• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5378 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۶ آذر

اشغال تبريز در سال 1290 (1)

مرتضي ميرحسيني

روس‌ها در ماجراي موسوم به اولتيماتوم شوستر، بخش‌هايي از گيلان و آذربايجان را گرفتند و دولت ما را مجبور كردند بين دو گزينه، يا اخراج مستشار مالي امريكايي (همان مورگان شوستر) يا اشغال پايتخت، يكي را انتخاب كند. البته دولت ما به ناچار عقب‌نشيني كرد و پايتخت از اشغال به دست دشمن در امان ماند، اما روس‌ها در گيلان و آذربايجان كشتار و جنايت كردند. احمد كسروي در تاريخ هجده ساله آذربايجان ماجراي اشغال تبريز را با جزييات و با همان لحن خاص خود روايت مي‌كند. «روسيان به آمادگي مي‌كوشيدند و شب پنجشنبه 29 آذر (1290 خورشيدي) به هنگامي كه تبريزيان در خانه‌هاي خود آسوده بودند ناگهان به كار برخاستند و دو تن را بي‌گناه كشتند و پيش از آنكه آفتاب بدمد جاهايي را در شهر فرا گرفتند.» همان شب عده ديگري را نيز كشتند و بعد به هدف تسلط كامل بر شهر و خلع‌سلاح مجاهدان تبريز، جست‌وجوي كوچه به كوچه را شروع كردند. «شبانه نايب‌الاياله و امير حشمت و ديگران از چگونگي كار آگاه شدند ولي كاري نتوانستند و چون روز شد و مردم ناآگاه از خانه‌ها بيرون آمده در كوچه‌ها به آمد و شد پرداختند سالدات و قزاق كه سر كوچه‌ها را گرفته بودند هر كه را مي‌ديدند دست به جيب و بغل او برده، پول و ساعت او را درمي‌آوردند، بسياري را لخت مي‌كردند، بسياري را كتك مي‌زدند، اگر يكي به چشم‌شان بيمناك مي‌آمد يا گمان داشتن تپانچه به او مي‌بردند نزديك نرسيده با گلوله مي‌زدند. 
اندكي نگذشت كه تيراندازي نيز آغاز شد. از پشت‌بام كاروانسراها و ديگر جاها كه بودند به گلوله‌ريزي پرداختند، نيز از باغ شمال توپ‌ها به آتشفشاني برخاست و شهر پر از خروش گرديد. مجاهدان با آنكه ناگهان گير شده بودند خود را نباختند. از نيمه‌شب با تلفون به كلانتري‌ها آگاهي داده شد و همگي آنها آماده مي‌ايستادند، ولي دست به جنگ باز نمي‌كردند.» برخي بزرگان و محترمان شهر، مهم‌تر از همه ثقه‌الاسلام تبريزي، تلاش مي‌كردند جلوي تشديد درگيري‌ها و خونريزي بيشتر را بگيرند، اما بعد كه معلوم شد روس‌ها به چيزي كمتر از اشغال كامل شهر و تسليم بي‌چون و چراي مردم و مجاهدان رضايت نمي‌دهد، جنگ و دفاع از خود اجتناب‌ناپذير شد. «ضياءالدوله و نمايندگان و ثقه‌الاسلام چون انديشه روسيان را به دست آوردند و راه ديگري نديدند پاسخ دادند: براي نگهداري خود جنگ كنيد. اميرحشمت ايستادگي كرده و نوشته خواست. اينان دريغ نگفته، نوشته‌اي نيز نوشتند و همگي آن را مهر كردند و چون اين كار انجام گرفت و به اميرحشمت و ديگران آگاهي داده شد به يك‌بار مجاهدان به جنگ برخاستند و از چندين سو زد و خورد سختي آغاز كردند. روسيان كه در آن دو، سه ساعت بر مردم بي‌دست‌وپا چيرگي مي‌نمودند و از مجاهدان سستي ديده خود را فيروز مي‌پنداشتند به يك‌بار خود را ميان آتش يافتند. اميرحشمت با كسان خود از خانه بيرون آمده در كوچه‌ها آتش جنگ را فروزان ساختند. مشهدي محمدعلي‌خان از سمت بازار و اسد آقاخان از ليلاوا به پيشرفت پرداختند. هر دسته از هركجا كه بودند به روسيان تاختند. از مارالان حاج‌حسني‌خان با باغ شمال زدوخورد سختي مي‌كرد. از ارگ دو توپ به غرش درآمده، پاسخ گلوله‌هاي روسيان را مي‌داد.» كسروي مي‌افزايد: «هر كس مي‌خواست غيرت و مردانگي را تماشا كند مي‌بايست در اين روز به تبريز‌آيد. سراسر شهر شوريده و مجاهدان مي‌كشتند و كشته مي‌شدند و گام به گام پيش مي‌رفتند. به گفته يكي از مجاهدان جنگ نبود كشتار بود. روسيان اگر يكي مي‌كشتند ده تن و بيست تن كشته مي‌شدند.» (ادامه دارد) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون