• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5339 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۰ آبان

درنگي بر آيين‌نامه ارتقاي اعضاي هيات علمي دانشكده‌ها و دانشگاه‌هاي هنر

توليد زيبايي و توليد در زيبايي

رضا ماحوزي

كانت در نقد قوه حكم، سومين اثر اصلي خود، هنر را امر زيباي بشري تعريف كرده است كه همواره قصد معيني را براي ايجاد چيزي دنبال مي‌كند. اين قصد مي‌تواند مقيد به ارزش و ايده‌اي عقلي، اخلاقي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي باشد و مي‌تواند آزاد از هرگونه ايده متعيني باشد. 
اين دوگانه ما را به دوگانه هنر مكانيكي و ماشيني و هنر آزاد هدايت مي‌كند. هنر مكانيكي، هنري است كه هم به لحاظ ماده و هم به لحاظ صورت، تعليم دادني است، سودمند است و مي‌توان آن را با ملاك‌ها و معيارهاي چندگانه مورد ارزيابي قرار داد. 
نمايش روح جنگاوري در هيات مارس يا شير يا نمايش مرگ به‌ صورت فرشته‌اي زيبا و امثالهم با هدف ابراز و بيان قصدي معين و غايتي مشخص انجام مي‌شود. هنر تئاتر و سينما و نقاشي و مجسمه‌سازي، شعرهاي تعليمي و ادبيات و موسيقي و آواز همگي مي‌توانند از اين منظر توليدكننده زيبايي با هدف ابراز قصد و غايتي مشخص باشند.
در اينجا هر چند توليد زيبايي در نتيجه فعاليت متخيله انجام مي‌شود اما متخيله در توليد اين هنرها، كاملا بر اساس قواعد و ضوابط مشخص و معينِ قابل بحث و توافق و اندازه‌گيري و تعليم و در نسبت با ديگر قواي متعين ذهن، از جمله عقل و فاهمه اين كارها را انجام مي‌دهد.
اما علاوه ‌بر اين دسته از هنرهاي مكانيكي و ماشيني و مقيدِ قابل محاسبه و اندازه‌گيري، هنر يا هنرهاي آزاد را هم داريم كه غايت و سودمندي در مورد آنها از قبل مشخص نيست. هنر در اينجا، همچون طبيعت به ‌نظر مي‌آيد؛ آزاد و رها درست همچون هنر نابغه. در هنر آزاد و نبوغ، متخيله آزاد و رها و بي‌هيچ قاعده و مفهوم متعينِ از قبل موجودي به جنبش درمي‌آيد. در اينجا قاعده‌ها توسط خود نابغه معين مي‌شوند. او توليد در زيبايي مي‌كند و نه صرفا توليد زيبايي.
توليد در زيبايي در هنر آزاد و نبوغ، معطوف به اصالت است. 
اصالت در اينجا بدين معناست كه نمي‌توان صرفا با آموختن قواعد و صرفا در نتيجه تحصيل در آكادمي و دانشكده و دانشگاه، هنرِ آزاد و نبوغ را تقليد كرد. بدين معنا، هنر آزاد و نبوغ، پس از توليد، خود الگو (model) و نمونه (exemplary) براي قضاوت و داوري ديگران مي‌شود. 
بنابراين توليد در زيبايي نه تنها آموختني نيست، بلكه تعليم‌ دادني هم نيست، زيرا ايده‌هاي به نمايش درآمده در هنر آزاد و نبوغ بيش از آنكه نتيجه آموزش و تامل باشند، نتيجه گونه‌اي از الهام مرموز و ناشناخته‌اند.
اين سنخ از هنرها داراي روح زيباشناختي‌اند كه همين روح زيباشناختي، آيكون‌ها و مفاهيم و زبان و ابزارهاي به خدمت گرفته را محتوادارتر كرده و آنها را از مرزهاي تجربه فراتر مي‌برد تا آنجا كه ايده‌هاي زيباشناختي را به مرز ايده‌هاي عقلي، يعني به فوق‌محسوس‌هاي عقلي نزديك مي‌كند.
اين سخن بدين معناست كه هنر آزاد و نبوغ، همچون هنر مقيد و مكانيكي داراي ماده و صورت است با اين تفاوت كه ماده هنر آزاد و نبوغ كه همانا قريحه اصيل است، موجوديت و اصالت خود را از آموزش‌هاي مدرسي و آكادميك دريافت نمي‌كند، اما آموزش‌هاي مدرسي و آكادميك، صورت و پوشش آن روح و قريحه را ضابطه‌مند مي‌كند.
آموزش‌هاي رسمي آكادميك در اينجا، هنر آزاد و نبوغ را منضبط و تربيت مي‌كند، بال‌هاي نبوغ را مي‌چيند و نظم مي‌بخشد، آن را پرورش و صيقل مي‌دهد، آن را رهنمود مي‌كند و به انبوه افكار و ايده‌هاي نبوغ، روشني و نظم مي‌بخشد، به آن ايده‌ها ثبات مي‌بخشد و آنها را سرمشق ديگران مي‌سازد. به اين معنا، هنر آزاد و نبوغ، به آكادمي و مدرسه و دانشكده نياز دارد تا بتواند ابراز شود و بماند.
از سوي ديگر، آكادمي و مدرسه و دانشكده هم علاوه ‌بر هنرهاي مقيد و مكانيكي، به هنر آزاد و نبوغ نياز دارد تا بتواند از طريق برقراري ارتباطي دايمي و مستمر و آكادميك با اين هنرها، خود را از سرچشمه‌هاي روشن و زلال و شفاف سيراب كند و بدين‌ طريق، خود را به صرف هنر مقيد و مكانيكي رايج تقليل ندهد.بدين معنا، در اينجا از مزيت و برتري يك نوع از هنر بر ديگري سخن نمي‌گوييم. اين دو نوع هنر (هنر آزاد و هنر مقيد) مكمل همند و يكي بدون ديگري نمي‌تواند ارتقا و جلا يابد.
مساله ما در اينجا، نحوه اندازه‌گيري و محاسبه ارزشِ كار هنرهاي آزاد و نبوغ و هنرمندانِ اين دسته از هنرهاست. آيا اساسا مي‌توان هنر آزاد و نبوغ را بر اساس معيارهاي كمّي سنجيد؟ و آيا مي‌توان از هنرمند آزاد و نابغه، توليد مكرر و مستمر و انبوه را تقاضا كرد؟ آيا تاييد ارزش اثر هنري آزاد و نبوغ، مستلزم گذر زمان و تاييد جامعه علمي هنرمندان و هنردوستان آكادميك و غيرآكادميك در عرصه ملي و جهاني است يا آنكه مي‌توان در كميته‌هاي ارزيابي محلي و استاني به چنين مطلوبي دست يافت؟ و آيا اساسا آكادمي‌هاي هنر را مي‌توان بر اساس برقرار كردن نسبت ميان هنر مقيد و آزاد و هنرمند مكانيكي و هنرمند آزاد و مديريت و استادان و دانشجويان اين آكادمي‌ها را بر اساس اين شاخص مورد ارزيابي قرار داد؟
بياييد يك‌بار ديگر مرور كنيم؛ آكادمي‌هاي هنر به هر دو بال زيبايي مقيد و مكانيكي و زيبايي آزاد و نبوغ نياز دارند. وضع مقررات متعدد و متنوع، تعريف مناسبات غيرضروري- لااقل در اين حوزه- رقابت‌هاي غيرآكادميك و به‌طور كلي هرگونه مانعي در راه برقراري پيوند ميان اين دو ساحت، در نهايت به ضعف آكادمي‌هاي هنر منجر مي‌شود. حال ببينيم آيين‌نامه ارتقاي اعضاي هيات علمي با اين دوگانه متضايف چه كرده است.
ماده 2 و عمدتا ماده 3 آيين‌نامه ارتقاي اعضاي هيات علمي، عمدتا و نه مطلقا، استادان و مربيانِ تغيير هويت داده هنر را به افرادي اتمي- جزيره‌اي، محلي‌كار، دورافتاده از اجتماعات علمي ملي و بين‌المللي و در نهايت نزول يافته در حد هنر تعليمي و ماشيني كه گاه براي ماندن در اين نظام آموزشي، دستي در پژوهش و انتشار مقاله‌اي بي‌ارتباط با هويت و شخصيتش دارد، تبديل كرده است.
تاكيد بسيار زياد اين آيين‌نامه بر پژوهش، خواه به‌ صورت انفرادي و با به كمك دانشجو و احيانا با همكاري ديگران، سطح توقع توليد زيبايي و توليد در زيبايي و رابطه متقابل و ديالكتيكي اين دو را كاهش داده است. در اينجا روي صحبت صرفا معطوف به ضعف يا حتي فقدان توليد در زيبايي و رانده شدن هنرمندانِ داراي روح و قريحه اصيل از آكادمي‌ها به ‌دليل مقررات متعدد و دست و پاگير و پناه بردن آنها به جامعه نيست. 
روي صحبت با خود توليدِ زيبايي هم هست. به هر حال، پردازشِ ماده و صورت در زيبايي مقيد و مكانيكي از يك‌ سو و پردازش صورت براي زيبايي آزاد و نبوغ از سوي ديگر، مقتضي دقت‌ها، آموزش‌ها، تامل‌ها و به‌طور كلي حياتِ جدي اجتماعِ علمي- كارگاهي و پژوهشي هنرمندان درون آكادمي و حتي بيرون از آكادمي است.
بستن دست و پاي استادان و محققانِ آكادمي‌هاي هنر به بندِ آيين‌نامه ارتقا و گره زدن بندهاي آيين‌نامه ارتقا به معيشت استادان و محققان، اگرچه مي‌تواند به لحاظ صوري و كمّي، دل آماردوستان را خوش كند و اگرچه اين نسخه مي‌تواند براي برخي حوزه‌ها مثلا ‌حوزه‌هاي تجربي كارايي نسبي داشته باشد- كه البته در آنجا هم حرف و حديث‌ها بسيار است- اما نهايتا در عرصه هنر، اين نسخه دل هنرمندان و هنردوستان و سياستگذاران اصيل و باتجربه اين حوزه را به درد آورده و حال‌شان را ناخوش كرده است. با نگاهي به دستاوردهاي اين روزهاي آكادمي‌هاي هنر و تشويشي كه طي اين چند دهه در اين حوزه ايجاد شده است، مي‌توان دريافت كه دستاورد نسنجيده و يك‌‌شكل و يك‌ريخت آيين‌نامه ارتقا در عرصه هنر چه‌ها بوده و تا چه اندازه هنرمندان اصيل از اين وضعيت گلايه‌مند شده‌اند تا آنجا كه برخي عطاي آكادمي را به لقاي آن بخشيده‌اند.
در پايان پيشنهاد مي‌شود دانشگاه هنر در نتيجه يك ارزيابي جامع و دقيق بر كارنامه 4 دهه فعاليت خود ذيل آيين‌نامه ارتقا، علاوه ‌بر وجوه متعدد، موضوع رابطه استاد و هنرمند تعليمي و استاد و هنرمند آزاد در آكادمي‌هاي هنر- و حتي با بيرون از آكادمي‌هاي هنر- را مورد مداقه و تامل قرار دهد. مضاف بر آن، بر اساس فرآيند طبيعي توليد زيبايي و توليد در زيبايي، نگاهي جامع به مجموعه‌ مقررات پيرامون خود اعم از مقررات جذب و استخدام، ترفيع پايه، تبديل وضعيت، انتخاب پژوهشگر و استاد نمونه، پاداش‌ها و تنبيه‌ها و غيره بيندازد و در فرآيندي كاملا آسيب‌شناسانه راه را بر هر دو نوع زيبايي باز كند. 
بايد معلوم شود كه تاكيد ماده 3 آيين‌نامه ارتقا بر مقاله‌محوري، انجام طرح‌هاي پژوهشي، شركت در كنفرانس‌ها، تاليف و انتشار كتاب و همچنين تاكيد ماده 2 بر آموزش و ماده‌هاي 1 و 4 بر فعاليت‌هاي فرهنگي و اجرايي، استادان آكادمي‌هاي هنر، اعم از استادان آموزشي، پژوهشي و كارگاهي را چگونه از كارويژه‌هاي طبيعي و حرفه‌اي‌شان دور كرده است و متناسب با هر يك از حوزه‌هاي هنري مثلا فيلمسازي، تئاتر، مجسمه‌سازي، آواز و موسيقي و غيره چه راه‌حلي را بايد اتخاذ كرد تا در درجه اول استاداني خبره در هر دو ساحت هنر تعليمي و هنر آزاد پرورش داد و نگه داشت. ضربان اين روزهاي دانشكده‌ها و دانشگاه‌هاي هنر نامنظم مي‌زند و فرار از مدرسه و آكادمي بايد وقتي به همين نزديكي پايان يابد.
عضو هيات علمي موسسه مطالعات فرهنگي و اجتماعي

 


كانت در نقد قوه حكم، سومين اثر اصلي خود، هنر را امر زيباي بشري تعريف كرده است كه همواره قصد معيني را براي ايجاد چيزي دنبال مي‌كند. اين قصد مي‌تواند مقيد به ارزش و ايده‌اي عقلي، اخلاقي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي باشد و مي‌تواند آزاد از هرگونه ايده متعيني باشد 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون