارك انقلاب اسلامي ايران مي‌درخشد. در اين ميان، صدها عالم معروف و هزاران عالم غيرمعروف نيز، امروز و ديروز، نقش‌‌آفرين حوادث اصلاحي بزرگ و كوچك در كشورهاي گوناگون بوده‌‌اند. فهرست مصلحان ديني از قشرهاي غيرروحاني همچون حسن‌‌البنا و اقبال لاهوري نيز بلند و اعجاب‌‌انگيز است.» (9/2/1392) 
«ما در ميان خودمان و در جوامع ديگر، به خصوص بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، مكرر اين را ديده‌ايم كه برادران شيعه و سني كنار هم مي‌نشينند و در مسائل عملي و سياسي و مسائل مربوط به سرنوشت اسلام، طوري با هم تبادل نظر مي‌كنند كه اصلا به يادشان نيست كه اين مذهبش چيست و آن مذهبش چيست. ما همواره اين احساس را در خودمان مشاهده كرده‌ايم و در بسياري از معاشران‌مان از اصحاب مذاهب مختلف، اين را ديده‌ايم.» (1/7/1370) 
ح) تدوين آثار مفيد و جلوگيري از نشر كتب و آثار تفرقه‌انگيز: «يكي از موارد توجه اين مجمع (مجمع تقريب مذاهب) بايد همين مورد باشد. بحث مذهبي بكنند، كتاب‌هاي متعدد بنويسند، استدلالات كلامي بكنند و فضايل مورد نظر خودشان را در كتاب‌ها بياورند اين مقوله ديگري است اما آثاري را كه موجب تفرقه، كينه و تعميق بغض است، منتشر نكنند؛ روي اين نكته بايد فكر بشود. ببينيم اين مجمع واقعا چگونه مي‌تواند به شكل مناسبي بر اين معنا اشراف و نظارتي پيدا كند.» (1/7/1370) 
خ) «البته يكي از كارهايي كه بايد انجام بگيرد، تلاش براي جلوگيري از نشر آثار تفرقه‌انگيز است؛ چه در محيط شيعي، چه در محيط سني. الان براي ايجاد بغض و كينه، آثاري نوشته مي‌شود و پول‌هايي خرج مي‌شود. اگر بتوانيم، بايد جلوي اينها را بگيريم. اين‌گونه آثار، همه‌جا هم منتشر مي‌شود. ما نمي‌گوييم كه در ايران مطلقا منتشر نمي‌شود؛ خير، در ايران هم متاسفانه مواردي مشاهده مي‌شود. آثار كينه‌برانگيز و تفرقه‌انگيزي از طرفين منتشر مي‌شود.» (1/7/1370) 
ط) عدم طرح مسائل تفرقه‌انگيز: «بزرگان علما، چه شيعه، چه سني، چه در ايران، چه در مناطق ديگر، توجه بكنند كه اختلافات بين فرقه‌هاي اسلامي نبايد موجب بشود كه ما يك جبهه جديدي در مقابل خودمان باز كنيم و از دشمن اصلي كه دشمن اصل اسلام و دشمن استقلال و دشمن بهروزي مردم منطقه است، غافل بمانيم.» (14/6/1392) 
ر) «مبادا دست‌هاي تفرقه‌افكن‌ و مغرض‌ يا نادان‌ كه‌ گاهي‌ ضرر آدم‌هاي نادان‌ از آدم‌هاي مغرض‌ كمتر نيست‌ با حرف‌ و شعار و نطقي‌، ايجاد اختلاف‌ كنند. مغرض‌ و جاهل‌، در نتيجه‌ عمل‌ يكسانند. همه‌ مخصوصا كساني‌ كه‌ زبان‌ و حنجره‌شان‌ براي‌ گفتن‌ و حرف‌ زدن‌ باز است‌ مراقب‌ باشند با هيچ‌ حركت‌ و اشاره‌اي‌، موجب‌ اختلاف‌ بين‌ مردم‌ نشوند... اين‌، اساس‌ قضيه‌ است‌. اگر وحدت‌ با انسجام‌ و استحكامي‌ كه‌ تاكنون‌ بوده‌ است‌، محفوظ بماند، مطمئنا اين‌ ملت‌ و كشور به‌ هدف‌هاي‌ انقلاب‌ خواهد رسيد.» (19/7/1368) 
ز) «همه بايد هوشيار باشند؛ ملت ما، زبدگان ما، مبلغان ما، روحانيون پرتلاش و خدوم ما، همه و همه توجه بكنند كه حركتي و اظهاري كه به اين نقشه دشمن كمك بكند، از آنها نبايد سر بزند.... بدانيد آن كساني كه شيعه را عليه سني و سني را عليه شيعه تحريك مي‌كنند، نه شيعه را دوست دارند و نه سني را؛ با اصل اسلام دشمنند.... دشمن از هر دو طرف تلاش مي‌كند. از يك طرف غالي‌گري و ناصبي‌گري را ترويج مي‌كند و شيعه را در چشم سني، دشمن حقيقي معرفي مي‌كند بعضي از متحجرين ديني هم متاسفانه باور مي‌كنند از سوي ديگر شيعه را به اهانت به مقدسات و ارزش‌هاي سني وادار مي‌كند. توطئه دشمن آن است كه اين دو مكتب را در مقابل هم قرار دهد. اين اختلاف در جهت از بين بردن هويت يك ملت و در موضوعاتي ايجاد مي‌شود كه نبايد بين آنها باشد» (6/12/1381 و 18/10/1385).
م) تبليغ و ترويج وحدت: «اتحاد را تبليغ كنيد. البته نمي‌گوييم الان اتحاد تحقق پيدا كند. طبيعي است كه از حرف و عقيده و اعتقاد تا عمل فاصله ژرفي است؛ ليكن امروز اعتقادا ترويج تفرق و تشتت مي‌شود كه نمونه‌هايش را مي‌بينيد. بايستي با اين مبارزه و مقابله كرد.» (13/12/1376) 
ن) «امروز بيش از همه‌چيز، در امت اسلامي اتحاد لازم است. وحدت پيدا كنيم، حرف‌مان را يكي كنيم، دل‌مان را يكي كنيم؛ اين وظيفه يكايك كساني است كه در اين امت بزرگ مسلمان قدرت تاثيرگذاري دارند. چه دولت‌ها، چه روشنفكران، چه علما، چه فعالان گوناگون سياسي و اجتماعي، هر كدامي در هر كشوري از كشورهاي اسلامي هستند، وظيفه دارند امت اسلامي را بيدار كنند و اين حقايق را به آنها بگويند.» (13/12/1388) 
ك) روشنگري و افشاي حقايق: «نخبگان سياسي و فرهنگي و ديني در همه جاي جهان اسلام بايد خود را به افشاي اين حقايق، متعهد بدانند. اين وظيفه اخلاقي و ديني همه ماست. كشورهاي شمال آفريقا كه متاسفانه امروز در معرض اختلافات عميق داخلي قرار گرفته‌اند، بيش از همه بايد به اين مسووليت عظيم؛ يعني شناخت دشمن و شيوه‌ها و ترفندهايش، توجه كنند. ادامه اختلافات ميان جريان‌هاي ملي و غفلت از خطر جنگ خانگي در اين كشورها، خطر بزرگي است كه خسارت آن براي امت اسلامي به اين زودي‌ها جبران نخواهد شد.» (2/8/1392) 
ل) ايجاد اميد به پيروزي دل‌هاي مسلمانان: «دنياي استكبار ۶۵ سال است كه با همه وجود و توان سعي در اين دارد كه واقعيت وجود رژيم صهيونيستي را بر ملت‌هاي مسلمان تحميل كند و آنها را وادار به پذيرش اين واقعيت كند و نتوانسته است... ۶۵ سال است كه تلاش مي‌كنند نام فلسطين را از يادها ببرند، [اما] نتوانستند. در همين چند سال اخير در جنگ سي و سه روزه در لبنان، در جنگ بيست و دو روزه در غزه و بار دوم در جنگ هشت روزه در غزه، ملت مسلمان و امت اسلامي نشان داد كه زنده است و به‌رغم سرمايه‌گذاري امريكا و ديگر قدرت‌هاي غربي، توانسته است موجوديت خود را، هويت خود را حفظ كند و به نظام تحميلي جعلي صهيونيستي سيلي بزند.» (29/10/1392) 
ك) «غرب و امريكا و صهيونيسم، امروز از هميشه ضعيف‌ترند. گرفتاري‌هاي اقتصادي، ناكامي‌هاي‌ پي‌درپي‌ در افغانستان و عراق، اعتراض‌هاي عميق مردمي در امريكا و ديگر كشورهاي غربي كه دامنه آن روزبه‌روز گسترده‌تر شده است مبارزات و جانفشاني‌هاي مردم فلسطين و لبنان، قيام‌هاي دليرانه مردم در يمن و بحرين و برخي ديگر از كشورهاي زير نفوذ امريكا، همه و همه حامل بشارت‌هاي بزرگي براي امت اسلامي و به ‌ويژه كشورهاي انقلابي جديد است.» (5/8/1390) 
ي) «من عرض بكنم بيداري اسلامي تمام شده نيست؛ اين‌جور نيست كه ما خيال كنيم كه حالا با حوادثي كه در بعضي از كشورها اتفاق افتاد، بيداري اسلامي از بين رفت. بيداري اسلامي يك حادثه سياسي محض نبود كه مثل يك كودتايي، مثل يك جابه‌جايي‌اي يكي بيايد و يكي برود، بعد ديگري بيايد او را از بين ببرد. بيداري اسلامي به معناي اين بود كه يك حالت تنبه و آگاهي و خودباوري با تكيه به اسلام در جوامع اسلامي پديد آمد؛ در شمال آفريقا طبق يك اقتضائاتي، در مصر مثلا يا در تونس يا قبل از اينها در سودان، حوادثي را به وجود آورد؛ در جاهاي ديگر هم اين زمينه بالقوه به‌ طور كامل وجود دارد. اين‌جور نيست كه ما فكر كنيم كه بيداري اسلامي از بين رفته است؛ نه، اين يك واقعيتي در زير پوست ظاهري جوامع است.» (14/6/1392) 
در پايان توجه به اين نكته ضروري است كه اگرچه اهتمام به مساله وحدت در ميان نخبگان فكري، سياسي، مذهبي و فرهنگي امري مهم و ضروري است اما بايد بيش از پيش در جهت انتقال اين دغدغه به توده‌هاي مردم در مذاهب مختلف تلاش فراوان شود. 


   مسلمان اينك با پديده‌اي به نام «مدرنيسم غربي» روبه‌رو است كه بدون هيچ زمينه‌اي بايد درصدد هضم آن برآيد و فضايي را تجربه كند كه هرگز آن را نديده است. تنها راه نجات، «بازگشت به خويشتن اسلامي» است؛ چيزي كه نوانديشان مسلمان از جمله سيد جمال‌الدين اسدآبادي، علامه اقبال، شريعتي و سايرين آن را تنها راه دانسته‌اند. اين سكون را مي‌توان در فرد و جامعه مسلمان در قالب خودخواهي، غرور، منفعت‌طلبي و... قابل‌تصور دانست كه باعث تفرقه بين مسلمانان مي‌شود.
    اگرچه در گذشته نيز ملي‌گرايي وجود داشته است، اما مسلمانان ديروز به‌رغم وابستگي به يك سرزمين يا كشور، خود را جزيي از پيكره بزرگ امت اسلامي مي‌دانستند؛ يعني وطن‌دوستي تابع مساله كلي‌تري به نام «امت اسلامي» بود.
    ناسيوناليسم و ملي‌گرايي در حوزه خاورميانه و كشورهاي اسلامي باعث شده تا مثلا مردم اردن، سوريه، عراق و... با يكديگر در رقابتي سخت باشند و براي حفظ امنيت و حتي پرستيژ ملي خود، در پي انباشت سلاح و خريد تسليحات از قدرت‌هاي خارجي برآيند. عربستان و كشورهاي عرب حوزه خليج فارس از بزرگ‌ترين واردكنندگان تسليحات كارخانجات امريكا هستند. اختلاف ميان لبنان و سوريه با اردن يا اختلاف كويت و عراق همه و همه ناشي از نوعي ناسيوناليسم جديد است كه در ميان ملت‌هاي اسلامي حاكم شده است.
   اگر توجه مسلمانان به مسائل مهم دنياي اسلام مانند مساله فلسطين، كشمير، لبنان و... معطوف مي‌بود و سعي همه بر اين بود كه در پي حل اين مشكلات و مقابله با دشمنان برآيند، وحدت اسلامي خودبه‌خود در ميان ملت‌ها جريان مي‌يافت. اين مساله آنقدر اهميت دارد كه همواره در كلام رهبر معظم انقلاب، مورد تاكيد قرار گرفته است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون