• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5413 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۸ بهمن

به مناسبت زادروز بهمن فرمان‌آرا

سايه‌هاي بلند يك فيلمساز فرهنگي

اميد جوانبخت

«بهمن فرمان‌آرا» شخصيت ويژه‌اي دارد. پشتِ آن شيك‌پوشي و كلاه‌هاي شاپوي تقريبا هميشگي و جثه‌اي كه يادآور هيچكاك است، مردي با اعتماد و سلامتِ نفس و اميدوار به آينده را مي‌توان ديد كه فعال و پيگير و خوش‌ذوق است و عاشق خانواده و ايران. در صحبت‌ها و آثارش همواره اين نگاه سلامت و بي‌تعصب و اميدوار دلچسب است و تاثيرگذار. مسائل پيچيده و مهم را چنان با خونسردي تحليل مي‌كند كه ساده به نظر مي‌آيند. اين همان روشي است كه در فيلم‌هايش نيز به كار مي‌برد. 
او در دوران بيش از 50 ساله فعاليتش داراي چند چهره شاخص است كه جمع آنها را در كمتر كسي مي‌توان سراغ گرفت. فيلمسازي صاحب نگاه، تهيه و پخش‌كننده تعدادي از آثار سينمايي معتبر در ايران و خارج از ايران و مديري موفق در صنعت. او مديريت يك كارخانه نساجي موروثي را برعهده دارد كه علاوه بر اشتغال‌زايي و كارآفريني براي گروه كثيري، سبب‌ساز استقلال مالي اوست و برگ برنده‌اي براي كارهاي هنري‌اش كه هيچ كاري را در سينما به اقتضاي درآمدزايي انجام ندهد و صرفا به كارهايي كه مي‌پسندد و معتقد است بپردازد. او پس از پايان تحصيلاتش در دانشگاهي در كاليفرنياي جنوبي به ايران برگشت و پس از ساخت فيلم خانه قمرخانم كه كاري معمولي و تاحدودي عامه‌پسند بود در دومين فيلم خود (همچون كيميايي و مهرجويي) كه برمبناي داستان شازده احتجابِ گلشيري ساخت، گامي بلند برداشت و نامش در كنار فيلمسازان متفاوتي چون حاتمي، بيضايي، نادري و... كه پس از آثار اوليه موج نو، به اين جريان پيوستند، قرار گرفت. در آن سال‌ها او و تعدادي از فيلمسازان نوانديش با تاسيس گروه سينماگران پيشرو سعي كردند خط خود را از سينماي رايج جدا كنند و او كه با مناسبات توليد فيلم آشنايي بيشتري داشت، پس از فيلم موفق شازده احتجاب و با تاسيس شركت گسترش صنايع سينماي ايران به تهيه‌كنندگي گرايش پيدا كرد و تعدادي فيلم متفاوت همچون شطرنج باد/اصلاني/55، ملكوت/ هريتاش/55، در امتداد شب/ صياد/ 56، گزارش/ كيارستمي/56، كلاغ/ بيضايي/56 و دايره مينا/ مهرجويي/57 را تهيه و توليد كرد و به همين دليل چند سالي از كارگرداني دور شد تا سال 57 كه فيلم سومش را برمبناي داستان كوتاهي از هوشنگ گلشيري با عنوان سايه‌هاي بلند باد جلوي دوربين برد. اين فيلم شرايط خاصي داشت؛ از يك‌سو بسط و تصويرآفريني يك داستان كوتاه جهت تبديل به يك فيلم سينمايي كار ساده‌اي نبود (شبيه كاري كه كيميايي در مورد داستان‌هاي نسبتا كوتاه هدايت در داش آكل/51 و بورخس در غزل/55 كرد) كه فرمان‌آرا به خوبي از پس آن برآمد و تاييد گلشيري را نيز به دنبال داشت؛ اما از سويي ديگر داستان س اده و نمادين فيلم در تلاقي با تحولات اجتماعي ابتداي انقلاب معنايي مضاعف يافت كه منجر به مهجور ماندن و ديده نشدن فيلم شد. بازي فرامرز قريبيان در نقش عبدالله، راننده ميني‌بوس كه به چيزي اعتقاد ندارد، با موهاي كوتاه و سبيلي سياه و پُر، يكي از نقش‌هاي متفاوت و كم‌ديالوگ او را رقم زد. مسائل پيش آمده براي اين فيلم، فرمان‌آرا را مجبور به مهاجرتي مقطعي و پيگيري امور توليد و توزيع فيلم در كانادا و امريكا كرد. اين توفيق اجباري زمينه‌ساز پخش آثار فيلمسازاني چون آندره وايدا، فرانسوا تروفو، ژان لوك گدار، آلن رنه و... در كانادا و سپس مشاركت در توليد فيلم‌هايي از مارتين اسكورسيزي، پل نيومن، جان شله زينگر، اليور استون و... در امريكا شد كه براي هر هنرمندي مي‌تواند تجربه‌اي كم‌نظير باشد. او كه همواره دل در گرو ايران و فرهنگ ايراني داشت با تعديل شرايط در ابتداي دهه هفتاد به ايران برگشت تا علاوه بر پيگيري شغل پدري امكان ادامه فيلمسازي‌اش را نيز بسنجد. كاري كه به دلايل مختلف براي فيلمسازان ايراني در خارج از ايران بسيار سخت و پيچيده و عمدتا غيرممكن است. چندين فيلمنامه‌اش براي كار مورد تاييد قرار نگرفت تا پس از تحولات فرهنگي، سياسي ميانه دهه هفتاد موفق شد؛ فيلم متفاوت «بوي كافور، عطر ياس/78» را با بازي خودش بسازد. فيلمي خلوت و شخصيت‌پرداز كه به احوالات مردي سالخورده مي‌پردازد كه مرگ را به خود نزديك مي‌بيند. فرمان‌آرا بسياري از دغدغه‌هاي خود را در قالب بهمن فرجامي به تصوير مي‌كشد. او دو سال بعد فيلم برجسته خانه‌اي روي آب/80 را مي‌سازد كه به اعتقاد نگارنده كامل‌ترين و برجسته‌ترين فيلم كارنامه‌اش به حساب مي‌آيد. فيلم با برش‌هايي از آدم‌ها، وقايع و مسائل پيرامون زندگي يك پزشك، موفق مي‌شود تصوير دقيقي از شرايط جامعه دوران خود (و البته با شرايطي حادتر، اكنون) را بازمي‌تاباند بي‌آنكه شكل و ظاهري شبيه ساير فيلم‌هاي اين‌گونه داشته باشد. برخورد دكتر سپيدبخت (كيانيان) با پدرش در خانه سالمندان، پسرش در خانه، زني كه زماني دوستش داشته و مريض‌هايي كه هر يك مشكلات خود را دارند در مطبش به سادگي و رواني شرايط نابسامان دكتر و محيط پيرامونش را به تصوير مي‌كشد. جمله‌اي كه شخصيتي كه هديه تهراني آن را بازي مي‌كند مي‌گويد، بسيار قابل‌تامل است: «اگه مي‌دونستم كلاف زندگي من رو كي مي‌بافه، مي‌گفتم مال من رو كلا بشكافه.» شخصيت و نوع بازي و برخورد كيانيان با نقش باعث شد كه تبديل به بازيگر ثابت فيلم‌هاي بعدي فرمان‌آرا شود. يك ‌بوس كوچولو/84» روايت برخورد دو دوست نويسنده است كه يكي پس از سال‌ها مهاجرت برگشته و ديگري همه سال‌ها را در ايران مانده. فيلمساز از وراي تقابل ديدگاه‌هاي اين دو به دستاوردها و حسرت‌هاي ماندن و رفتن مي‌پردازد و ارزش‌هاي مغفول‌مانده اين سرزمين را يادآوري مي‌كند. خاك آشنا/86 نيز روايت دغدغه‌ها و تنهايي‌ها و مصايب فردي است كه روستايي را براي زندگي برمي‌گزيند. فيلم زيبايي كه مدتي در چنبره كج‌فهمي‌ها گرفتار شد و اكران مهجوري داشت. او چند سالي را در دوران مسووليت شمقدري به نشانه اعتراض به شرايط فرهنگي دست از فيلمسازي كشيد تا سال 92 كه فيلم دلم مي‌خواد را ساخت كه ايده جالب و نماديني داشت و ماجراي فردي بود كه گاهي در ذهن خود موسيقي را مي‌شنيد كه او را به رقص وامي‌داشت؛ درحالي كه افراد جامعه عبوس او را ديوانه مي‌پنداشتند. آخرين فيلم او يعني حكايت دريا/95 نيز فيلم ساده و دلچسبي بود درباره احوالات و ذهنيات يك فرد به ته خط رسيده و روابطي كه با افراد پيرامون و حاضر در ذهنش دارد. اين فيلم هم از جهت موضوع و هم بازي فرمان‌آرا درنقش شخصيت اصلي فيلم، مشابهت‌هايي با بوي كافور، عطر ياس دارد. فيلم‌هاي او عموما داستان‌هايي ساده و انساني و تاويل‌پذير با فضاهايي خلوت و شخصيت‌هايي محدود دارند كه از خلال آنها مي‌توان شرايط اجتماعي و دغدغه‌هاي فردي، علاقه به ايران و داشته‌هاي ارزشمند فرهنگي‌اش و درنهايت اميد به آينده‌اي بهتر را درك و دريافت كرد. سادگي در ساختار و روايت منجر به ارتباط بيشتر مخاطب با درون شخصيت‌ها مي‌شود. او يكي از معدود فيلمسازاني است كه همواره رابطه مستمر با ادبيات و نويسندگان دارد؛ چه در قالب اقتباس از داستان‌ها براي فيلم‌هايش و چه قرار دادن نقش شخصيت‌هاي فرهنگي در فيلم‌ها به صورتي كه يادآور چهره‌هايي واقعي باشند. ارتباط، دوستي و همكاري او با زنده‌ياد گلشيري مثال‌زدني و 
به يادماندني است. 
جنجال چندي قبل كه به دليل رسانه‌اي شدن ديدار فرمان‌آرا با ضرغامي (وزير ميراث فرهنگي) جهت دريافت مجوز فيلمبرداري در اماكن قديمي براي فيلم جديد چشم‌هايش (برمبناي داستان بزرگ علوي) متاسفانه باعث متوقف شدن پيش توليد و فيلمبرداري جديدترين فيلمش شد. وضعيت متزلزل فرهنگ و هنر و تعبير سياسي از هر حرف، سخن و عملي در شرايط كنوني جامعه منجر به سِيلي از اتهامات و قضاوت‌هاي ناروا درخصوص افراد (بدون درنظر گرفتن وزن كارنامه و سابقه فرهنگي فرد) مي‌شود كه اثرات مخرب آن تا مدت‌ها ادامه مي‌يابد و نتيجه‌اي جز دميدن به آتشِ دلخوري‌ها و مورد ترديد قرار دادن ‌شأن فرهنگي بزرگان در ديد عموم و درنهايت به انزوا و سكوت كشاندن آنها نخواهد داشت (برخوردهاي ضد و نقيض چندي قبل بر عليه مهرجويي و اخيرا در مورد ليلي گلستان نيز مصداق همين برخوردهاي چكشي است). اميد كه فرمان‌آرا در صحت و سلامت و در شرايطي آرام‌تر بتواند در 82 سالگي هم فيلم جديدش را كه تا حدودي در مسير كارنامه‌اش متفاوت است و هم سريالي را كه سال گذشته قرار بود برمبناي داستان جاويدِ فصيح بسازد به مرحله توليد برساند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون