• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5395 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۷ دي

مجمع‌الجزاير اصولگرايي درحاكميت يكدست

منتقدان رييسي از دو سو بازآمده‌اند: قاليباف و جليلي در حال جدا كردن خود از دولت هستند و لاريجاني و روحاني سكوت را شكسته‌اند

اعتمادآنلاين |سيما پروانه‌گهر

جريان راست با تابلو حاكميت يكدست از انتخابات مجلس يازدهم و رياست‌جمهوري سيزدهم عبور كرد.حالا اما يكدستي اين حاكميت اصولگرايي، در حال كمرنگ شدن است، مردان اين اردوگاه به دنبال تعريف نقش خود در دهه آتي هستند.

 در يك هفته گذشته سياست داخلي ايران شاهد صحبت‌هاي تازه‌اي با پيام‌هاي نوين از جانب چهار چهره سياسي بود، چهره‌هايي با ريشه در جريان راست كه اين روزها در عزلت اجباري سياسي اصلاح‌طلبي به دنبال رقم زدن آينده نقشه سياسي كشور از طريق نقش‌آفريني خود هستند. «سعيد جليلي»، «علي لاريجاني» و «حسن روحاني» در هفته گذشته با اظهاراتي كوتاه اين پيام را مخابره كردند كه يكسال و اندي بعد از آغاز به كار دولت سيد ابراهيم رييسي، آماده هستند تا نقش‌هاي جديد در عرصه سياست داخلي با چشم‌اندازي تا مجلس و دولت آتي براي خود ترسيم كنند. ابراهيم رييسي و محمدباقر قاليباف هم به اقتضاي رياست دو قوه از سه قوه كشور، در متن تحولات هستند اما حتي اظهارات اخير آنها نيز نشان مي‌دهد اين دو نيز از تعريف نقش براي آينده سياسي خود غافل نيستند. اظهارات هفته گذشته اين 5 چهره و تحركات و صحبت‌هاي قبلي آنها اما چه پيام‌هايي دارد؟ آنها به دنبال چه نقشي براي خود در عرصه سياست داخلي ايران هستند.

سعيدجليلي؛ اتوپياي پوپوليستي 
و عبور از اشتباهات احمدي‌نژادي

سعيد جليلي همچون هميشه از گفتمان خود براي طرح دوباره بحث استفاده كرده است؛ «ضديت با برجام و تاكيد بر مخالفت با هرگونه مذاكره». چارچوبي ضدغرب كه ريشه تمام مشكلات كشور را در مذاكره مي‌داند و اگرچه شايد به زبان نياورد اما قطعنامه‌ها را از كاغذپاره هم كاغذپاره‌تر معرفي مي‌كند. جليلي اميدوار بود تا در پايان دولت حسن روحاني، با همانندسازي زمان و شرايط، چرخه انتقال دولت از «اصلاحات به احمدي‌نژاد» را در قالب انتقال دولت از «روحاني به جليلي» تكرار كند. او تصور مي‌كرد شكست نسبي مذاكرات در دولت حسن روحاني - با كمك مصوبه ضدبرجامي مجلس تحت مديريت قاليباف- در كنار مشكلات معيشتي و عدم تمايل شركت آراي خاكستري در انتخابات- فضاي اين رقابت را مهياي تكرار الگوي خاتمي- احمدي‌نژاد براي وي كند. حضور ابراهيم رييسي در عرصه انتخابات، ردصلاحيت گسترده چهره‌هايي كه مي‌توانستند رقباي جدي رييسي باشند و پايگاه راي او را به چالش بكشند، در كنار درگذشت حامي هميشگي‌اش مصباح‌يزدي كه بارها جليلي را «نورچشم» خود مي‌خواند اما معادله جليلي را بر هم زد. يكسال و 4 ماه بعد از آغاز به كار دولت ابراهيم رييسي، سعيد جليلي اما نااميد نيست و همين كه در هفته گذشته ادعا كرده كه «ايران هرگز «تحت فصل هفتم» قطعنامه‌هاي شوراي امنيت نبوده كه برجام بخواهد او را از اين مخمصه نجات دهد»، نشان از مقدمه‌چيني او براي بازگشت دارد. هر اندازه اصل حرف به اذعان كارشناسان حوزه بين‌الملل اشتباه باشد، براي جليلي اهميت ندارد چرا كه او در حال تعريف زمين حركت جديد است. وضعيت دولت رييسي و شرايط كشور نيز به شكلي است كه حتي خود اصولگرايان تك‌دوره‌اي شدن دولت او را غيرمحتمل نمي‌دانند. بنابراين به نظر مي‌رسد سعيد جليلي مي‌خواهد دوباره شانس خود را براي تشكيل دولت امتحان كند؛ دولتي «ضدمذاكره»، با تكرار شعارهاي پوپوليستي و مولفه‌هاي ساده زيستي، دولتي كه مي‌خواهد ادبيات و گفتمان «مردمي و احمدي‌نژادي» را در پيش بگيرد اما به دام جريان «انحرافي» نيفتد؛ دولتي با همراهي بخشي از جواناني كه از دولت ابراهيم رييسي سرخورده‌اند و منبر آيت‌الله مصباح نيز برپا نيست تا پاي آن بنشينند.

قاليباف؛ ورژن تازه دولت سازندگي- توسعه‌گرايي با حفظ ارزش‌هاي اصولگرايي 
محمدباقر قاليباف در برنامه ملك سليمان در اواخر هفته گذشته به شيوه‌اي سخن گفت كه نشان داد برنامه‌هاي درازمدت دارد. اظهاراتي در نقد وضعيت حكمراني فعلي، تاكيد بر اهميت نوسازي حكمراني و فراتر از آن تاكيد بر اينكه پليس بايد در موضوع مهسا اميني عذرخواهي مي‌كرد.
اما اين تصميم تازه قاليباف نيست. او همان روز كه بر صندلي رياست بهارستان تكيه زد، روياي رفتن به پاستور را در سر داشت. همان لحظه كه اعتراضات 1401 در پي مرگ مهسا اميني شروع شد، او واژه «حكمراني نو» را از گوشه ذهنش بر زبان آورد تا به نام خودش ثبت كند و شايد بعدها در كمپين انتخاباتي‌اش هم از آن استفاده كند. قاليباف همان روز كه در ايام انتخابات مجلس يازدهم از «نواصولگرايي» سخن گفت در ذهن خود مسير و مشي هاشمي‌رفسنجاني را تكرار مي‌كرد؛ حركت از رياست مجلس به رياست‌جمهوري و تشكيل يك دولت توسعه‌گرا البته با چاشني اصولگرايي. قاليباف در اين سال‌ها بارها سعي كرد تا الگوي هاشمي- سازندگي را در اردوگاه راست پياده كند، از تاكيد بر مفاهيم توسعه‌گرايي ابايي نداشت و با جبهه پايداري و برخي تشكل‌هاي راست سنتي در نقد تند هاشمي‌رفسنجاني هم‌نوا نمي‌شد.
علاوه بر اين، از سال 1392 تا به امروز، جسته و گريخته از اصولگرايان گلايه‌هايي كرده كه همواره رييسي را بر او ترجيح دادند تا جايي كه براي سال 1400 از اساس كانديدا نشد. امروز قاليباف اما مهم‌ترين رقيب دوران جرياني خود يعني ابراهيم رييسي را پشت سر گذاشته است. 
از ياد نبريم كه نامه ۲۲۰ نماينده مجلس يازدهم در حمايت از كانديداتوري ابراهيم رييسي، قاليباف را ناچار كرد تا از ورود به عرصه انتخابات انصراف دهد، نامه‌اي كه حرف و حديث درباره آن زياد بود و هست؛ ماحصل جلسه‌اي كه نزديكان قاليباف با كنايه مي‌گفتند رييسي قوه قضاييه را ستاد انتخاباتي كرد تا به آن دست يابد. 
عملكرد يكساله دولت رييسي بيش از آنكه براي اصلاح‌طلبان فرصت بازگشت باشد، فرصت تحقق روياي «دولت تكنوكرات - توسعه‌گراي» محمدباقر قاليباف است. حاميان او در بخش‌هاي مختلف كم نيستند، چهره مقبول سياسيون و نظاميون كه خيال كنار رفتن از عرصه سياسي ندارند و انقدر هم در ميان اصولگرايان كوتاه آمدند كه حالا سهم خود را بخواهند. قاليباف مي‌تواند بخشي از جوانان اصولگرا، از تشكل‌هاي پايداري و نااميدان دولت رييسي را به سمت خود جلب كند كما اينكه در يك نمونه جذب وحيد يامين‌پور، بعد از انتخابات مجلس يازدهم و سرخوردگي او از پايداري‌ها نشان داد كه به «جوانان راستگراي اصولگرا» توجه ويژه دارد و آينده را از آنِ آنها مي‌داند.

بلوك روحاني- لاريجاني
ميانه‌روي اصلاح‌طلبي ديپلمات- شيخ 

بالغ بر دو دهه از آن روزها كه علي لاريجاني و حسن روحاني در شوراي عالي امنيت ملي كنايه‌هاي پيدا و پنهان برهم مي‌زدند، مي‌گذرد- فارغ از اينكه اين نقدها چقدر واقعي بود يا تقسيم كار براي پيشبرد مذاكرات. حالا آنها تنها ياوران در برزخ ميانه‌روي در سياست داخلي جمهوري اسلامي در سال 1401 هستند. 
در شرايطي كه اصلاح‌طلبان در سكوت اجباري به اميد امكان بازگشت به حاكميت به سر مي‌برند و اصولگرايان تصور مي‌كنند، مي‌توانند مدل حزب روسيه واحد را در ايران پياده كنند، ميانه‌روي متاع بي‌بازاري در دست لاريجاني و روحاني است. تجربه سال‌هاي 92 تا 98 به هر دو آنها نشان داده بقاي‌شان در ائتلاف‌شان است. حالا هر دو در هفته گذشته سخن‌هايي مبني بر تمايل به بازگشت دارند. اينكه علي لاريجاني در برنامه ملك سليمان، «قبول تفاوت‌هاي افراد در جامعه» را از خصلت‌هاي مقبول قاسم سليماني خوانده يا حسن روحاني در جمع استانداران دولت‌هاي يازدهم و دوازدهم گفته است كه برنامه‌هايش براي برون‌رفت از وضعيت فعلي را مكتوب و تلفني به رهبر انقلاب گفته است نشان مي‌دهد سكوت طولاني اين دو، رو به پايان است. علي لاريجاني و حسن روحاني شايد از نگاه جوانان اصولگرا «رانده‌شدگان اردوگاه اصولگرايي» باشند اما يك نكته درباره هر دوي اين افراد قابل توجه است؛ مرداني همچون علي لاريجاني و حسن روحاني هر اندازه كه از اسب افتاده باشند هنوز در اصل هستند، وابستگي مستقيم و بدون واسطه به اصلي‌ترين سرچشمه‌هاي قدرت و تصميم‌گيري نكته متمايز‌كننده آنها است. حسن روحاني و علي لاريجاني در شرايط لازم به احتمال زياد هم از فيلتر شوراي نگهبان عبور مي‌كنند و هم گزينه‌هاي مورد توافق اصلاح‌طلبان و ميانه‌روها خواهند بود. روحاني و لاريجاني بر اين باور حركت مي‌كنند كه در شرايطي ديگر نقش‌هاي جديد براي آنها تعريف مي‌شود؛ نقش‌هايي كه در آن نيازي به تاييد گعده‌هاي اصولگرايي يا همراهي راست‌گرايان افراطي راست ندارند، باقيمانده تشكل‌هاي روحاني- سياسي نيز بر آنها نمي‌تازند. علي لاريجاني و حسن روحاني فرزندان رخدادهاي سياسي نيستند، فرزندان دهه 60 و 70 جمهوري اسلامي هستند و سربازاني محسوب مي‌شوند كه در زمان لازم مي‌توانند از رديف سربازها خارج شوند و در جايگاه وزير قرار بگيرند. آنها براساس همين آينده‌نگري در مقابل بسياري از مسائل سكوت مي‌كنند و مسير احمدي‌نژادي در پيش نمي‌گيرند. اگر تا به امروز چند جريان نام «جريان سوم» را يدك كشيدند، ائتلاف روحاني و لاريجاني آينده‌اي را در ذهن دارند كه به واقع «جريان سوم» باشند.

ابراهيم رييسي و حاميان پيدا و پنهان
ابراهيم رييسي اما كماكان در راس است، رياست او بر قوه مجريه، اختيارات و منابع باعث مي‌شود او خود را نقش اصلي مديريت عرصه سياست داخلي در سال‌هاي آتي بداند. اگرچه نمايندگان مجلس پشت تريبون بر او و دولتش مي‌تازند و تشكل‌هاي اصولگرا از او انتقادات جدي در زمينه مديريت اقتصادي كشور دارند اما مگر ابراهيم رييسي با راي اصولگرايي رييس‌جمهور شده كه حالا با از دست دادن حمايت آنها نگراني به خود راه دهد؟ ابراهيم رييسي هنوز همراهي نهادهاي حاكميتي را با خود دارد. دولتش مملو از گروه‌هاي بي‌نام و نشان جوانان اصولگرا است، چپ‌هايي كه از راست برخاسته‌اند و در تاختن نفس تازه دارند و پشت گرم. ابراهيم رييسي مي‌تواند با دو ديدگاه به آينده نگاه كند؛ جمهوري اسلامي جز در موارد ترور رييس‌جمهور، رييس دولت تك‌دوره‌اي نداشته است بنابراين به‌رغم تمام دست‌اندازهاي فعلي او هنوز بيش از يك دولت زمان در اختيار دارد. دوم اينكه هواداران او در جريان اصولگرايي جواناني از گروه‌هاي مختلف هستند؛ امام صادقي‌ها، پايداري‌ها، جواناني كه در مصاف و سراج جلسه مي‌گذارند. دولت او آنقدر مدير مياني و مديركل و مسوول از اين جوانان دارد كه آنها براي حفظ حيات سياسي خود هم كه شده سعي در بقاي اين دولت دارند. 
رييسي به‌رغم همه مشكلات هنوز اجماع حاكميت را پشت سر خود دارد. همين كه با عبور از اعتراضات به ادبيات تحكم‌آميز خود بازمي‌گردد نشان از اعتماد به ‌نفس اوست. رييسي هنوز آينده را از آن خود مي‌داند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون