• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5425 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۴ بهمن

زندگي و زمانه دهمين امام شيعه - بخش سوم

تاكيد امام هادي (ع) بر اصالت قرآن

عظیم محمودآبادی

گروه دين و فلسفه| «زندگي و زمانه امام هادي(ع)» پرونده‌اي است كه به جايگاه دهمين امام شيعه در جهان اسلام معاصر ايشان پرداخته است. در شماره‌هاي قبل اين پرونده، به زندگي سياسي - اجتماعي امام هادي(ع) و همين‌طور نوع مواجهه ايشان با غلات شيعه پرداخته شد. در شماره نخست اين پرونده به قلم همين نويسنده گفته شد كه امام هادي(ع) با همان سياستي توسط دستگاه خلافت از مدينه به سامرا فراخوانده شدند كه جد ايشان
 امام رضا(ع) را به مرو فرا خواندند. از مدت‌ها پيش از امام هادي(ع) اقبال به خاندان پيامبر(ص) در ميان امت اسلامي رونق گرفته بود كه البته اين رونق صرفا محدود به شيعيان نمي‌شد. بعد از حوادثي از قبيل عاشورا، واقعه حرّه، به منجنيق بستن كعبه و ساير اقداماتي كه سفيانيان و مروانيان انجام دادند كم‌كم حقانيت اهل بيت رسول‌الله (ص) براي مومنان به اسلام آشكار مي‌شد. به بيان ديگر به موازات افول ستاره بخت خلافت امويان، سرمايه اجتماعي خاندان اهل بيت پيامبر (ص) و قدرت مدني ائمه شيعه كم‌وبيش در تمام امت اسلامي -فرق و مذاهب مختلف - در حال افزايش بود. اين قدرت مدني و سرمايه اجتماعي با افتادن بني‌اميه از بين نرفت و در دوران خلافت بني‌عباس نيز همچنان به رشد خود در ميان توده‌هاي مردم ادامه داد تا جايي كه خلفاي عباسي كه اساسا با شعار «الرضا من آل‌محمد(ص)» بر سرير قدرت نشستند، درصدد محدود كردن ائمه و كنترل نفوذ اجتماعي ايشان برآمدند.  در شماره دوم نيز به شيوه تربيتي امام هادي(ع) پرداخته شد. اينكه شايد بتوان گفت زيارتنامه براي امام هادي(ع) كاركردي تعليمي - تربيتي داشته است. در واقع همان‌طوركه امام سجاد(ع) در دوره اختناق شديد حكومت وليدبن عبدالملك، از دعا به عنوان سلاح و ابزاري براي آنچه به زباني ديگر مجال بيان نداشت بهره گرفتند، امامان باقر و صادق (عليهمالسلام) از فرصت درس و بحث در راستاي تئوريزه كردن عقايد صحيح ديني و تفسير علوي از اسلام محمدي استفاده كردند، امام هادي(ع) نيز در كنار دعا، زيارتنامه‌هايي را تعليم دادند كه علاوه بر نقش هدايت‌گري به نوعي در تكميل مباني اعتقادي اماميه نقشي بي‌بديل داشت. 
 در شماره كنوني و متن پيش‌رو و شماره بعدي آن به مهم‌ترين جدال‌هاي كلامي عصر و موضع امام هادي(ع) در مورد آنها پرداخته شده است. 

 

از جمله مسائلي كه در عصر امام هادي(ع) مطرح بود پاره‌اي موضوعات كلامي است كه گاه به نزاع‌هاي سياسي جدي و حتي مهلك تبديل مي‌شد. يكي از مهم‌ترين آنها مساله «قرآن» است. قرآن از دو سو در جامعه اسلامي محل اختلاف قرار گرفت؛ يكي در ميان شيعيان بود كه موجب شد عقايد انحرافي غلات شيعه، اصالت متن مقدس مسلمين را نيز هدف قرار دهد و ديگري نزاعي كلامي بر سر حادث يا قديم بودن قرآن كه ميان متفكران و متكلمان اهل سنت چندي بود ايجاد شده و حالا در دوره امام هادي(ع) به واسطه خلافت متوكل عباسي وارد مرحله جديدي شده بود. موضوعات ديگري نظير جسم بودن يا نبودن ذات خداوند و اينكه اساسا خداوند -ولو در قيامت- قابل رويت هست يا نه نيز ميان پاره‌اي از علما و متكلمان به مساله‌اي اختلافي تبديل شده بود. اما نخست به فتنه غلات شيعه در مورد قرآن مي‌پردازيم.

فتنه غلات شيعه در مورد قرآن
واقعيت اين است كه از مدت‌ها قبل (شايد در همان اوان تدوين قرآن در زمان عثمان) ميان شيعيان، زمزمه‌هايي مبني بر تحريفِ - منظور از اين واژه صرفا حذف برخي آيات است و نه افزوده شدن بر آن-  قرآن پيچيده بود چنانكه از ساير فرق اسلامي نيز نظير خوارج، گاه چنين ترديدها و تشكيك‌هايي به گوش مي‌رسيد. از آن گذشته در ميان برخي صحابه و حتي آن گروه از همسران پيامبر نيز كه روابط گرمي با مركز قدرت و دستگاه خلافت داشتند هم در مورد حذف برخي آيات از مصحف نهايي، گزارش‌هايي وجود دارد. از جمله آياتي است در مورد مساله «رجم» كه گفته مي‌شود عمر خليفه دوم آنقدر بر وجود آن اصرار داشت كه گفته بود: «سوگند به خدايي كه جان من به دست او است اگر مردم نمي‌گفتند كه عمر بر كتاب خدا افزوده است، آن را به عنوان قرآن مي‌نوشتم: «الشيخ و الشيخه اذا زنيا فارجموهما البتّه نكالاً من‌الله و‌الله عزيز حكيم؛ [هرگاه پيرمرد و پيرزن زنا كنند قطعا آنها را سنگسار كنيد! و اين عذابي است از سوي خدا، و خداوند عزيز و حكيم است]».»(1)  از عايشه همسر پيامبر نيز روايت شده كه گفته بود: «آيه رجم و شير خوردن بزرگسال به مدت ده روز نازل شده بودند. اين آيات در زير تخت من بود. ما درگير رحلت رسول خدا بوديم كه بُزي آمد و آن را خورد». (2)  حال وقتي مساله تحريف قرآن در چنين سطحي مطرح شد، عجيب نبود اگر پاره‌اي از شيعيان كوفه با گرايشات غاليانه، نيز معتقد باشند قرآني كه در عهد عثمان جمع‌آوري و تدوين شد، تحريف شده و فاقد آياتي باشد كه در شأن اميرالمومنين امام علي‌بن ابيطالب(ع) نازل شده است. 
شايد آنها با استناد به قول عايشه، به اين نتيجه رسيده بودند كه ظاهرا بُز وي، حيواني خوش‌خوراك بوده و 
چه بسا آيات ديگري غير از آنچه وي به آنها اشاره كرده است، نيز مورد دستبردش قرار گرفته باشد!!
لذا غاليان شيعه مثل برخي ديگر از گروه‌هاي اسلامي جانب قول تحريف قرآن را گرفتند كه البته اين مساله از سوي ائمه اماميه، به قوت نفي و حتي نهي شد. با اين حال اما قول به تحريف قرآن، در حاشيه جامعه شيعي و در ميان برخي گروه‌هاي غلات باقي ماند و تا عصر امام هادي(ع) نيز ادامه يافت. چنانكه احمدبن محمد سياري - كه بيشتر علماي رجال وي را غالي و «فاسدالمذهب» دانسته‌اند، كتابي دارد تحت عنوان «القرائات» كه از اصلي‌ترين منابعي است كه توسط برخي در جهت قول به تحريف قرآن به آن استناد شده است. (3) 

موضع امام هادي(ع) نسبت به نظر غلات شيعه درباره تحريف قرآن
اما موضع امام هادي(ع) طبيعتا همان موضع اجداد طاهرشان بود و با هر گونه نسبت تحريف دادن به قرآن كريم، سخت مخالفت مي‌كردند و آن راي را ناصواب و بلكه به‌طور كل مردود مي‌دانستند. چنانكه در يكي از كهن‌ترين منابع شيعي -كتاب «تُحفُ العُقُول عن آلِ‌الرّسوُل (ص) نوشته ابوحامد حرّاني (فقيه شيعي قرن چهارم قمري)- روايت شده است كه امام هادي(ع) در جوابي كه به نامه مردم اهواز نوشته‌اند به اين مساله توجه كرده و با اشاره به آن تصريح كرده‌اند: «و قد اجتمعت الامه قاطبه لا اختلاف بينهم ان القران حق لا ريب فيه عند جميع اهل الفرق و في حال اجتماعهم مقرون بتصديق الكتاب و تحقيقه، مصيبون مهتدون و ذلك بقول رسول‌الله صلي‌الله عليه و آله: لا تجتمع امتي علي ضلاله، فاخبر ان جميع ما اجتمعت عليه الامه كلها حق. هذا اذا لم يخالف بعضها بعضا، و القرآن حق لا اختلاف بينهم في تنزيله و تصديقه، فاذا شهد القران بتصديق خبر و تحقيقه و انكر الخبر طائفه من الامه لزمهم الاقرار به ضروره حين اجتمعت في الاصل علي تصديق الكتاب، فان هي جحدت و انكرت لزمها الخروج من المله؛ همه امت اسلام بدون كوچك‌ترين اختلافي اتفاق نظر دارند كه قرآن حق است و هيچ شك و شبهه‌اي در اين خصوص ندارند و همه آنان -بدون استثناء- به باور داشتن قرآن و حقانيت آن معترفند و اين حرف‌شان درست است و به راه راست هدايت شده‌اند و اين نيز طبق فرمايش پيامبر( ص) است كه فرمود: «امت من بر گمراهي اتفاق نكنند». پس خبر داد كه آنچه همه امت اسلام بر آن اتفاق نمايند به كلي حق است و اين در صورتي است كه هيچ‌كس با نظر ديگري مخالفتي نداشته باشد و قرآن حق است و هيچ اختلافي در صحّت آمدن آن از جانب خدا و تصديق حقّانيت آن، در ميان امت اسلام وجود ندارد. و هرگاه قرآن خبري را گواهي نمايد و آن را درست شمارد و گروهي از امت به انكار آن خبر بپردازند بر آنها لازم است بدون هيچ چون و چرايي به صحّت آن خبر اعتراف نمايند؛ چون در اصل بر تصديق قرآن اتفاق دارند و اگر آن گروه به انكار قرآن پردازند و تمرّد كنند از ملت اسلام بيرونند».(4)  چنانكه ملاحظه شد حضرت هادي(ع) هر نوع قول به تحريف قرآن را مساوي با خروج از دين مي‌دانند و حال آنكه ما مي‌دانيم شماري از كساني كه چنين عقيده باطلي داشتند در شمار غلات شيعه بودند كه بر مبناي حديث فوق، ايشان مورد طرد امام قرار گرفته و حتي بيرون از امت اسلام معرفي شده‌اند.  بنابراين اصل قرآن از نظر تمام اماميه، متني اصيل و تحريف نشده قلمداد شد و شك و شبهات غلات هيچ‌گاه به آن راه نيافت اما همچنان بر تحريفاتي كه در تاويلات آيات آن صورت مي‌گرفت تاكيد شد. در واقع در همان قرن‌هاي اول و دوم كه گروهي از شيعيان مساله تحريف قرآن را مطرح كرده بودند با تدبير و تصحيح ائمه اين نظر فروگذاشته شد اما همچنان بر تحريفاتي كه بر تفسير و تاويل اين مصحف شريف تحميل شده بود، تاكيد مي‌شد. چنانكه يوزف فان‌ اس -اسلام‌شناس آلماني (1934 - 2021)- مي‌نويسد: «حال [شيعيان] بر اين باور بودند، آنچه در قرآن مكتوم مانده بود، به ويژه به حوزه تاويل تعلق داشت. كتاب به تنهايي كافي نيست. در مراجعه به كتاب همانند موارد ديگر، نياز به راهبري معنوي است، اما در خود مصحف، تنها در مواردي جاي تحريف‌هايي از جانب اهل سنت را قائل بودند كه رسم‌الخط حروف همخوان در آنها، تغيير فاحشي نكرده باشد».(5) 
در واقع تلاش‌ها و مجاهدت‌هاي امام هادي(ع) - در امتداد همان مسير ائمه پيش از ايشان- بود كه به نوعي مي‌توان گفت زوال و اضمحلال فرقه‌هاي غالي شيعه رقم خورد. ماموريتي كه با صادقين عليهمالسلام آغاز شد و در دوران امام هادي(ع) نيز به كمال خود رسيد و نهايتا هم به افول جنبش غاليان منجر و جامعه اماميه از لوث وجود ايشان مبري شد. به بيان ديگر با استراتژي و سياست‌گذاري امامان شيعه (مشخصا از امام باقر(ع) و به ويژه امام صادق(ع) به بعد) -و نهايتا تا عصر امامت حضرت هادي(ع) و امام عسكري (ع) بود كه غلات از جامعه شيعه كاملا به حاشيه رانده شدند و راه نفوذشان به جامعه اماميه بسته شد. گروه‌هايي از آنها هم پيش از اين به فِرقِ شيعه غير اماميه نظير اسماعيليه و... پيوسته بودند. باقيمانده‌هاي آنها نيز آنقدر علنا مورد طرد و لعن امام هادي(ع) قرار گرفتند و در مواردي حضرت حكم به ارتداد و حتي قتل‌شان دادند كه مرز ميان اماميه با غلات بسيار بيش از گذشته روشن و به‌طور كلي نفوذشان در جماعت اماميه را از دست دادند. توجه به اين نكته ضروري است كه هرچند امام هادي(ع) سخت درگير سياست‌ورزي‌هاي كينه‌توزانه عباسيان و در راس‌شان متوكل بود و او چنانكه پيش‌تر اشاره شد درصدد اجرايي كردن برنامه‌اي براي بدنامي حضرت هادي(ع) بود اما اين امر مانع از آن نشد كه امام(ع) نسبت به هدايت پيروان خود كمترين تعللي كنند و مثلا به دليل اولويت مبارزه با حكام جور عباسي، به انحرافات موجود در حاشيه جامعه شيعه به اغماض بنگرند و نسبت به عقايد انحرافي غلات شيعه، مماشات كنند.

علماي اماميه نيز در برابر غلات‌
از عصر غيبت به بعد نيز اين علماي اماميه بودند كه اين وظيفه مهم را دنبال كردند و براي معرفي غلات شيعه به عنوان فرقه‌هاي ضاله و «فاسدالمذهب» از هيچ كوششي فروگذار نكردند. در واقع علماي اماميه در قرون بعدي (نظير شيخ مفيد، شيخ صدوق و ...) با نصوصي كه از ائمه در دست داشتند، توانستند همان استراتژي ايشان را دنبال كرده و ميراث فكري ائمه شيعه را در برابر هجوم دوباره و نفوذ مجدد انحرافات غلات مصون و محفوظ نگه دارند. 

فهرست ارجاعات؛ 
1- رهيافتي به قرآن كريم، محمد عابد الجابري، ترجمه محسن آرمين، نشر ني، چاپ سوم؛ 1396، ص291
2- همان
3- حيات فكري-سياسي امامان شيعه(ع)، رسول جعفريان، نشر علمي، چاپ سوم؛ 1393، ص 649
4- تُحفُ‌العُقُول عن آل‌الرّسوُل(ص)، شيخ ابومحمد حرّاني، ترجمه صادق حسن‌زاده، انتشارات آبانه، چاپ دوم؛ 1395، ص829
5- كلام و جامعه، يوزف فان اس، انتشارات دانشگاه اديان و مذاهب، جلد اول، چاپ اول؛ بهار 1397، ص411


    موضع امام هادي(ع) طبيعتا همان موضع اجداد طاهرشان بود و با هر گونه نسبت تحريف دادن به قرآن كريم، سخت مخالفت مي‌كردند و آن راي را ناصواب و بلكه به‌طور كل مردود مي‌دانستند.
   حضرت هادي(ع) هر نوع قول به تحريف قرآن را مساوي با خروج از دين مي‌دانند و حال آنكه ما مي‌دانيم شماري از كساني كه چنين عقيده باطلي داشتند در شمار غلات شيعه بودند كه بر مبناي حديث فوق، ايشان مورد طرد امام قرار گرفته و حتي بيرون از امت اسلام معرفي شده‌اند.
   در واقع تلاش‌ها و مجاهدت‌هاي امام هادي(ع) - در امتداد همان مسير ائمه پيش از ايشان- بود كه به نوعي مي‌توان گفت زوال و اضمحلال فرقه‌هاي غالي شيعه رقم خورد. ماموريتي كه با صادقين عليهمالسلام آغاز شد و در دوران امام هادي(ع) نيز به كمال خود رسيد و نهايتا هم به افول جنبش غاليان منجر و جامعه اماميه از لوث وجود ايشان مبري شد. به بيان ديگر با استراتژي و سياست‌گذاري امامان شيعه (مشخصا از امام باقر(ع) و به ويژه امام صادق(ع) به بعد) – و نهايتا تا عصر امامت حضرت هادي(ع) و امام عسكري(ع) بود كه غلات از جامعه شيعه كاملا به حاشيه رانده شدند و راه نفوذشان به جامعه اماميه بسته شد. گروه‌هايي از آنها هم پيش از اين به فِرقِ شيعه غير اماميه نظير اسماعيليه و... پيوسته بودند. باقيمانده‌هاي آنها نيز آنقدر علنا مورد طرد و لعن امام هادي(ع) قرار گرفتند و در مواردي حضرت حكم به ارتداد و حتي قتل‌شان دادند كه مرز ميان اماميه با غلات بسيار بيش از گذشته روشن و به‌طور كلي نفوذشان در جماعت اماميه را از دست دادند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون