• 1404 جمعه 13 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3286 -
  • 1394 دوشنبه 15 تير

علي (ع) و انسان قرن بيست و يكم

سيد جواد ميري٭

وقتي به تاريخ بشري نگاه مي‌كنيم، اديان مختلفي بودند كه در جهان ظهور كردند. براي شناخت هر ديني معمولا دو راه عمده وجود دارد. يكي آن است كه به متون مقدس دين رجوع و شروع به مطالعه و مداقه در آن ‌كنيم. بعد به تاريخ آن دين نگاه مي‌كنيم و مي‌بينيم كه چه مقدار از اين آيات و دستورالعمل‌ها در دين در جامعه پياده شده است. آيا توانسته‌ا‌ند شعارهاي آن دين را به منصه ظهور برسانند يا خير؟ يك راه ديگر اين است كه شما به شخصيت‌هايي كه در آن دين ظهور كردند نگاه كنيد. اگر از اين منظر به زندگي حضرت علي(ع) نگاه كنيم به عنوان يك نسخه كامل از قرآن يا پيام‌هاي دين، آن موقع ما مي‌توانيم يك برداشت و نگاهي از دين يا لااقل از دين اسلام داشته باشيم. براي اينكه بتوانيم اين موضوع را بفهميم، بايد به داستان خلقت از ديدگاه قرآن بپردازيم. انسان در ديدگاه قرآن چه نوع موجودي است؟ هر ديني وقتي به بشريت ارايه مي‌شود يك‌سري دستگاه‌هاي فكري يا يك‌سري سوال‌هايي ارايه مي‌دهد. يكي از اين سوال‌ها اين است كه انسان كامل كيست؟ و ديگر اينكه جامعه مطلوب چيست و راهكارهايي كه به جامعه مطلوب مي‌توان رسيد چيست؟ از اين منظر نگاه قرآن به انسان چيست؟ مبتني بر نگاه قرآن، انسان مي‌تواند از لجن تا روح خدا متغير باشد. به جوامع بشري هم از اين منظر مي‌توان نگاه كرد. جوامعي مي‌توانند باشند كه در آنجا روابط اجتماعي، سياسي، فرهنگي به گونه‌اي باشد كه انسان را از خداي گونگي و از اينكه به منصه ظهور و شكوفايي برسد بازدارند يا اينكه برعكس زمينه را براي ظهور و بروز اين خلاقيت‌ها و آفرينش‌ها مهيا كنند. وقتي به زندگي حضرت علي (ع) نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم ايشان نمونه كاملي است از يك انسان كه به اوج خداگونگي مي‌رسد. حضرت علي هم در زندگي اجتماعي و هم در زندگي فردي الگوهاي خلاقانه بسياري را پيش روي بشريت گذاشته است. امروز اگر هركسي در جامعه ايران به دنبال اين باشد كه با چه الگوهايي به خودشكوفايي، خودباوري، خداي‌گونگي و اخلاق پسنديده و حسنه را در خود و جامعه به منصه ظهور برساند، يكي از بهترين الگوها علي (ع) مي‌تواند باشد. بشر امروز گرفتار بسياري از بيمارهاي اجتماعي، سياسي و فردي است. ما با چه راهكاري مي‌توانيم الگوي علوي را به جامعه خود و همچنين جامعه بشري كه مبتلا به اين دردهاست معرفي كنيم؟ ما بايد روشي اتخاذ كنيم كه در قرن بيست و يكم پاسخگو و مطلوب جان بشر معاصر باشد. به زبان ديگر ما نيازمند الگويي از علي (ع) هستيم كه داراي مختصات عصري باشد تا بتوانيم مبتني بر آن از پيچ‌هاي خطرات بي‌شماري كه انسانيت ما را هدف گرفته است عبور كنيم. ما يك الگويي از حضرت علي داريم كه طي تاريخ شكل گرفته و به شيعيان معرفي شده است.

اين الگو رنگ و بوي محلي پيدا كرده است. ما نمي‌توانيم با همين لعاب محلي آن رابه جهانيان معرفي كنيم بلكه نياز به يك زبان جهاني داريم. يك زباني كه انسان‌هاي مختلف و افراد گوناگون بر اساس آن فرهنگ مشترك بشري بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند. به عنوان مثال ما در ادبيات خيلي كم توانسته‌ايم آثاري خلق كنيم كه بتواند آن الگوي جهانشمولي مولا علي (ع) را به جهانيان معرفي كند. اما جورج جرداق لبناني كه مسيحي بود با يك زباني در مورد علي صحبت مي‌كند كه به معيارهاي جهاني نزديك است. ما نياز داريم يك علي اي امروز معرفي كنيم كه آينه تمام‌‌نماي حركت و پويايي باشد كه بشر قرن بيست و يكمي امروز بتواند به آن اقتدا كند. ريشه‌هاي گرفتاري بشر امروز اين است كه معناي زندگي از دست رفته است و علي به عنوان يك انسان والا مي‌تواند الگوي متعالي باشد براي يافتن راه‌هاي معناگرايانه و به سوي معنويت. در رابطه با اينكه حضرت چگونه در معناگرايي زندگي الگو باشد مي‌توان گفت در ميان برجستگي‌هاي بي‌شمار زندگي حضرت علي (ع) چندجانبه بودن ايشان است. يعني انساني است با ابعاد مختلف. يكي از مشكلات بزرگ انسان امروز، به قول هربرت ماركوزه تك‌ساحتي بودن آن است. انسان امروز در تك‌ساحتي بودن گرفتار است چرا كه معرفتش از معرفت همه‌جانبه تهي شده است. تك‌ساحتي بودن يكي از ژرف‌ترين بيماري‌هاي انسان در قرن بيست و يكم است. ولي حضرت علي (ع) نمونه كامل يك انسان چندضلعي است. وقتي به آتن نگاه مي‌كنيم، افلاطون را مي‌بينيم، به شرق نگاه مي‌كنيم، كنفوسيوس را مي‌بينيم كه هردو انسان‌هاي والا و انديشمندي هستند. يا مثلا افرادي را مي‌بينيم در تاريخ كه حاكمان خوب يا دلاوري بودند اما هنگامي كه به علي مي‌نگريم كه در نهج‌البلاغه صحبت مي‌كند مانند اين است كه فيلسوفي مشغول سخن گفتن است. در باب عرفان همچون يك عارف سخن مي‌گويد. وقتي در ميدان جنگ است، يك پهلوان تمام‌عيار است. وقتي به دردهاي اجتماعي توجه مي‌كند، انگار كه يك جامعه‌شناس واقعي در اين باب صحبت مي‌كند. وقتي به عنوان مثال در حوزه احساس، عواطف و لطايف زندگي نگاه مي‌كنيم باز سيماي علي فروغ بي‌نظيري بر تارك حيات بشريت دارد و او چون ستاره‌اي بي‌بديل در آسمان انسانيت مي‌درخشد. به زبان ديگر انساني مي‌تواند به كمال برسد كه در ساحات مختلف بتواند خودش را به منصه ظهور برساند.

حضرت علي در اين زمينه مي‌تواند بهترين الگو باشد. الگو بودن علوي بيش از آنكه معطوف به گذشته باشد ناظر به آينده بشريت است كه از هر سو گرفتار افراطي‌گري و خشونت و ظلم وتعدي قرار گرفته است. جامعه ديروز شبه‌جزيره عرب در قرن هفتم ميلادي نمي‌توانست الگوي علوي را درك كند چرا كه معيار جوامع بدوي مبتني بر اصل خدشه‌ناپذير شيخوخيت است و علي، جواني بيش نبود. در جوامع مبتني بر ذهنيت قبيله‌اي اصل هم‌خوني است ولي علي در پي همخواني با حقيقت بود؛ در جوامع طايفه‌اي سياست مبتني بر استبداد راي است در حالي كه علي سياستش مبتني بر حكمت آميخته با حريت بود و بسياري از معيارهاي ديگر كه بينش علي مبتني بر آن است كه او را نه الگويي براي ديروز بشريت بلكه پارادايمي براي آينده بشريت مي‌سازد. به زبان ديگر علي كليد فهم دين در جهاني است كه به نام دين انسان را به غل و زنجير مي‌كشند و مي‌كشند. هر زباني بر الفبايي مبتني است و زبان دين مبتني بر الفباي علوي است كه بي‌فهم آن دين نه تنها مايه سعادت نخواهد بود بلكه ابزاري براي اسارت روح انسان خواهد شد. به عبارت ديگر نياز ما به علي نيازي تفنني نيست بلكه نيازي است كه بي‌آن، دين- نه‌تنها براي مسلمين بلكه- براي بشريت تهي از معنا خواهد شد. البته ناگفته پيداست كه فهم علي بي‌بينش علوي ما را به مدينه نبوي نخواهد رساند بلكه مقيم شهر اموي خواهد گرداند و بايد از كژفهمي به اندازه نافهمي به خداي علي پناه آورد.

٭دانشيار جامعه‌شناسي
و مطالعات اديان

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون