پيامدهاي راهبردي تلاش براي تغييرات مرزي در قفقاز جنوبي
حميد خوشآيند
جمهوري آذربايجان مدعي است براساس بند 9 توافقنامه سهجانبه كه بعد از جنگ دوم قرهباغ در 10 نوامبر سال 2020 منعقد شده است اين حق به دولت باكو داده شده كه از خاك ارمنستان اقدام به احداث «كريدور» انحصاري و تحت حاكميت خود به نخجوان كند.
ادعاي دولت باكو درحالي است كه اصلا چنين بحثي در توافق سهجانبه به شكلي كه آذربايجان مطرح ميكند و در دو سال گذشته با سياستهاي تهاجمي نظامي، امنيتي و سياسي درصدد تحقق آن است، وجود ندارد. چيزي كه در توافقنامه 10 نوامبر 2020 مطرح شده، ايجاد يك «مسير ارتباط» حمل و نقلي بين جمهوري آذربايجان و نخجوان شامل حركت بدون مانع شهروندان، وسايل نقليه و كالاست كه ارمنستان آن را تضمين ميكند و كنترل حمل و نقل نيز توسط ارگانهاي سرويس مرزي FSB روسيه انجام ميشود.
بهرغم تصريح صريح بند 9 آتشبس سهجانبه مبني بر ايجاد «مسير ارتباطي» تحت نظارت روسيه و با وجود اينكه در اين بند هيچ اسمي از «كريدور»، «دالان» يا «گذرگاه» و همچنين شهرها و مناطق دقيق محل عبور مسير ارتباطي و «طول» و «پهناي» آن نشده است، ولي كماكان شاهد مباحث مهم چالشي و مناقشهبرانگيز از سوي باكو در اين زمينه هستيم.
سوال مهمي كه در اينجا مطرح است اينكه چرا دولت آذربايجان برخلاف مفاد توافق 2020 و مقررات حقوق بينالملل، همچنان اصرار به بازگشايي كريدور ادعايي «زنگهزور» به شكل انحصاري دارد؟
بررسي تحولات دو سال اخير در حوزه قفقاز جنوبي به خوبي نشان ميدهد دولت باكو در دالان ادعايي زنگهزور منافعي را دنبال ميكند كه «پيوستگي سرزميني» در راس آنها قرار دارد، اما نبايد از نظر دور داشت افزون بر باكو، تركيه مهمترين ذينفع احداث دالان مذكور است.
مناقشه كنوني در قفقاز جنوبي ديگر بر سر قرهباغ و محدود به ارمنستان و آذربايجان نيست، بلكه ابعاد فراتري يافته و بازيگران متعددي با اهداف راهبردي در آن ورود كردهاند كه تركيه در صدر آنها قرار دارد، زيرا در سالهاي اخير، دولت تركيه بهطور جدي رويكرد «جهان ترك» را در دستور كار سياست خارجي خود قرار داده و به دنبال تشكيل «تركستان بزرگ» است، لذا ذينفع اصلي ايجاد چنين كريدوري است. مهمترين كاركردي كه دالان ادعايي زنگهزور كه بعضا «كريدور تركستان» هم ناميده ميشود دارد، برداشتن بزرگترين مانع زميني و فيزيكي پيشبرد سياست تشكيل تركستان بزرگ است كه مربوط به ارمنستان و استان سيونيك است. اين امر از نظر راهبردي بسيار حايز اهميت و خطرناك است بهطوري كه در سال 2020 و در بحبوحه درگيريهاي نظامي ميان نيروهاي نظامي جمهوري آذربايجان با ارمنستان، «ابراهيم كاراگول» سردبير روزنامه «ينيشفق» ارگان غيررسمي حزب حاكم تركيه در صفحه شخصي خود نوشت: «ايران ديگر هيچ مرزي با قرهباغ ندارد و نبايد اجازه داد با ارمنستان نيز مرزي داشته باشد؛ بايد نخجوان به آذربايجان متصل و راه آسياي ميانه باز شود. بايد به دكترين تغييرناپذير ايران و روسيه مبني بر جلوگيري از يكپارچگي دنياي ترك، پايان داد!» وي همچنين در صفحه خود تاكيد كرده بود: «جنگ قرهباغ تازه شروع شده و گام اول به حساب ميآيد!» بنابراين كاملا مشخص است كه مناقشه قرهباغ عملا به «پوششي» براي پيشبرد سياستهاي راهبردي و درازمدت برخي بازيگران منطقهاي تبديل شده است كه ميتواند «پيامدهاي راهبردي خطرناك» در پي داشته باشد. «تغيير مرزها و ژئوپليتيك منطقه» مهمترين پيامد در اين زمينه است. در صورتي كه دالان زنگهزور با مختصات ادعايي دولت باكو احداث شود، موجب قطع خطوط ارتباطي ايران با ارمنستان و در نتيجه قطع يكي از راههاي مهم ترانزيت ايران به اروپا خواهد شد. اخلال در مناسبات تجاري ايران با روسيه، ارمنستان و گرجستان از ديگر پيامدهاي دالان ادعايي زنگهزور است. اين مساله همچنين باعث كاهش مزيت ژئوپليتيكي ايران در قفقاز و برهمزدن موازنه خطوط ارتباطي در منطقه خواهد شد كه به هيچوجه قابل پذيرش نيست. استقرار ناتو در قفقاز جنوبي و در مرزهاي شمالي ايران پيامد مهم ديگر در اين خصوص است. بنا به تجاربي كه از پيشينه فعاليتها و كاركردهاي ناتو وجود دارد، اين مساله قطعا در بلندمدت باعث «تضعيف نظم ژئوپليتيك» و «گسترش ناامني و بيثباتي» در قفقاز جنوبي خواهد شد كه امواج آن در وهله نخست آذربايجان را متاثر خواهد كرد. اينكه در برخي محافل سياسي و رسانهاي از دالان ادعايي با نام «دالان انتقال ناتو به قفقاز» نيز نام برده ميشود، بيدليل نيست. «آدام تامسون»، نماينده پيشين دولت انگليس در ناتو، در سال 2020 با انتشار بيانيهاي خطاب به نخستوزير انگليس نوشته بود: «من از آقاي نخست وزير درخواست دارم كه در اين مقطع حساس تاريخي همه توان خود را به كار گيرد تا آخرين گام براي اتمام پروژه ۱۵ ساله ناتو اجرايي شود. لندن با مشاركت امريكا و اتحاديه اروپا در قالب ناتو بايد از اراده آذربايجان براي اتصال سرزميني به نخجوان حمايت كند!» جمهوري اسلامي ايران سياست مشخصي درقبال تغيير مرزها نه فقط در قفقاز كه در محيط پيراموني خود دارد. اين براي ايران يك «مساله راهبردي» است كه درقبال هرگونه تغيير مرزها يا ساختارهاي ژئوپليتيك و جغرافيايي در محيط پيرامون خود حساس بوده و واكنش جدي و سخت نشان دهد. همچنانكه در موضوع همهپرسي كردستان عراق نيز ديده شد، جمهوري اسلامي ايران مخالف استقلال كردستان عراق بود و از آن جلوگيري كرد، در قفقاز جنوبي نيز تغيير مرزها كه باعث تشديد مناقشات و منازعات در محيط پيراموني و ايجاد تهديدهاي امنيتي ميشود، براي تهران «غيرقابل تحمل» بوده و آن را نميپذيرد.
منبع: شوراي راهبردي روابط خارجي
كارشناس مسائل منطقه