• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5389 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۰ دي

ادامه از صفحه اول

تفاوت‌هاي زمينه‌اي دو دولت

البته اعتراضات اخير هم هست ولي چون مدني بود و عموما با وضعيت تخريبي مشابه آنچه در ۹۶ و ۹۸ ديديم، فاصله داشت، پس از اين جهت نيز وضعيت به سود دولتي كنوني است.
همراهي ساختاري؛ به‌طور كامل همراهي و همگامي همه نهادهاي رسمي با دولت تضميني بود. مجلس، دستگاه قضايي، نهادهاي ديگر و از همه اينها جالب‌تر، رسانه رسمي و رسانه‌هاي دولتي است كه اينها در دولت پيش چهارنعل عليه آن مي‌تاختند و اكنون به صورت دربست حامي آن هستند. پس اين نيز به سود دولت فعلي است و از اين رو هيچ مانعي از درون حكومت و نيز مردم و جامعه براي پيشبرد برنامه‌هايش نداشت.
يك تفاوت مهم ديگر نحوه انتخاب دو دولت است كه روحاني در سال ۱۳۹۶ در يكي از پرشورترين انتخابات پس از انقلاب روي كار آمد و در نقطه مقابل دولت جديد به دنبال ضعيف‌ترين مراسم انتخاباتي در مصدر كار قرار گرفت.
در مجموع وضعيت زمينه‌اي دو دولت در بيشتر شاخص‌ها به سود دولت كنوني است، در نتيجه انتظار مي‌رود كه عملكردش نيز متناسب اين شرايط، بهتر باشد، ولي واقعيت چيز ديگري را نشان مي‌دهد، تقريبا در همه موارد ناموفق‌تر بوده و نه تنها در ۱۸ ماه گذشته بلكه در آينده نيز شرايط بدتر از اين خواهد شد كه هست. هر چند همه آرزو مي‌كنيم كه وضع بهتر شود، ولي آرزوي ما يك چيز است، آنچه در عمل رخ خواهد داد بحث ديگري است. 
چند ضعف اساسي در دولت جديد وجود دارد كه ما را از تحقق اين آرزو نااميد مي‌كند. اول از همه فقدان نظريه‌اي منسجم از دولت و كاركرد آن است. منظور گفتن چند گزاره كلي و تكراري نيست. دوم فقدان برنامه براي رشد و توسعه جامعه و اقتصاد است. سوم نداشتن نيروهاي كارآمد و خلاق با يك جمع‌كننده كه حرف آخر را بزند. اين سه مشكل كه وجود هر كدام‌شان براي ناكامي هر دولتي كفايت مي‌كند، منجر به تبعات ديگري هم مي‌شود. از جمله انكار ناكامي درباره همه امور، از جمله تورم، اشتغال، ساخت مسكن و... هر شاخص ديگري كه به ذهن بيايد. تنها دستاوردش سفرهاي استاني است كه معلوم نيست اصولا چه فايده‌اي از آنها براي مردم و كشور مترتب است؟ جز اتلاف وقت و سرپوش گذاشتن بر ناكامي‌ها و جمع كردن عده‌اي و تكرار سخنان بي‌فايده، نتيجه ديگري از اين سفرها حاصل و عايد مردم  نمي‌شود.
ساختار سياسي ايران نيازمند يك تصميم عاجل است.  فارغ از اصلاحاتي كه بايد براي كاهش شكاف موجود و اعتراضات انجام دهد، ضرورت دارد كه درباره دولت نيز دست به يك بازنگري جدي بزند. با اين ريش به تجريش نمي‌روند. فرصت كم است. خواهيد ديد كه با ادامه اين وضع، اقتصاد و زيرساخت‌هاي اقتصادي و اجتماعي چنان رو به عقب مي‌روند كه امكان بازسازي آنها كم خواهد شد.


سعي مي‌كنيم فكرش را نكنيم

دو- اما داستانِ خود فاجعه چيست؟ معلوم است كه مضمون ناباروري را بايد استعاري و به عنوان جايگزيني براي نوع ديگري از اضطراب فهم كرد. پرسشي كه فيلم پيش مي‌كشد، اين است: بدون امر نو، فرهنگ تا كي مي‌تواند به حيات خود ادامه دهد؟ چه اتفاقي مي‌افتد اگر نسل جوان ديگر نتواند شگفتي بيافريند؟ «فرزندان انسان»، ناظر به اين گمان است كه پايان فرارسيده و آينده شايد، فقط آبستن تكرارِ تكرار (و نه تكرارِ تفاوت) باشد. خبري از گسست و تغيير نخواهد بود، هيچ «شوك امر نو يا متفاوتي در كار نخواهد بود. دقيقا همين احساسِ نابودي آينده، گذشته فرزندان انسان را نيز تباه خواهد كرد. در اين حالت، سرنوشتِ گفتمان‌هايي كه روزي‌روزگاري پيام‌آور امر نو بودند نيز به سرنوشت «گرنيكا»ي پيكاسو در اين فيلم تبديل مي‌شود و همچون اين اثر - كه روزگاري در حكم زوزه‌اي بود از سر خشم و تالم عليه جنايات فاشيسم و اكنون به ديوارآويزي تبديل‌ شده كه درست مثل محل نصب آن در «باترسي» جايگاهي «شمايل‌وار» يافته، زيرا از هرگونه كاركرد يا زمينه ممكن محروم شده است - آنان نيز ديگر نمي‌توانند چشمي براي ديدن نقش‌ها و نقش‌هاي خود جذب كنند. اين‌جاست كه گفتمان‌هاي سترون و نابارور هم نقشي مي‌شوند بر ديوار تاريخ. به بيان ديگر، زماني كه يك گفتمان مسلط به تعليق درمي‌آيد و تهي از استعداد آفرينش‌گري مي‌شود، پنداري ديگر نسلي نيست كه آن را ببيند و بفهمد. در اين حالت، به تعبير بديو، گفتمان‌هاي مسلط، حتي سوژه وفادار خود را از دست مي‌دهند و با بحران جابه‌جايي و از- جا-كندگي مواجه مي‌شوند. دقيقا چنين سرنوشتي است كه حاملان و عاملان گفتمان مسلط سعي مي‌كنند فكرش را نكنند، اما تئوري بقا حكم مي‌كند كه گفتمان‌هايي كه داعيه هژمونيك‌بودن دارند، همواره به فكر ساز‌كردن آهنگ تازه باشند، زيرا به قول اخوان ثالث، «اميد دل ننوازد غزل به طرز كهن». فرزندان انسان امروز، به بيان آن لطيف، دلش گاو مي‌خواد، سوسك رو ديوار مي‌خواد، قورباغه چاق مي‌خواد، كانسپچوال آرت مي‌خواد. بنابراين به تعبير فرخي سيستاني، بايد سخن نو آورد كه نو را حلاوتي است  دگر.


چرا الان به ياد ايران افتاديد؟
حتي براي حفظ «تئاتر شهر» از گزند معتادان و بيماران جنسي و موادفروشان و دستفروش‌ها كاري هم نكرديد و آنها هر روز دامنه‌شان در پارك دانشجو و اطراف اين مكان فرهنگي گسترش مي‌يابد. با اينكه شوراي شهر سابق پارك دانشجو را به تئاتر شهر سپرد! شما در برابر كوشش‌هاي ديگر دوستداران اين بناي فرهنگي ايستاديد. آيا اينها #ايران_ما  نيستند؟
۴- پارك‌هاي تهران باز‌سازي نشدند. رسيدگي نشدند. آب‌نماهاي تهران به حال خود رها شده‌اند. 
تمام مناطق سبز اطراف تهران به همين گونه از توجه شما و تيم شما بي‌بهره‌اند. اين يعني # ايران_ما 
۵- مي‌شود از شما خواهش كرد كه لطفا به تهران برسيد. ايران پيشكش‌تان. مثل سلف‌تان معجزه هزاره سوم كه با شعار مديريت جهاني آمد و با ايراني دزد زده و تاراج شده و مردمي كه خس و خاشاك ناميد، رفت. شما تهران ما را بچسبيد. ايران را راحت بگذاريد. #تهران_ما
۶- هواي پايتخت مرگ‌آور شده. مازوت‌سوزي نفس شهر و شهروندانش را بند آورده. شما چه كرديد؟ براي تابلوهاي راهنماي شهري چه كرديد؟ براي ترافيك تهران چه انديشيديد؟ فرموديد: «تا خودرو هست ترافيك هم هست»! (نقل به معني) 
‏ ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ شيخ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻋﺠﺐ ﭘﻨﺠﻪ ﺭﺍ باز ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻭﺟﺐ
ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ديگرش اين ﺍﺳﺖ شيره ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ شيرين ﺍﺳﺖ 
يك ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ديگر ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺑﺮ ﺭﺍ ديد ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ‌ﺑﺎﺭﺩ
ﺯﻥ ﻧﻮ ﺭﺍ ﻋﺮﻭﺱ مي‌گويد، ﻣﺮﻍ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺧﺮﻭﺱ مي‌گويند
ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﯼ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ، ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ خواب ﺍﺳﺖ ‏
شما به عنوان شهردار چه كرديد؟ 
آقاي زاكاني! من تا به حال نديدم به #محيط_ زيست تهران توجهي بكنيد. محيط زيست بزرگ‌ترين زيبايي #ايران_ ما و #تهران_ ما ست. زيبايي‌هاي ايران ما فقط براي عكاسي نيست! به نگهداري احتياج دارد و نگهداري #محيط_ زيست تهران جزو و ظايف شماست، جهت يادآوري.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون