• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5391 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۲ دي

چرا جنگ سرد چين و ايالات متحده اين‌بار متفاوت است؟

رقابت قدرت‌هاي بزرگ در قرن بيست و يكم را نمي‌توان پايدار و به راحتي قابل مديريت دانست

گروه جهان

2022 مسلما متلاطم‌ترين و متحول‌ترين سال در سياست بين‌الملل از زمان انقلاب‌هاي 1989 بود. اين سال به دليل تهاجم روسيه به اوكراين و بحران بر سر تايوان متلاطم بود، اما در شيوه‌اي كه ايالات متحده چين را به عنوان يك رقيب ابرقدرت به رسميت شناخت، تحول‌آفرين بود. در استراتژي امنيت ملي ايالات متحده كه در اكتبر صادر شد، دولت جو بايدن نه تنها چين را به عنوان مهم‌ترين چالش امنيتي خود معرفي كرد، بلكه به صراحت اعلام كرد كه دوران پس از جنگ سرد به پايان رسيده است. اگر موقعيت قدرت تك قطبي ايالات متحده ويژگي تعيين‌كننده دوران پس از جنگ سرد بود، تغيير ساختار قدرت دوقطبي ايالات متحده و چين نظم جهاني جديدي را شكل خواهد داد.

در نهايت تصميم‌گيري در مورد جنگ و صلح توسط رهبران اتخاذ خواهد شد. اما براي درك بهتر اينكه دوران دوقطبي جديد چگونه ممكن است گسترش يابد، بايد به ساختار آن نگاه كنيم: توازن قدرت، منشأ سيستم جديد و موقعيت جغرافيايي. رقابت ايالات متحده و چين از بسياري جهات منحصر‌به‌فرد است و ماهيت آن اطلاعات خوب و خاصي در مورد نظم نوين جهاني، ثبات آن و نقشي كه ممكن است توسط دولتمردان ايفا شود، در اختيار ما قرار مي‌دهد.
از نظر توازن قوا، رقابت ايالات متحده و چين شبيه جنگ سرد است، تضاد ديگري بين دو ابرقدرت. به همين دليل است كه ايوان مديروس، مشاور سابق آسيا- اقيانوسيه دولت اوباما، ديدار نوامبر بين جو بايدن، رييس‌جمهور ايالات متحده و شي جين پينگ، رييس‌جمهور چين در بالي، اندونزي را «اولين اجلاس ابرقدرت‌ها در نسخه دوم جنگ سرد » ناميد. اين مساله نگراني‌هايي را به‌ويژه در اروپا در مورد ظهور مجدد بلوك‌هاي رقيب و در ميان كشورهاي در حال توسعه درباره گير افتادن در ميانه ميدان ايجاد كرده است.
اما دوقطبي جديد ايالات متحده و چين يك واقعيت ساختاري است و نمي‌توان آن را صرفا و به راحتي به حاشيه راند. اين نتيجه چندين دهه رشد اقتصادي و نظامي چين است كه فاصله را با ايالات متحده كاهش داده است. علاوه بر اين، ساختار قدرت دوقطبي به‌طور كلي پايدارتر از ساختار چندقطبي در نظر گرفته مي‌شود - بنابراين رهبراني مانند اولاف شولز، صدراعظم آلمان كه به نفع نظم چندقطبي صحبت كرده است، بايد مراقب باشند كه چه مي‌خواهند.
رقابت ايالات متحده و شوروي، به‌رغم رقابت‌هاي تسليحاتي و دوره‌هاي پر تنش، با درجه بالايي از ثبات و عدم درگيري مسلحانه مستقيم بين دو ابرقدرت شناخته مي‌شود. به همين دليل است كه مورخ جان لوئيس گاديس، دوران جنگ سرد را «صلح طولاني» ناميد.
گفته مي‌شود همه سيستم‌هاي دوقطبي ممكن است به يك اندازه پايدار نباشند. دلايل خوبي براي اين باور وجود دارد كه ساختار رقابت دوقطبي ايالات متحده و چين، دوران جديد را كمتر از جنگ سرد پايدار خواهد كرد و زماني كه ثبات ساختاري ضعيف‌تر باشد، نياز به نوعي به اصطلاح دولتمردي براي مديريت سيستم بيشتر احساس مي‌شود. 
به‌طور خلاصه و مشخص، پنج عامل ساختاري وجود دارد كه دوران دوقطبي جديد را كمتر از جنگ سرد پايدار مي‌كند: 
اول، رقابت ايالات متحده و چين با يك پويايي انتقال قدرت ناپايدار مشخص مي‌شود. شواهد تاريخي نشان مي‌دهد كه زماني كه يك قدرت در حال ظهور يك هژمون رو به زوال را تهديد مي‌كند، خطر واقعي جنگ بزرگ وجود دارد - به امپراتوري آلماني در حال ظهور فكر كنيد كه در سال‌هاي منتهي به جنگ جهاني اول براي «جايگاه خود در خورشيد» تلاش مي‌كند. جنگ سرد اين پويايي را نداشت: هم ايالات متحده و هم اتحاد جماهير شوروي به عنوان ابرقدرت‌ها از خاكستر جنگ جهاني دوم بيرون آمدند و از همان ابتدا از نظر نظامي رقباي همتا بودند. وضعيت كنوني متفاوت است و چين به تدريج به امريكا مي‌رسد. پتانسيل چين به واسطه قدرت اقتصادي‌اش به عنوان يك ابرقدرت بيشتر از اتحاد جماهير شوروي است. علاوه بر اين، از آنجايي كه ارتش چين هنوز در اين مرحله ضعيف محسوب مي‌شود، فضاي كمتري براي دولتمردان اين كشور براي مذاكره در مورد توافقنامه‌هاي كنترل تسليحات وجود دارد. چين حاضر نيست در مسير توسعه نظامي خود محدوديتي ايجاد كند، چراكه آن را به نوعي عامل عقب‌افتادگي در اين مرحله مي‌داند. موضع‌گيري‌هاي اخير نشان مي‌دهد كه چين ممكن است از نظر تعداد كلاهك‌هاي هسته‌اي در موشك‌هاي بالستيك قاره‌پيما از ايالات متحده پيشي گرفته باشد. اما از نظر كل موجودي هسته‌اي - از جمله كلاهك‌هاي مستقر در موشك‌هاي بالستيك قاره‌پيما، موشك‌هاي بالستيك زيردريايي و بمب‌افكن‌هاي استراتژيك و همچنين كلاهك‌هاي هسته‌اي غيرفعال- ذخاير هسته‌اي چين در مقايسه با ايالات متحده هنوز نسبتا كوچك است. دوم، بر خلاف جنگ سرد، امروز صحنه اصلي رقابت نظامي ايالات متحده و چين، نيروي دريايي است كه ذاتا ثبات كمتري دارد و در معرض خطر بيشتر در يك جنگ محدود است. تمركز اصلي جنگ سرد بر اقدام‌هاي زميني اروپا منجر به ظهور و بروز استراتژي انتقام‌جويي گسترده شد . كمتر احتمال دارد كه استفاده از نيروي نظامي توسط دو ابرقدرت در آب‌هاي آسيا تهديدي براي هر يك از دو كشور باشد يا خطر جنگ هسته‌اي را به همراه داشته باشد. در صورت تهاجم، چين ممكن است از تسليحات هسته‌اي استفاده كند، اما احتمال اينكه رهبران اين كشور در صورت نابودي برخي كشتي‌هاي‌شان، خطر جنگ همه‌جانبه با ايالات متحده را داشته باشند، بسيار كمتر است.
سوم، تايوان منبع ديگري از بي‌ثباتي در نظم دوقطبي جديد است. نزديك‌ترين معادل براي آن در طول جنگ سرد، شهر تقسيم شده برلين بود، جايي كه چندين درگيري و تنش بين ابرقدرت‌ها رخ داد. تايوان ظرفيت راه‌اندازي بزرگ‌ترين جنگ ميان قدرت‌هاي بزرگ در دوران رقابت امريكا و چين را داراست خاصه آنكه گسترش جغرافيايي و بحث تسليحات درگير را هم در نظر داشته باشيد. 
چهارم، حوزه‌هاي جنگي جديد در فضا و قلمرو سايبري، راه‌هاي بيشتري براي اعمال زور و اخلال در اختيار واشنگتن و پكن قرار مي‌دهد.حملات سايبري ممكن است از خرابكاري، دزدي و جاسوسي كوچك تا يك حمله سايبري غافلگيركننده بزرگ و پيچيده به منظور شكل دادن به محيط قبل از يك درگيري نظامي را شامل شود. خطر واقعي تشديد غيرعمدي تنش ميان چين و ايالات متحده به دليل قابليت‌هاي سايبري قابل توجه هركدام از اين كشورها وجود دارد. وقتي پاي ماهواره‌ها در ميان باشد درگيري فضايي چين و ايالات متحده هم از ظرفيت قابل توجهي براي وقوع برخوردار است . 
پنجم، برخلاف اين نظريه كه وابستگي متقابل خطر جنگ را كاهش مي‌دهد، سطح بالاي وابستگي متقابل اقتصادي و تكنولوژيكي بين ايالات متحده و چين به‌طور بالقوه احتمال درگيري را بيش از زماني مي‌كند كه دو طرف در طول جنگ سرد نوعي از عدم وابستگي و پيوستگي نسبي را تجربه مي‌كردند. در واقع، گاديس مورخ به فقدان وابستگي متقابل بين دو ابرقدرت به عنوان عامل مهمي در تقويت ثبات رقابت جنگ سرد اشاره كرده است . عمدتا به اين دليل كه عدم وابستگي به يك رقيب بالقوه متخاصم احساس امنيت يك ابرقدرت را افزايش مي‌دهد.
سطح بالاي وابستگي متقابل چين با اقتصاد جهاني دقيقا دليلي است كه برخي ناظران ترجيح مي‌دهند در توصيف سيستم دوقطبي ايالات متحده و چين از برچسب‌هايي غير از «جنگ سرد» استفاده و عباراتي مانند همزيستي رقابتي، همزيستي سرد يا همزيستي متضاد را پيشنهاد كنند. 
 اما سطح وابستگي متقابل در رقابت ايالات متحده و چين فضاي بيشتري را براي جنگ اقتصادي نسبت به دوران جنگ سرد باقي مي‌گذارد. در ساختار قدرت دوقطبي، دو ابرقدرت وابستگي متقابل را آسيب‌پذير مي‌دانند و در نتيجه به دنبال كاهش آن هستند. 
اين روند جدايي كه اكنون در جريان است، بين دو ابرقدرت، بين ايالات متحده و متحدانش و در نظم اقتصادي بين‌المللي شكاف يا حداقل اختلال ايجاد خواهد كرد. به عنوان مثال، جنگ فناوري ايالات متحده و چين در حال حاضر منجر به نوع جديدي از درگيري شده است، به‌طوري كه چين با راه‌اندازي مناقشه در سازمان تجارت جهاني، تحريم‌هاي تراشه‌هاي ايالات متحده را پاسخ مي‌دهد. جنگ اقتصادي ايالات متحده و چين نظم اقتصادي بين‌المللي را به روش‌هاي جديدي به چالش مي‌كشد. علاوه بر اين، نگراني‌هاي رهبران آلمان و فرانسه در مورد جنگ سرد جديد، ملاحظه‌هاي متحدان ايالات متحده را در مورد جدايي نشان مي‌دهد.
حركت مداوم روند جهاني شدن در بيش از سه دهه و سطح بالاي وابستگي متقابل فعلي بين چين و ايالات متحده، ما را فريب مي‌دهد تا باور كنيم كه رقابت قدرت‌هاي بزرگ در قرن بيست و يكم نسبتا پايدار و به راحتي قابل مديريت است. با اين حال، پنج بعد ساختاري ذكر شده در بالا - انتقال قدرت پويا، رقابت دريايي، تايوان به عنوان يك كانون مستعد تنش، فضاي جديد و فناوري‌هاي سايبري و خطرات مرتبط با وابستگي متقابل اقتصادي - نشان مي‌دهد كه ساختار رقابت ايالات متحده و چين ممكن است در واقع شكننده‌تر از رقابت ايالات متحده و شوروي باشد. اگر موارد ذكر شده در بالا جدي گرفته شوند دو ابرقدرت مي‌توانند تا حدودي با ايجاد به اصطلاح نوعي گاردريل مانع از تشديد تنش شوند. طبيعتا توسعه اين گاردريل‌هاي محافظ كار آساني نخواهد بود. به عنوان نمونه دستيابي به توافق كنترل تسليحات در آينده نزديك دشوار خواهد بود، زيرا چين همچنان در حال توسعه نظامي است.
در رابطه با تايوان، هم پكن و هم واشنگتن چندين دهه است كه ابهام راهبردي را انتخاب كرده‌اند. براي توسعه و تعديل مستمر قواعد بازي دوقطبي جديد، به دولتمردي عاقلانه و سالم از هر دو طرف نياز است. درست مانند جنگ سرد، رقابت ايالات متحده و چين و استراتژي‌هاي مربوط به هر دو ابرقدرت تنها در طول زمان تكامل مي‌يابد.
 جو اينگ بكوولد / منبع فارن پاليسي 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون