• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5387 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۷ دي

جستارهايي در باب توتاليتاريسم

بخش ۵- هايدگر‌‌‌‌‌‌‌‌، آتشي بر جان آرنت

محمدجواد لساني

مي‌خواهم عمري در كنار تو باشم
و آنقدر از خود به تو بگويم
تا وجودمان يكي شود... 
  جيمز جويس
 پوشيده نيست كه ادموند هوسرل تاثيرات فكري خود را برجاي گذاشت، اما به جرات كسي كه شيوه نگاه هانا آرنت به هستي را از بنياد تغيير داد، شخص ديگري بود‌؛ هنگامي كه هانا در دانشگاه با شخصي به نام مارتين هايدگر برخورد كرد، نخست صداي شمرده و آرام او را شنيد سپس با چشمان نافذ او روبه‌رو شد. حس كرد خودش شبيه آليس شده و در حال پرت شدن به يك سرزمين پر از عجايب است! نكته‌هاي مدرس فرايبورگي همچون سيلي بر گونه‌هاي اين دختر جوينده حقيقت مي‌خورد تا به هوش‌ آيد. چه بسا كه در گام نخست آشنايي، آرنت با شنيدن ادعاهاي غريب استادش، او را جدي نگرفته باشد، زيرا مدرس وجودي، ادعاهايي به زبان مي‌آورد كه به‌طورمعمول هيچ صاحب كرسي، اين ناپرهيزي‌ها را نمي‌كند؛ شايد آرنت در وقت تنفس، با گيراندن سيگاري بر لب، طنين صداي هايدگر را مرور مي‌كند. با خود مي‌گويد مگر مي‌شود كل تاريخ فلسفه غرب از طليعه سقراط تا قرن بيستم را «تاريخ غفلت از وجود» ناميد؟ از ديدگاه هايدگر موضوع فلسفه در اين ۲۰ سده، به جاي آنكه «وجود» مصدر كار باشد، همواره پيرامون «موجود» چرخيده است. هايدگر بر اين تكرار بي‌گسست مهر ابطال مي‌زند و در تحليل خود اين‌گونه نگاه به درازناي فلسفه را برنمي‌تابد. از نظر هايدگر فلسفه غرب، داراي سنت واحدي بوده و تاريخ پيوسته‌اي بر خود باليده كه نامش را به خطا، روش متافيزيك نهاده‌اند. استاد، اين چشم‌انداز را نمي‌پسندد، زيرا دمادم تاريخ فلسفه را در اين «تداوم غيرمنطقي» مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بيند. تداومي كه پرداختن به مساله ايستادن در هستي در آن ناديده انگاشته شده. در واقع تعريف هايدگر از يك متفكر اين است كه نخست از وجود سخن براند. اگر چنين امري رخ نداده پس بنيادي براي انديشه‌ورزي تحقق نيافته! خطاب مشهور او به ذهن آرنت مي‌رسد كه «انديشه‌برانگيز‌ترين امر در زمانه انديشه‌برانگيز ما اين است كه ما هنوز فكر نمي‌كنيم».۱ هايدگر مفهوم وجود را ضرورت فلسفه مي‌داند و از غايب بودن آن شكوه مي‌كند. به همين اعتبار، او پايان فلسفه متعارف را اعلام مي‌كند. هايدگر بر آن است كه تاريخ فلسفه ‌بايد دوباره تفسير شود، چراكه صحن خاك گرفته فلسفه، تاريخ تداوم يك فراموشي است. آنچه اين نشانه‌روي را حساس‌تر مي‌كند، نگاه تاريخي هايدگر به فلسفه است. البته اين فيلسوف درباره بخش‌بندي سنت و تجدد، بيان ويژه‌اي ندارد به ويژه آنكه در هستي‌شناسي‌، جايي براي انديشه سياسي نديده است. به جاي آن، او به تاريخ فلسفه نگاهي اندوهناك دارد كه بدون هيچ گسستي در تداوم خود فرسوده شده بدون آنكه هيچ مبنايي براي تحول در آن پيدا شود.  هايدگر بر اين باور است كه فكر كردن را بايد فراگرفت تا گرفتار دور مكرر تاريخ نشد. البته «يك راه نمايان است؛ بايد به عقب‌تر برگرديم تا روش‌ها و امكانات اصلي را در آن زمان بازيابي كنيم. بنياد تاريخ فلسفه را بايد دوباره تفسير كنيم».۲  هدف هايدگر از اين بازنگري چيزي جز كشف موضوع گمشده فلسفه نيست همان كه آن را «ساحت وجودي» خطاب مي‌كند. او مي‌خواهد به متفكران پيشاسقراطي بازگردد تا از كليشه‌هاي پسيني رهايي يابد. راهي كه هايدگر برگزيد راه و زبان دشواري بود و با او مقابله‌هاي سنگيني شد. اما نبوغ مارتين به سال ۱۹۲۷ ميلادي بود كه جلوه‌اي جهاني يافت. او با گردآوري يادداشت‌هاي درسي، كاري كارستان كرد. با در آمدن كتاب «هستي و زمان» (being and time) پايه‌گذار انديشه‌اي شد كه‌ معناي دلبرانه‌اي از هستي را در بر مي‌گرفت. اكنون با اين دستاورد، متفكران غربي درباره امكان و افق پرسش درباره وجود، اعتبار ويژه‌اي به آن قائل شده‌اند. دستگاه فلسفي وجودي، چنين پيش رفت تا فهم انديشه هايدگر براي شاگردش هانا چنان شورانگيز شود كه او را به تبعيت از اين الگو به حيطه انديشه‌سازي در عرصه سياسي وادارد تا اين نظريه تداوم، از تاريخ فلسفه، به تاريخ انديشه سياسي نيز بسط پيدا كند. چنانكه آرنت در ادامه كار هايدگر، تاريخ انديشه سياسي غرب را بسان همان تداوم مشاهده مي‌كند و در جانش آتشي شعله مي‌گيرد كه جز دلدادگي به استاد، اندوخته‌هاي سياسي‌اش را يك‌جا بسوزاند و به طرح جديدي برسد كه هيولاي پنهان توتاليتاريسم را در كانون انديشه سياسي‌اش پرده‌گشايي كند. دلبستگي سينوسي آرنت به هايدگر نيز محل تامل است، زيرا هانا با آگاهي از چراغ سبزي كه هايدگر به حزب نازي نشان مي‌دهد تا به صورت انتقادآميزي بر ماندن در كرسي درس فرايبورگ پافشاري كند، سبب فاصله‌گيري فيزيكي‌اش از استاد مي‌شود، اما اين نكته منفي باعث نمي‌شود كه آرنت از افكار بنيادي هايدگر گسسته شود، بلكه با هوشمندي تمام سعي مي‌كند كه خود را از موهبت آموزه‌هاي بنيادي هايدگر محروم نسازد با اين تفاوت كه بازنگري تداوم نزد هانا آرنت در قاب انديشه سياسي نمود پيدا مي‌كند هر چند كه ايده اصلي از مارتين هايدگر وام گرفته شد، اما خرق عادت در انديشه سياسي از ابتكارات آرنت به شمار آمد. 
________
۱.شش متفكر اگزيستانسياليست، هچ بلاكهايم ترجمه محسن حكيمي، چاپ دوم، تهران، نشر مركز، ۱۳۷۲، ص ۸۷
2.والتر بيمل، بررسي روشنگرانه انديشه مارتين هايدگر، ترجمه بيژن عبدالكريمي، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۸۱، ص ۱۹

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون