• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5397 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۹ دي

محمدصالح صدقيان، تحليلگر مسائل عراق در گفت‌وگو با «اعتماد»:

اروپا و امريكا به دنبال دور كردن عراق از ايران هستند

جايگزيني برق و گاز ايران با پروژه‌هايي كه اسراييل در آن مشاركت دارد، عملي نمي‌شود

شهاب شهسواري

بازگشت جام ملت‌هاي خليج‌فارس بعد از ۴۳ سال به عراق و ميزباني بصره از ۸ تيم عربي، چنان مقام‌هاي عراقي را سر ذوق آورد كه نزاكت سياسي و رسم همسايگي را فراموش كردند و در بيانيه‌ها و اظهارات خود بارها از عبارت مجعول خليج ع‌ر‌ب‌ي استفاده كردند. بعد از آنكه مقتدي صدر، شخصيت برجسته سياسي شيعه و متحد پيشين ايران در بيانيه خود با استفاده از دو پرانتز عبارت جعلي خليج ‌ع‌ر‌ب‌ي را برجسته كرد و به «ميهمانان عرب بزرگوار از كشورهاي (خليج ع‌ر‌ب‌ي) » خوشامد گفته ‌بود و آنها را در عراق «صاحبخانه» توصيف كرد، دفتر نخست‌وزير عراق هم در بيانيه‌اي جداگانه با استفاده از واژه مجعول با تماشاگران بازي‌هاي جام ملت‌هاي خليج‌فارس در بصره خوشامد گفت. صدر درحالي «ميهمانان عرب بزرگوار از كشورهاي (خليج ع‌ر‌ب‌ي)» را صاحبخانه خطاب كرده است كه در ايام اربعين حسيني از زائران ايراني خواسته بود كه در عراق ميهمان باقي بمانند و از ميهمان به ميزبان تبديل نشوند. استفاده از اين عبارت مجعول كه همواره مورد اعتراض ايران بوده است، از سوي مقام‌هاي كشور دوست و همسايه واكنش‌هاي گسترده‌اي از سوي كاربران فارسي‌زبان در شبكه‌هاي اجتماعي در پي داشت. كاربران ايراني به‌ شدت نسبت به رفتار عراق و فراموش كردن سال‌ها كمك و مساعدت تهران به بغداد، از جمله همكاري تمام عيار تهران براي مبارزه با تروريسم در عراق، همزمان با سالروز شهادت فرماندهان نبرد عليه داعش، انتقاد داشتند. هر چند دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران در اين مورد سكوت كرد، اما فدراسيون فوتبال ايران و وزارت ورزش و جوانان در بيانيه‌هايي جداگانه ضمن محكوم كردن تحريف نام خليج‌فارس، خواستار مداخله فيفا و تغيير نام اين جام شدند. ذوق‌زدگي مقام‌هاي عراقي از ميزباني جام ملت‌هاي خليج‌فارس، بعد از آن اتفاق مي‌افتد كه در اجلاس اخير كشورهاي همسايه عراق در اردن، صحبت‌هايي درخصوص كاهش نفوذ ايران در عراق مطرح شده‌ بود و امانوئل مكرون، رييس‌جمهور فرانسه از پروژه‌هايي براي كاهش وابستگي بغداد به تهران پرده‌برداري كرد. پروژه‌هايي كه به نظر مي‌رسد با هدف هر چه دورتر كردن عراق از ايران و تبديل اين كشور به طفيلي سياست‌هاي ضدايراني نهادهايي مانند شوراي همكاري خليج‌فارس و بازگرداندن روحيه قوميت‌گراي عربي گذشته در دوران صدام است. 

 براي بررسي بيشتر اين موضوع، «اعتماد» با محمدصالح صدقيان، تحليلگر مسائل عراق گفت‌وگو كرد. صدقيان معتقد است كه اكثريت مردم عراق حامي قوميت‌گرايي عرب نيستند. وي معتقد است كه تهران و بغداد اهداف بزرگ‌تري براي همكاري و مشاركت دارند و نبايد اجازه دهند اختلاف‌نظرهاي جزيي جلوي اين همكاري‌ها را بگيرد. در ادامه متن كامل گفت‌وگوي «اعتماد» را با محمدصالح صدقيان، تحليلگر مسائل عراق مطالعه   مي‌كنيد.


   فكر مي‌كنيد دلايل اصرار برخي مقام‌ها و شخصيت‌هاي برجسته عراقي به استفاده از نام جعلي براي خليج‌فارس چه باشد و اين موضوع چه سابقه‌اي دارد؟

شك و ترديدي وجود ندارد كه خليج‌فارس به نام فارس بوده و هست. اين نام از قديم‌الايام وجود داشت، در نقشه‌هاي تاريخي ذكر شده و در سازمان‌هاي بين‌المللي از جمله سازمان ملل هم به همين نام ثبت شده است. خليج‌فارس يكي از شاخص‌هاي منطقه است. در هر متن عربي و فارسي تاريخي هم نام اين خليج به عنوان خليج‌فارس، خليج عجم يا خليج ايران ياد شده است. در زمان شاه به دليل رقابت‌هايي كه ميان اعراب و شاه ايجاد شد، نام جعلي خليج ع‌ر‌ب‌ي توسط برخي اعراب به كار رفت. در واقع بايد شيوع استفاده از اين نام را به جمال عبدالناصر نسبت داد. دوران حكومت جمال عبدالناصر را از ۱۹۵۳ بايد به دو بخش تقسيم كرد. به هر حال جمال عبدالناصر سردمدار قوميت‌گرايي عربي مدرن است و خود او رهبري اين جريان را برعهده داشت. در بخش ابتدايي حكومت جمال عبدالناصر تا 6-5 سال در تمامي سخنراني‌ها و اظهاراتش از عبارت خليج‌فارس استفاده مي‌كند. تمام اين سخنراني‌ها مكتوب و صوتي موجود است. در كتب درسي دانش‌آموزان و دانشجويان عرب چه در مصر و چه در كشورهاي جنوب خليج‌فارس، هم به همين ترتيب عبارت خليج‌فارس به كار مي‌رفت. بعد از نزديك به 6-5سال از حكومت جمال عبدالناصر، اختلاف‌هايي ميان عبدالناصر و شاه ايران پديد آمد. بعد از اين اختلاف‌ها بود كه عبدالناصر از عبارت مجعول استفاده كرد؛ اين رويكرد جمال عبدالناصر، به دليل ضديت با تاريخ يا ايران نبود، بلكه صرفا يك رويكرد براي مقابله با شاه ايران بود. عبدالناصر در آن دوران يك الگو براي كشورهاي عربي بود و جايگاه ويژه‌اي داشت، به همين دليل كشورهاي عربي ديگر هم از ابتدا دهه ۱۹۶۰ از عبارت مجعول استفاده كردند. در آن دوران در عراق، سوريه و لبنان هم به پيروي از مصر، قوميت‌گرايي عربي شكل گرفته ‌بود و زمين حاصلخيزي براي استفاده از اين عبارات قوميتي ايجاد شده ‌بود. در واقع رويكرد قوميت عربي در آن دهه‌ها به عنوان يك انقلاب عليه استعمار نو مطرح بود و استفاده از اين عبارت، به نوعي ژست ضداستعماري و ضدامريكايي بود، چراكه شاه در آن زمان دست‌نشانده و متحد امريكا به عنوان استعمارگر شناخته مي‌شد.
من تصور نمي‌كنم ميزباني بصره از اين جام باشگاهي بتواند اصالت و سابقه تاريخي نام خليج‌فارس را زير سوال ببرد. همه به اصالت اين اسم اعتراف دارند. نمي‌خواهم اسم ببرم، اما زماني كه با يكي از سفراي كشورهاي جنوبي خليج‌فارس در تهران صحبت كردم، مي‌گفت ساحل جمهوري اسلامي ايران از آبادان و خرمشهر تا تنگه هرمز، كلا سلطه ايران را به خليج‌فارس نشان مي‌دهد، حالا اينكه چند كشور عربي در اين سمت ديگر خليج‌فارس هستيم، نمي‌توانيم نظر خودمان را تحميل و اين خليج را متعلق به خودمان تلقي كنيم. 
استفاده از نام مجعول براي خليج‌فارس مربوط به حساسيت‌هاي قوميتي است و بايد آن را از حساسيت ايران و نام اصلي اين خليج كه حتي در سازمان ملل به ثبت رسيده است، جدا بدانيم. الان نخست‌وزير عراق و برخي شخصيت‌هاي عراق كه البته من فقط از مقتدي صدر شنيدم، از نام خليج ع‌ر‌ب‌ي استفاده كرده‌اند. البته مقتدي صدر هم به شكل خاصي اين عبارت را نوشته است، اين عبارت را در ميان دو پرانتز قرار داده است، من چندين بار بيانيه او را خواندم و دليلش را متوجه نشدم كه چرا اين نام را برجسته كرده و ميان پرانتز قرار داده است. نمي‌فهمم كه منظورش اين است كه روي به كار بردن اين اسم تاكيد كند يا اينكه مي‌خواهد آن را با پرانتز به عنوان نقل قول مطرح كند. نخست‌وزير عراق هم اين نام را به كار برده است.
از سوريه، لبنان و همه كشورهايي كه عضو اتحاديه عرب هستند، از عبارت خليج ع‌ر‌ب‌ي استفاده مي‌كنند. من بعيد مي‌دانم كه محمد شياع السوداني، حاضر باشد و توانايي داشته ‌باشد از عبارتي استفاده بكند كه خلاف رويه اتحاديه عرب باشد. اما من بعيد مي‌دانم اين اقدامات و اين اظهارات بتواند اسم اصيل خليج‌فارس را تغيير بدهد.
   به نظر مي‌رسد كه تلاش كشورهاي عربي براي بازگشت عراق به جامعه عربي و به رسميت شناختن آن به عنوان يك قدرت بعد از چند دهه، به نوعي باعث ذوق‌زدگي مقام‌هاي عراقي شده است و تلاش مي‌كنند كه حداكثر بهره‌برداري را از اين فرصت، حتي به قيمت آزردن تهران ببرند. نظر شما چيست؟
من اين‌گونه احساس نمي‌كنم. به هر حال ۷۰ سال است كه نظام سياسي حاكم در عراق از قوميت عرب نشات مي‌گيرد. بخش مسن‌تر جمعيت عراق، كساني كه 8۰-7۰ ساله هستند و دوران قوميت‌گرايي عرب را درك كرده‌اند، به اصالت حاكميت عربي در كشورشان اعتقاد دارند. در ميان جمعيت جوان عراق چندان من تمايل به قوميت‌گرايي عربي را احساس نمي‌كنم. به هر حال جمعيت بزرگ كردها هم هستند كه اساسا چنين رويكرد قوميت‌گرايانه‌اي ندارند. اكثريت شيعيان هم دنبال قوم‌گرايي عربي نيستند، البته طيف‌هايي از ميان بعثي‌ها هستند و عده‌اي ديگر از شيعيان هم هستند كه فرهنگ قوم‌گرايي عربي را ترويج كرده كه روي مسائل قوميتي و استفاده از كلمه خليج ع‌ر‌ب‌ي تاكيد مي‌كنند. سني‌هاي عراق، اساسا هوادار قوميت‌گرايي عربي هستند و از اول از نظام قوم‌گراي عربي حمايت مي‌كردند. وضع جامعه عراق به اين شكل است و من تصور مي‌كنم كه اكثريت جامعه عراق، پيرو قوم‌گرايي عربي نيستند.
نظام سياسي كه از ۲۰۰۳ تاكنون در عراق شكل گرفته، نظام سياسي جوان و جديدي است كه با تمام اسلاف خود در دهه‌ها و قرن‌هاي پيش از آن متفاوت است. نظام سياسي حاكم بر عراق معاصر، خيلي با نظام‌هاي قوميتي عربي گذشته متفاوت است. اما به هر حال نمي‌توان منكر وجود قوم‌گرايي عربي در عراق شد. تا همين امروز هنوز بازمانده فرهنگ حزب بعث در عراق وجود دارد و حتي درون دولت‌هاي ۲۰ سال گذشته عراق هم وجود داشت. فرهنگ حزب بعث، فرهنگ قوميت‌گراي عربي و فرهنگي كه شيعيان را عرب نمي‌داند و آنها را فارس مي‌داند، هنوز هم در عراق وجود دارد.
من فكر مي‌كنم نبايد خيلي روي عراقي‌ها فشار آورد. من چند سال پيش زمان نوري مالكي در مورد همين مساله خليج‌فارس صحبت مي‌كردم. وي تاكيد داشت كه اين مساله اساسا از اولويت‌هاي عراق نيست، عراق تابع سازمان ملل است و اساسا دنبال مسائل عروبتي و قوم‌گرايي عربي نيستيم. بقيه شخصيت‌هاي برجسته سياسي عراق هم به همين شكل هستند، من بعيد مي‌دانم كه در حال حاضر در ميان اكثريت شخصيت‌هاي سياسي شيعه عراق مساله عربيت و قوميت رايج باشد. عمار حكيم، هادي عامري، حيدر عبادي و عادل عبدالمهدي، هيچ يك دنبال چنين مسائل تفرقه‌انگيزي نيستند و تا حالا هم از آنها چنين عباراتي را نشنيده‌ايم. به اعتقاد من بايد روي مسائل مهم‌تر تمركز كرد، من فكر مي‌كنم كه اشتراك‌هاي مهم‌تري ميان تهران و بغداد وجود دارد كه بايد تلاش كرد راهي براي زندگي مسالمت‌آميز در كنار يكديگر پيدا كنيم.
   بعد از كنفرانس بغداد ۲ كه در اردن برگزار شد، نگراني‌ها در مورد تلاش فرانسه و برخي كشورهاي عربي براي دور كردن عراق از ايران و كاهش نفوذ تهران در بغداد ايجاد شد. هر چند برخي افراد نسبت به اصالت اظهارات نقل شده از امانوئل مكرون، رييس‌جمهور فرانسه كه در مصاحبه با روزنامه النهار مطرح شده ‌بود و دقيقا به اين مساله اشاره مي‌كرد، ترديد كردند، اما شواهد موجود نشان مي‌دهد كه چنين پروژه‌هايي براي دور كردن عراق از ايران در جريان است. نظر شما در اين مورد چيست؟
من خودم اخيرا مقاله‌اي به زبان عربي در اين خصوص منتشر كرده‌ام. يكي از اهداف كنفرانس بغداد دور كردن جمهوري اسلامي ايران از عراق است. هم امريكايي‌ها و هم اروپايي‌ها اين هدف را تعقيب مي‌كنند. غربي‌ها روي كشورهاي عربي فشار مي‌آورند كه جايگزين ايران در عراق شوند. غربي‌ها صراحتا مي‌گويند كه از ۲۰۰۳ تاكنون وقتي كشورهاي عربي در عراق حضور نداشتند، عراق تنها ماند و ناگزير سمت ايران رفت، حالا وقت آن رسيده است كه كشورهاي عربي بيايند و جايگزين ايران شوند. زمان نخست‌وزيري مصطفي كاظمي، اتحاد شام تشكيل شد. نام اين اتحاد شام است، هر چند كه سوريه عضو آن نيست و بين عراق، اردن و مصر تشكيل شده است. يكي از اهداف اين اتحاد اين است كه مصر و اردن، يكي برق عراق را تامين كند و ديگر گاز عراق را. مساله مهم در اين پروژه‌ها اين است كه در هر دو پروژه برق و گاز، مبدا تامين انرژي اسراييل است. اردن خودش برق ندارد، برنامه اين است كه پروژه‌اي با مشاركت اسراييل در اردن ايجاد شود كه توليد برق اردن به شكل چشمگيري افزايش پيدا كند و مازاد اين برق به عراق برسد. مصر هم قرار است گاز به عراق بفرستد، اما مبدا اين گاز قرار است ميدان گازي كاريش در درياي مديترانه باشد كه به تازگي بعد از توافق غيرمستقيم لبنان و اسراييل، اسراييلي‌ها بهره‌برداري از آن را آغاز كرده‌اند. پروژه‌ها در دست بررسي است. اما واقعيت اين است كه اين تلاش سال‌هاست كه جريان دارد و دولت عراق و سفارت امريكا در بغداد، هنوز عملا نتوانسته‌اند جايگزيني براي برق و گاز ايران پيدا كنند. من بعيد مي‌دانم كه اين دو پروژه گاز و برق عملي بشود. در عراق حساسيت شديدي روي اسراييل وجود دارد. اردن و مصر با اسراييل رابطه دارند و برخي كشورها ديگر عربي هم به تازگي روابط برقرار كرده‌اند، اما واقعيت اين است كه همچنان در افكار عمومي كشورهاي عربي، اسراييل يك رژيم اشغالگر سرزمين‌هاي عربي شناخته مي‌شود.
من با يكي از سفراي كشورهاي عربي در تهران صحبت مي‌كردم و او مي‌گفت كه درست است روابط ما با اسراييل عادي شده است، اما سفير اسراييل در كشور ما حتي جرات نمي‌كند در خيابان راه برود. اين سفير مي‌گفت كه مردم كشور اصلا علاقه‌اي به سفر به اسراييل نشان نمي‌دهند. باتوجه به مشاركت اسراييل در پروژه‌هاي گاز و برق مطرح شده از سوي مصر و اردن، من بعيد مي‌دانم كه به اين سادگي پروژه‌ها عملي شوند و مساله فلسطين در عراق به فراموشي سپرده شود. عراق در ميان كشورهاي عربي يكسري ويژگي‌هاي خاص دارد، به هر حال نجف يكي از مراكز تشيع در جهان است و چندين حزب اسلامي در عراق هستند. حتي سني‌ها هم حاضر به پذيرش چنين پروژه‌هايي نيستند، چون دقيقا به همان دليل پيشينه عروبت و قوميت‌گرايي عربي، حاضر نيستند كه از رژيم كه سرزمين‌هاي عربي را اشغال كرده است، گاز و برق بگيرند. من فكر مي‌كنم كه اين پروژه‌ها هم مثل خيلي پروژه‌هاي ديگر خاورميانه‌اي غرب كه بر محور عادي‌سازي اشغالگري فلسطين در پنجاه و چند سال گذشته بود، با شكست مواجه شود و به پروژه‌هايي مثل طرح صلح راجرز (۱۹۶۹)، معامله قرن دونالد ترامپ و راه‌حل دو دولتي بپيوندد.
   قبل از پروژه‌هاي مصر و اردن، امريكايي‌ها اصرار داشتند كه برق عربستان جايگزين برق ايران شود، پروژه‌اي كه به‌رغم چندين بار تاكيد بر اجراي آن، تاكنون عملي نشده است. اساسا فكر مي‌كنيد روابط بغداد و رياض الان چگونه است و آيا عربستان سعودي آمادگي اين را دارد كه جايگزين ايران در بغداد شود؟
عربستان سعودي يك كشور صنعتي نيست. اگر مي‌گفتند تركيه برق عراق را تامين كند، شايد عملي بود، اما تركيه هم برق مازاد ندارد و برخي شركت‌هاي خصوصي تركيه از ايران برق تهيه مي‌كنند. عربستان تا الان نه برق به عراق مي‌دهد و نه گاز و اساسا جزو كشورهاي صادركننده گاز و برق نيست.
در دوران مصطفي كاظمي، تا اندازه‌اي روابط ميان بغداد و رياض بهبود پيدا كرد. در دوران نخست‌وزيري محمد شياع السوداني هم وقتي براي شركت در اجلاس سران كشورهاي عربي با شي جين‌پينگ، رييس‌جمهور چين به رياض سفر كرد، وعده داد كه در دوران او هم روابط بهبود پيدا كند. اما شخص السوداني، قاعدتا مورد پذيرش عربستان نيست، چون او شيعه است و از خاستگاه انقلابي مي‌آيد و عضو حزب الدعوه بود. سعودي‌ها با مصطفي كاظمي راحت كار مي‌كردند، چراكه او خاستگاه اسلام سياسي نداشت. در آن دوران سعودي‌ها مي‌خواستند كه كاظمي را پشتيباني كنند تا جايگاه او قدرتمند‌تر شود، اما در حال حاضر شرايط متفاوت است، عراق مي‌خواهد كه به جامعه عربي بازگردد، اما طرف‌هاي مقابل و به خصوص سعودي‌ها ديگر نمي‌خواهند.
عربستان اگر قرار باشد كمكي به عراق بكند، مي‌تواند به عراق پول بدهد، اما عراق پول به اندازه كافي دارد، آنچه لازم دارد گاز و برق است. عربستان نه مي‌تواند به عراق برق بدهد و نه مي‌تواند جايگزين ايران شود.
   در مورد درآمدهاي ارزي عراق، مساله‌اي كه وجود دارد ميزان صادرات نفت عراق است. از دهه‌هاي گذشته ايران و عراق بر سر جايگاه خود در اوپك با يكديگر رقابت داشته‌اند. در طول سال‌هايي كه ايران تحت تحريم است، عراق به ‌شدت صادرات نفت خام خود را افزايش داده و به نوعي بازارهاي ايران را گرفته است. گفته مي‌شود كه در طول سال گذشته ميلادي عراق بيش از ۳ ميليون بشكه نفت در روز صادر كرده است. فكر نمي‌كنيد اگر ايران موفق شود تحريم‌هاي امريكا را كنار بزند، بار ديگر اين مساله اختلافات در مورد صادرات نفت ميان دو كشور شكاف ايجاد كند؟
از ۲۰۰۳ تا الان، جمهوري اسلامي ايران پشتيبان نظام سياسي عراق بود و اين براي تهران يك مصلحت ملي است. در عراق هم چون شيعيان اكثريت جمعيت را دراختيار دارند و نخست‌وزير اين كشور هم شيعه است، من بعيد مي‌دانم كه بر سر اين مسائل اختلاف جدي ميان عراق و ايران ببينيم. نبايد روي مسائل جزيي و تفرقه‌برانگيز تاكيد كنيم. عراق همسايه ايران است و ۱۴۰۰ كيلومتر بين دو كشور وجود دارد و شاهد ۸ سال جنگ تحميلي در روابط دو كشور بوديم. مصالح ملي ايران اين است كه به گونه‌اي روابطش را با عراق تنظيم كند كه امكان زندگي مسالمت‌آميز و مشترك در منطقه ايجاد شود. رويدادهاي دو دهه گذشته در عراق، بعد از سال ۲۰۰۳ به نفع ايران بود و هنوز به منفعت ايران است. بسياري از شهرهاي مهم عراق در نزديكي مرز ايران قرار دارند، از بصره گرفته كه تقريبا چسبيده به خاك ايران است تا عماره، نيسان، كوت، خانقين و سليمانه. به نفع دو كشور است كه در همين مسير دوستانه به همكاري ادامه بدهند و روي مسائل تفرقه‌انگيز تكيه نكنند.
من فكر مي‌كنم كه تا به امروز، دولت‌هاي عراق رفتار خوبي با تهران و ارتباط قوي با ايران داشتند. قطعا اختلاف‌ها ميان دو كشور وجود دارد، اما به نظر من خيلي نبايد روي اين اختلاف‌هاي جزيي تاكيد كرد. همكاري‌هاي بسيار مهمي ميان ايران و عراق وجود دارد كه به مصلحت هر دو كشور است.
   برگرديم به مساله خليج‌فارس، يكي از مسائلي كه ايران روي آن اصرار كرده است، ساز و كار همكاري منطقه‌اي در خليج‌فارس با مشاركت هر ۸ كشور كرانه خليج‌فارس، يعني ۶ كشور عضو شوراي همكاري خليج‌فارس به علاوه ايران و عراق تشكيل شود. فكر مي‌كنيد ايران و عراق مي‌توانند در اين زمينه با هم همكاري كنند تا ۶ كشور ديگر را راضي به تشكيل چنين ساز و كاري كنند؟
مساله همكاري براي همه كشورهاي منطقه بسيار مهم و حياتي است، چه براي ايران و عراق و چه براي ۶ كشور عضو شوراي همكاري. مساله‌اي كه مانع تشكيل چنين ساز و كاري مي‌شود، فقدان اعتماد ميان طرفين است. قصران در دو طرف وجود دارد. ايران در اعتماد‌سازي در بين كشورهاي جنوب خليج‌فارس كم‌كاري كرده است. كشورهاي جنوب خليج‌فارس كشورهاي كوچكي هستند، مثلا كويت ۶۰۰ هزار نفر جمعيت دارد كه كمتر از جمعيت شهرري است. ايران خيلي بايد براي اعتمادسازي و ايجاد اطمينان در طرف مقابل تلاش كند. به هر حال اين كشورها روابط نزديكي به امريكا و ديگر كشورهاي غربي دارند و غربي‌ها مدام در گوش‌شان مي‌خوانند كه به ايران اعتماد نكنند. براي آنها خيلي مهم است كه تهران بتواند اعتماد ايجاد كند. در جنوب خليج‌فارس جز عربستان سعودي هيچ كشوري بيش از ۳ ميليون نفر جمعيت ندارد. ايران ۸۵ ميليون نفر جمعيت دارد، امكانات گسترده نظامي دارد، برنامه پيشرفته هسته‌اي دارد و خيلي برتري‌هاي ديگر نسبت به اين كشورها دارد. متاسفانه اعتمادسازي كافي براي كشورهاي جنوب خليج‌فارس انجام نشده است. يك ائتلاف منطقه‌اي بسيار مهم است. ايران چند بار در گذشته اين ايده را مطرح كرده است، اما آنها به دليل ديوار بي‌اعتمادي قبول نمي‌كنند. جايگزين ديگري جز نشستن دور يك ميز براي رسيدن به امنيت و ثبات در منطقه وجود ندارد. اگر ايران و عراق با ۶ كشور ديگر خليج‌فارس به يك ساز و كار مشترك برسند، به نفع همه كشورهاي منطقه است.


   رويكرد قوميت عربي در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به عنوان يك انقلاب عليه استعمار نو مطرح بود و استفاده از عبارت مجعول براي خليج‌فارس، به نوعي ژست ضداستعماري و ضدامريكايي بود، چراكه شاه در آن زمان دست‌نشانده و متحد امريكا به عنوان استعمارگر شناخته مي‌شد.
   همه كشورهايي كه عضو اتحاديه عرب هستند، از عبارت خليج ع‌ر‌ب‌ي استفاده مي‌كنند. من بعيد مي‌دانم كه محمد شياع السوداني، حاضر باشد و توانايي داشته ‌باشد از عبارتي استفاده بكند كه خلاف رويه اتحاديه عرب باشد.
   نظام سياسي حاكم بر عراق معاصر، خيلي با نظام‌هاي قوميتي عربي گذشته متفاوت است.
    من بعيد مي‌دانم كه در حال حاضر در ميان اكثريت شخصيت‌هاي سياسي شيعه عراق مساله عربيت و قوميت رايج باشد. عمار حكيم، هادي عامري، حيدر عبادي و عادل عبدالمهدي، هيچ يك دنبال چنين مسائل تفرقه‌انگيزي نيستند و تا حالا هم از آنها چنين عباراتي را نشنيده‌ايم.
   دولت عراق و سفارت امريكا در بغداد، به‌رغم سال‌ها تلاش، هنوز عملا نتوانسته‌اند جايگزيني براي برق و گاز ايران پيدا كنند.
   با توجه به مشاركت اسراييل در پروژه‌هاي گاز و برق مطرح شده از سوي مصر و اردن، من بعيد مي‌دانم كه به اين سادگي پروژه‌ها عملي شوند و مساله فلسطين در عراق به فراموشي سپرده شود.
   عربستان اگر قرار باشد كمكي به عراق بكند، مي‌تواند به عراق پول بدهد، اما عراق پول به اندازه كافي دارد، آنچه لازم دارد گاز و برق است. عربستان نه مي‌تواند به عراق برق بدهد و نه مي‌تواند جايگزين ايران شود.
   ايران در اعتماد‌سازي در بين كشورهاي جنوب خليج‌فارس كم‌كاري كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون