• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5439 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۱ اسفند

جنگ و مستطيل سبز چطور با هم تركيب شدند؟

صداهايي از فوتبال اوكراين، يك‌سال پس از حمله روسيه

ترجمه: هانيه نيك

يك هافبك هجومي كه در شهرهاي خط مقدم كمك مي‌كند و يك دروازه‌بان ذخيره از جمله كساني هستند كه تجربيات خود را به اشتراك مي‌گذارند.

الكساندر كوچرنكو/ هافبك تيم Inhulets Petrove
وقتي روسيه حمله كرد، من مي‌دانستم كه نمي‌توانم بمانم. در 23 فوريه تيم ما از يك كمپ تمريني به كي‌يف بازگشت. من شروع به كار با سازمان‌هاي داوطلبانه در لوتسك كردم، جايي كه با خانواده‌ام زندگي مي‌كردم و دو بار گروه‌هايي را از كي‌يف به مرز لهستان با ماشين بردم. هيچ چيز در امان نبود، من ترتيبي دادم كه همسرم، فرزندان و مادرزنم به جمهوري چك سفر كنند و سپس از خودم پرسيدم كه بعد چه كاري مي‌توانم، انجام دهم؟ من هرگز اسلحه‌اي به دست نگرفته بودم، پس تصميم گرفتم داوطلب شوم.
من اصالتا اهل اسلاويانسك، شهري در دونباس هستم. والدين من هنوز در آنجا هستند و از سال 2014 با جنگ روبه‌رويند. روس‌ها براي مدت طولاني اسلاويانسك را اشغال كردند. پدر و مادرم دست از كار كشيدند، اما پدر سكته كرد و همه‌ چيز سخت‌تر شد.
اكنون اوكراين اسلاويانسك را در اختيار دارد، اما اوضاع در سراسر منطقه بسيار خطرناك است. من سفر به آنجا را با كمك‌هاي بشردوستانه غيرنظاميان شروع كردم، همه‌ چيز به سرعت در حال توسعه بود و خط مقدم تنها 15 مايل با شهر فاصله داشت. من به آنجا رفتم، به Kramatorsk و در اطراف روستاهاي آن منطقه و در اين راه با بسياري از سربازان ملاقات كردم. من تصميم گرفتم كه به آنها كمك كنم.
كار داوطلبانه براي من فوتباليست سخت است، اما اين همان كاري است كه در حال حاضر مي‌خواهم انجام دهم. من در بازي‌هاي ليگ برتر بازي مي‌كنم و بقيه آخر هفته‌ها را در سفر به دونباس مي‌گذرانم. من به باخموت قبل از اشغال دوم در ژانويه و ساير شهرهاي خط مقدم مي‌روم. ارتش تماس مي‌گيرد و درخواست پول مي‌كند، من پول جمع مي‌كنم، يكي را پيدا مي‌كنم و آن را براي آنها مي‌آورم.
سرگئي لاورينكو، مربي ما تا ماه نوامبر، از كار من اطلاع داشت و خوشحال بود كه با از سر‌گيري فصل، اين كار ادامه پيدا كند. بعد از اينكه در تابستان تمرين را دوباره شروع كرديم، يكي از تشكيلات ما در دونباس به ‌شدت سوخت، آنها به لباس، غذا، دارو، همه ‌چيز احتياج داشتند. مربي به من گفت تمام وقت خود را براي كمك به اين گروه بگذارم.
در كل فوتباليست بودن كمك مي‌كند. من آن را نمايش نمي‌دهم، اما وقتي مركز بشردوستانه در لوتسك از شغل من مطلع شد، آنها اعتماد كردند و به من منابع زيادي دادند. همچنين از طريق شبكه‌هاي اجتماعي پول جمع كرده‌ام و فيلم‌هاي سفرهاي خود را براي شفافيت بيشتر بارگذاري مي‌كنم. لحظاتي نيز در خطر فوري بودم. زماني كه يك مايل و نيم با روس‌ها، در نزديكي كريمه فاصله داشتم و ديدم كه روستاي همسايه پوسته پوسته و بمباران شده است. در باخموت، من دو بار در حالي كه مردم را در ترك محل كمك مي‌كردم، مورد حمله قرار گرفتم.
من بارها متوجه شدم كه كمك به چه ميزان مهم است و در واكنش، مهرباني باورنكردني كساني كه در جبهه هستند را نيز ديده‌ام. در ماه اكتبر روز تولدم يك جيپ براي آنها به آنجا (جايي كه در سنگرهاي‌شان زندگي مي‌كردند) آوردم. آنها يك ميز برايم گذاشتند، بهترين غذاي مورد نظر خود را پيدا كردند و راحت‌ترين كيسه خواب را براي شب به من دادند.
متاسفانه از نزديك ديده‌ام كه بسياري از افراد از جمله زنان و كودكان مي‌ميرند. روس‌ها براي ما جنگ آوردند و من نسبت به آنها احساس نفرت دارم. شايد در آينده بنياد يا صندوق خودم را تنظيم كنم. فوتبال براي من اولويت است، از نظر شغلي، اما كار داوطلبانه چيزي را در درون شما روشن مي‌كند.
دلم براي خانواده‌ام تنگ شده است. همسرم بسيار نگرانم است و وقتي در مكان‌هاي خطرناك هستم، آنها مانند فرشتگان نگهبان هستند. اگر مي‌توانستم به موقع برگردم، هر دقيقه بودن با آنها برايم همچون گنج است. من آنها را خيلي دوست دارم و به ياد دارم كه قبل از جنگ، به اندازه كافي وقت خود را به آنها اختصاص ندادم. بعضي اوقات من براي چيزهاي اشتباه ارزش زيادي قائل مي‌بودم و اتفاقات سال گذشته واقعا چشمانم را باز كرده است.


ايليا كووالنكو/ فوروارد تيم LNZ Cherkasy
در ماه‌هاي اوليه حمله، من بهت‌زده بودم. خانواده من از دهكده‌اي به نام Kalanchak هستند، در منطقه خرسون، 20 مايل دورتر از مرز كريمه. روس‌ها به سرعت آن را گرفتند و اين بدان معني بود كه مادرم، با ارزش‌ترين فرد جهان برايم، تحت اشغال زندگي مي‌كرد. من به سختي مي‌توانستم كاري انجام دهم: فكر كردن، احساس شادي يا آموزش برايم غيرممكن بود. تنها كاري كه مي‌توانستم انجام دهم، اين بود كه منتظر او باشم تا با من تماس بگيرد و بگويد كه خوب است.
برقراري ارتباط دشوار بود، او فقط در مواقع معيني در عصرها ارتباط تلفني داشت. عدم توانايي در تماس با او شبيه يك كابوس وحشتناك است، تنها چيزي كه شما مي‌توانيد به آن فكر كنيد وضعيت آنجاست. من به اخبار چسبانده شدم، اما هيچ چيز دقيقا در مورد آنچه اتفاق مي‌افتد، نمي‌توانست شرايط را وصف كند. اينها تاريك‌ترين و دشوارترين لحظات براي من بودند.
مادرم در آن زمان به من نگفت در زيرزمين پنهان شده و فقط به طبقه بالا براي پخت و پز مي‌رفت. سرانجام او در ماه ژوئن آنجا را ترك كرد، تنها گزينه عبور از روسيه بود. او به Simferopol سفر كرد و يك اتوبوس مستقيم به مرز روسيه با لتوني گرفت، جايي كه هشت ساعت در باران منتظر ماند. من خيلي به او افتخار مي‌كنم.
در 24 فوريه من در يك كمپ تمريني با تيم LNZ Cherkasy در تركيه بودم، اما كار من بلافاصله كنسل شد. من به لهستان سفر كردم و به من پيشنهاد معامله‌اي با Ekranas در ليتواني شد. من دو ماه در آنجا بازي كردم و از مهرباني همه شوكه شدم. رييس باشگاه يك آپارتمان براي مادر من ترتيب داد و كاپيتان شغلي براي او در نظر گرفت. آنها افراد دوست‌داشتني و مهرباني هستند و من نمي‌توانم به اندازه كافي از آنها تشكر كنم.
من تا زمستان به Akzhayik، در قزاقستان نقل مكان كردم، اما مي‌دانستم كه ديگر نمي‌توانم در خارج از كشور بازي كنم. من اوكراين را نيز از دست دادم و مي‌خواستم در اين شرايط دشوار اينجا باشم. فوتبال در اينجا مجددا راه‌اندازي شد، بنابراين من براي نيمه دوم فصل در LNZ بازگشتم، من يك كار دارم و به لطف فداكاري و مهارت سربازان‌مان مي‌توانم اين كار را انجام دهم.
هنگامي كه Kherson در ماه نوامبر آزاد شد، من احساس خوشبختي و الهام كردم. دايما پول را به بودجه‌هاي مختلف مي‌فرستم و تيم ما در LNZ به‌طور جداگانه براي ارتش پول جمع مي‌كند. هر يك از ما هر ماه بخشي از حقوق خود را به ارتش اهدا مي‌كنيم. پزشك باشگاه ما حتي همين الان در خط مقدم از اوكراين دفاع مي‌كند و ما نيز سعي مي‌كنيم از او حمايت كنيم.
در سال گذشته ارزش خانواده برايم معناي تازه‌اي گرفت. من هميشه آنها را در اولويت قرار مي‌دهم، اما اكنون آنها را حتي بيشتر در نظر مي‌گيرم، زيرا طعم جدايي از آنها را چشيده‌ام. اهميت قدرداني از مهر و محبت ديگران به همان اندازه برايم ارزشمند است. من از فوتبال نيز قدرداني مي‌كنم، عالي است كه مي‌توانيم بازي كنيم و آموزش دهيم، اگرچه باشگاه‌ها از نظر مالي كمبود دارند و از اينكه ما نمي‌توانيم طرفداران را به تماشاي بازي دعوت كنيم، غمگينيم. وقتي در طول بازي آژيرها به صدا در مي‌آيند، ما به داخل پناهگاه مي‌رويم. اين يكي ديگر از يادآوري زمان‌هايي است كه ما در آن زندگي مي‌كنيم. اما مي‌دانيم كه خير هميشه بر شر پيروز مي‌شود و من مطمئن هستم كه اوكراين پيروز خواهد شد.


نازاري فيدوروفسكي/ دروازه‌بان تيم Obolon Kyiv
فوتبال متحد است. هرگز واضح‌تر از سال گذشته به اين موضوع پي نبرده‌ايم. بسيار مهم بود كه ما مي‌توانستيم ليگ خود را مجددا راه‌اندازي كنيم تا به مردم امكان خروج از تهاجم روسيه را بدهيم، چيزي براي تماشا و لذت بردن، نه حتي داخل استاديوم‌ها، مردم را دور هم جمع مي‌كرد. ما اميدواريم كه طرفداران باشگاه ما، Obolon Kyiv، خشنود شوند. وي ادامه داد: در حال حاضر در صدر جدول رده‌بندي ليگ دسته دوم هستيم و اميدواريم بتوانيم با صعود به ليگ برتر كار را به پايان برسانيم.
اين تنها بخشي از آنچه فوتبال مي‌تواند بدهد، هست. به عنوان بازيكن همه با هم هماهنگ شده‌ايم، سعي مي‌كنيم به هر طريقي كه مي‌توانيم كمك كنيم، داوطلب شويم و اهدا كنيم. من يك فروشگاه در كي‌يف را اداره مي‌كنم. ما بسياري از فعاليت‌هاي خود را براي كمك به تلاش‌هاي نظامي اختصاص داده‌ايم. هفته گذشته ما يك رويداد خيريه براي جمع‌آوري بودجه براي سگ‌هاي ارتش برگزار كرديم، در حالي كه درصدي از فروش مستقيما به بودجه ارتش مي‌رود.


Save translation
خانواده من از زمان حمله روسيه در اينجا باقي مانده‌اند. آنها نيز سعي مي‌كنند كمك كنند، مادر من يك شركت بزرگ دارد و پارچه براي لباس‌هاي نظامي تهيه مي‌كند. پدر من در سال 2013 در اعتراضات بود و همه ما مي‌دانيم كه براي چه هدفي تا اين اندازه سخت كار مي‌كنيم.
من خوش شانس هستم، باشگاه ما هيچ مشكلي مالي ندارد و به خوبي اداره مي‌شود كه در همه جا اين‌گونه نيست. دستمزد ما زياد نيست، اما منظم است. اما سال گذشته پس از حمله، همه ‌چيز عجيب و وحشتناك بود. من به مدت چهار ماه با دوستان و برخي هم‌تيمي‌هايم به لهستان رفتم و سرانجام هنگام ترك روس‌ها به كي‌يف بازگشتم. زمين آموزش ما در Bucha شبيه يك منطقه حفاري شده به نظر مي‌رسيد، زمين توسط موشك‌ها مورد اصابت قرار گرفته و توسط تانك‌ها شكسته شده است. تا ماه جولاي توانستيم به لطف يك كار باورنكردني توسط كاركنان خود دوباره در آنجا تمرين كنيم.
بازي دوباره فوتبال احساس باورنكردني برايم داشت، اما نمي‌توانم بگويم كه آيا در حال حاضر احساس متفاوتي نسبت به كارم دارم يا خير. من فكر مي‌كنم كه در آينده بهتر مي‌فهمم، در حال حاضر ما هنوز هم با هم زندگي مي‌كنيم و درك آن هنوز غيرممكن است. به زودي از LVIV، جايي كه يك كمپ تمريني داريم، برمي‌گردم و نيمه دوم فصل را آغاز خواهيم كرد. ما مشتاقانه منتظر آن هستيم، اما به چيز ديگري حتي بيشتر اميدواريم. اكنون زمان شجاعت و رويا‌پردازي در مورد اين است كه ارتش ما چگونه روس‌ها را از كشورمان بيرون خواهد كرد. ما منتظر صلح هستيم.


ولاديمير لازارنكو/ مربي سابق، Lyubomyr Stavyshche
اندكي پس از شروع جنگ، باشگاه تحت هدايت من، Lyubomyr Stavyshche در دسته سوم، منحل شد. ما در يك كمپ تمريني در Mukachevo، دورتر از جنوب غربي اوكراين، شروع به كار كرديم و براي سه هفته ديگر در آنجا مانديم، دور هم جمع شديم و از يكديگر حمايت كرديم. رييس باشگاه تصميم گرفت تا پيروزي اوكراين فوتبال را ادامه ندهيم، پس بازيكنان به باشگاه‌هاي مختلف رفتند و من براي خودم نقش جديدي پيدا كردم.
فوتبال به نمادي از اين واقعيت تبديل شده است كه اوكراين شكست نمي‌خورد. اين جمله الهام‌بخش نشان مي‌دهد كه ما به زندگي خود ادامه مي‌دهيم، مهم نيست به چه شكلي. شكي نيست كه اين ورزش در اينجا كمي به عقب برگشته است، بودجه كمتري وجود دارد، بيشتر بازيكنان خارجي تيم را ترك كرده‌اند و بسياري از باشگاه‌ها بسته شده‌اند. اما به انتها نرسيده است، فوتبال هنوز در حال توسعه است، بازيكنان جوان در سطح تيم اول فرصت‌هاي اوليه را به دست مي‌آورند، مدارس و آكادمي‌ها در حال كار هستند. من مي‌ترسيدم كه اوضاع بسيار بدتر شود، اما در حال حاضر همه‌ چيز خوب به نظر مي‌رسد.
پس از جنگ، فوتبال اوكراين اوج مي‌گيرد، من به آن اطمينان دارم. بنياد ما در فوتبال كودكان و جوانان است و هر دو به شكوفايي خود ادامه مي‌دهند. ما مربيان جواني نيز داريم كه حرفه‌اي هستند و به‌طور فعال در حال پيشرفتند. امروزه من مربياني مانند اينها را آموزش مي‌دهم كه براي مجوزهاي حرفه‌اي خود تلاش مي‌كنند. وظيفه من اين است كه از آنها الهام بگيرم و به آنها بگويم كه چگونه كار درست را انجام دهند، اين فقط مربوط به انتقال اطلاعات خشك و خالي نيست.
مدتي است كه در بسياري از باشگاه‌هاي ديگر مانند FC Kryvbas و Vorskla Poltava كار مي‌كنم. من قبلا ارزش‌هاي خاصي را پرورش داده بودم، بنابراين جنگ تغيير چنداني در من ايجاد نكرده است. براي من اين هميشه ثابت است كه شما بايد امروز براي ارزش‌ها زندگي كنيد، تا حد امكان زندگي كنيد، كارهاي خوب انجام دهيد و به ديگران كمك كنيد. شما بايد در هر شرايطي مثبت و صادق باشيد. از فوريه گذشته، من يك سرگرمي جديد را به دست آورده‌ام. من شروع به نوشتن شعر كردم و فهميدم كه اين به من كمك مي‌كند.
منبع: گاردين


من اصالتا اهل اسلاویانسک ، شهری در دونباس هستم. والدین من هنوز در آنجا هستند و از سال 2014 با جنگ روبه‌رويند. روس ها برای مدت طولانی اسلاویانسک را اشغال کردند. کار داوطلبانه برای من فوتبالیست سخت است ، اما این همان کاری است که در حال حاضرمی خواهم انجام دهم. من در بازی های لیگ برتر بازی می کنم و بقیه آخر هفته ها را در سفر به دونباس می‌گذرانم. من به باخموت قبل از اشغال دوم در ژانویه  و سایر شهرهای خط مقدم می روم. ارتش تماس می گیرد و درخواست پول می‌کند، من پول جمع می کنم ، یکی را پیدا می کنم و آن را برای آنها می آورم.


من می ترسیدم که اوضاع بسیار بدتر شود اما در حال حاضر همه چیز خوب به نظر می‌رسد. پس از جنگ ، فوتبال اوکراین اوج می گیرد، من به آن اطمینان دارم. بنیاد ما در فوتبال کودکان و جوانان است و هر دو به شکوفایی خود ادامه می دهند. ما مربیان جوانی نیز داریم که حرفه ای هستند و به طور فعال در حال پیشرفتند. امروزه من مربیانی مانند اینها را آموزش می دهم که برای مجوزهای حرفه ای خود تلاش می کنند. وظیفه من این است که از آنها الهام بگیرم و به آنها بگویم که چگونه کار درست را انجام دهند، این فقط مربوط به انتقال اطلاعات خشک و خالی نیست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون