• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5355 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۹ آبان

نگاهي به آثار ماگدالنا آباكانوويچ

از بافندگي تا مجسمه‌سازي

ماگدالنا آباكانوويچ به عنوان يك textile artist از اواسط دهه ۱۹۵۰ تا اواخر قرن بيستم پيشرفت زيادي داشت و هنر او به مجسمه‌سازي و اينستاليشن گسترش يافت. او كه سال ۱۹۳۰ در يك خانواده اشرافي لهستان به دنيا آمد، دوران كودكي خود را در جنگل‌ها و مزارع املاك روستايي خانواده‌اش گذراند و در نوجواني شاهد وحشت جنگ بود. او كه در لهستان كمونيستيِ پس از جنگ جهاني، دانشجوي هنر شد، راه خود را دنبال كرد و موفق شد در سطح بين‌المللي فعاليت كند. ديوارپوش‌هاي پشمي بسيار بزرگ او كه از تركيب پشم، موي اسب، پنبه و ابريشم مصنوعي ساخته مي‌شوند، مخاطب را دعوت مي‌كند كه هم از دور و هم از نزديك به آنها نگاه كند و اين بافت‌هاي خشن، توده‌هاي ناهموار و گره‌دار، جابه‌جايي مواد و بافت‌ها را ببيند. ديوارپوش‌هاي آباكانوويچ اگرچه با دقت و مانند نقاشي و كلاژ كار شده‌اند، اما زندگي ملموسي به خود مي‌گيرند. اين آويز‌ها هنرمند و بيننده را مي‌بلعد و گرماي مادي و بوي ارگانيك آنها به اندازه يك لالايي آرامش‌بخش است. بنابراين جزييات و تغييرات بافت آنها نيز يك صميميت عميق و يك شيفتگي تقريبا ابتدايي را به آنها القا مي‌كند، مانند نشستن در آغوش مادربزرگ يا خيره شدن به تكه‌هاي خزه و پوست درخت و چيز‌هايي كه در حال رشد هستند. اين كار‌ها مخاطب را به شادي دعوت مي‌كنند و جاي تعجب نيست كه برخي از عناوين آنها نام‌هاي زنانه مانند هلنا و دزدمونا است.
آثار نساجي آباكانوويچ تا اواسط دهه ۱۹۶۰، تقريبا شبيه نقاشي‌هاي ديگر هستند اما به روشي ديگر. آنها بيشتر از آنكه تزييني باشند، به اكسپرسيونيسم انتزاعي و نقاشي انتزاعي غيررسمي اروپايي دهه ۱۹۵۰ نزديك هستند. در اواسط دهه ۱۹۶۰، آباكانوويچ از مستطيل فاصله گرفت و شروع به ساختن اشكال بيضي شكل كرد. سپس آثار خود را به‌طور كلي از ديوار جدا كرد و به آنها اجازه داد در فضا آويزان شوند. اين فرم‌ها اغلب شبيه كت‌هاي بزرگ، تنه‌هاي درختان شكافته‌شده، برگ‌هاي رگه‌دار و دندانه‌دار، پوسته‌هاي غول‌پيكر حشرات و... هستند. اين آويز‌هاي پشمي و رنگ‌شده كه از سال ۱۹۶۷ آغاز شد، در گالري آويزان مي‌شد و سايه‌هايي با كنتراست بالا روي زمين ايجاد مي‌كرد و به آنها حس زندگي و رمز و راز مي‌داد. يكي از مشكلاتي كه مفسران و منتقدان آثار آباكانوويچ در دهه‌هاي ۶۰ و ۷۰ با آن مواجه بودند، نحوه قرار دادن كار‌هاي متنوع و چندشكل او بود. آيا ديواركوب‌ها و بافته‌هاي معلق او اصلا اثر هنري بودند؟ يا صنايع دستي و هنر كاربردي؟ منتقدان او را «نقاش دستگاه بافندگي» مي‌ناميدند و آثار او را «موجودات بافته» توصيف مي‌كردند. مفسران بعدي سعي كرده‌اند او را در رابطه با پست مينيماليسم امريكايي و هنر پوورا ايتاليايي ببينند.
اما براي آباكانوويچ همه‌چيز مربوط به بدن بود، با همه مشكلات جسمي و روحي آن. او خود را هنرمند فمينيست نمي‌دانست، اما توانست بافندگي را كه اساسا زنانه تلقي مي‌شود، به هنري تبديل كند كه زبان مادي حفاظت و اعتراض، مراقبت كردن و يادآوري است. مواد آباكانوويچ هم انعطاف زيادي به او مي‌داد و هم انواع تداعي‌هاي روزمره و نمادين را داشت، به‌ويژه با توجه به آنچه هنوز عمدتا به عنوان كار زنانه خياطي و بافندگي در نظر گرفته مي‌شود. همه اينها براي خواندن آثار او بسيار مهم است، اگرچه در بسياري از كار‌هاي كوچك، او به بيش از يك رسانه خاص علاقه‌مند بود و از مواد مختلف استفاده مي‌كرد. آباكانوويچ كه در سال ۲۰۱۷ درگذشت، در آخرين دوره كار خود به سمتي ديگر رفت و به ساختن درختان برنزي و گروه‌هايي از پيكره‌هاي برنزي بدون سر و دسته‌هاي پرندگان در حال پرواز پرداخت.
حجم‌هاي شگفت‌آوري كه او مي‌ساخت اغلب آثاري جامه‌مانند، پرابهام و گيراست. آباكانوويچ براي آثارش با پارچه معروف شده و همچنين نمايشگاه‌هايي از نقاشي‌ها و طراحي‌هايش برگزار كرده ‌است. گرچه او آثار متعددي با الياف، طناب و پارچه دارد اما آثار متاخر او بيشتر از مواد سخت ساخته شده‌اند. آباكانوويچ متاثر از شرايط محيطي سرزمين مادري خود و مواجهه با شرايط اقتصادي وحشتناك لهستان، مضاميني را براي ساخت مجسمه‌هاي يادبود يافت. همين مجسمه‌ها معياري شدند براي معرفي او. بعدها در اواسط دهه ۱۹۷۰ آثار وي به سبب موضوع فيگورها و پرنده‌هاي ساخته‌شده از چسب و رزين فرم داده شده روي گچ سمت‌وسوي دراماتيك به خود گرفت. اين ويژگي بعدها نيز شخصيت كارهاي او را نشان مي‌دهد. آباكانوويچ در سال ۱۹۸۳ كارهاي خود را با آلومينيم ساخت و در سال ۱۹۸۴ اولين كارهاي برنزي خود را نيز ارايه كرد. ويژگي اين آثار اين است كه پتانسيل و قابليت اوج گرفتن در آسمان را نشان مي‌دهند. او در كارهايش معمولا دسته‌اي از فرم‌هاي تكرارشونده را بر اساس پيكر انسان، حيوان يا درخت به كار مي‌گيرد. (منتقدي هنري اين دست آثار او را «پوسته بدون سر انسان» توصيف كرده است) اين فرم‌ها در ظاهر و حالت، مشابه يكديگرند، اما هر كدام ويژگي خاص خود را دارند.كارهايي مانند «سرها» (۱۹۷۵)، «پشت‌ها» (۱۹۷۶–۱۹۸۲) و «رويان‌شناسي» (۱۹۷۸–۱۹۸۱) از فرم‌هاي چندگانه و با موادي طبيعي ازجمله، كرباس، طناب و گوني خلق شده‌اند. بسياري از كارهاي متاخر او از برنز، آهن و سيمان ساخته شده‌اند، مانند «كاتارسيس» (۱۹۸۵) و «آگورا» (۲۰۰۶) . بسياري از اين آثار اينستاليشن‌هايي دايمي در فضاي خارجي‌اند و در سراسر دنيا، مانند سئول، چند ايالت از امريكا، پاريس و ديگر جاها قرار داده شده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون