• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5444 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۰ اسفند

به مناسبت سالروز نيمه شعبان و ولادت دوازدهمين امام از خاندان اهل بيت (ع)

مهدي موعود، مولود مبارك شرق و غرب

عليرضا روشنايي

هر موجودي در اين جهان براي هدفي آفريده شده است كه آن هدف نسبت به آن موجود، كمال و علت غايي شمرده مي‌شود. هدف خداوند از خلقت بشر تكامل و رسيدن به حد اعلاي انسانيت است؛ لذا حكومت روي زمين هدف نهايي صالحان و شايستگان نيست، بلكه وسيله‌اي است كه با آن به هدف نهايي يعني تكامل انسان در همه زمينه‌ها خواهند رسيد.

اصل جهان‌شمول «انتظار»
 مقوله انتظار و تشكيل حكومت مهدوي يك مقوله صرفا شيعي، اسلامي و ديني نيست. مساله مهدويت در نگاه همه مذاهب و مذهب‌هاي مختلف سني به لحاظ كلامي و فقهي جزو ضروريات دين و مذهب است. ظهور مهدي موعود، همان ظهور منجي و نجات‌بخشي است كه همه انسان‌ها در تمام اعصار انتظار آن را داشتند و دارند؛ جهان در آن زمان همان آرمان‌شهر و شهر رويايي انسان است كه تا آن روز فقط بايد در پس دنياي خيال به دنبال آن مي‌گشت. آيات قرآن كريم پايان اين حركت را چنين تصوير مي‌كند: «ولقدْ كتبْنا فِي الزبُورِ مِن بعْدِ الذِّكرِ أن الْأرْ‌ض يرِ‌ثُها عِبادِي الصالِحُون و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.» در تفسير اين آيه امام باقر عليه‌السلام مي‌فرمايند: مراد از آيه، قائم آل محمّد (عليهم‌السلام) و يارانش مي‌باشند. تاكيد بر مهدويت در نقاط متعدد از قرآن كريم آمده است، در آيه ۵ سوره قصص نيز بيان شده است: «و نُرِ‌يدُ أن نمُن علي الذِين اسْتُضْعِفُوا فِي الْأرْ‌ضِ و نجْعلهُمْ أئِمهً ونجْعلهُمُ الْوارِ‌ثِين و خواستيم بر كساني كه در آن سرزمين فرودست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان مردم گردانيم و ايشان را وارث زمين كنيم.» در اين آيه نيز ضمن تاكيد بر ظهور امام زمان (عج) به اين موضوع كه حكومت جهاني مستضعفان و حمايت از مظلومان تاريخ، اراده و خواست الهي است، پرداخته شده است. دين اسلام اين داعيه را دارد كه آن مصلح جهاني، حضرت مهدي(عج) وقتي ظهور يابند جامعه جهاني را از اين حالت غير انساني و وحشيانه به يك جامعه انساني، اخلاقي، توام با برادري و برابري و صلح و حق‌شناسي و توحيد تبديل خواهند كرد. براي هميشه تمام دنيا را از لوث ظلم و ظالم و فساد و مفسد پاك مي‌كند و حكومت عدل جهاني تشكيل مي‌دهد. امامت، همچون بعثت، نعمت ويژه‌اي است كه خداوند بر مردم منّت مي‌نهد و همه در گرو حضور و ظهور آخرين موعود قرار خواهند گرفت. اشتراك در اين عقيده بين همه فرق اسلامي امري بارز و مشهود است. خداوند متعال در آيه ۳۳ سوره توبه مي‌فرمايند «هُو الذِي أرْسل رسُولهُ بِالْهُدي و دِينِ الْحقِّ لِيظْهِرهُ علي الدِّينِ كلِّهِ ولوْ كرِه الْمُشْرِكون اوست خدايي كه رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر همه اديان عالم تسلط و برتري دهد هر چند مشركان ناراضي و مخالف باشند.» خداوند وعده حاكميت كلي اسلام را داده و خداوند در وعده‌اش تخلف نمي‌كند. بنابراين بررسي و پرداختن به جوانب مختلف شخصيت منجي بشريت كاملا امر ضروري براي همه اديان است. 

مهدي(عج)، نيمي غربي، نيمي شرقي
براي امام، شرق و غرب عالم، همه‌جا و مكان، خانه اوست و بر سر راه او چيزي نمي‌تواند مانع باشد، چرا كه حضرت از پدري شرقي و مادري غربي به دنيا آمده است و با شرق و غرب عالم خويشاوند است، البته پيام امام از حيث مضمون مكتبي، نه شرقي و نه غربي است، اما از حيث مخاطب انساني، هم شرقي و هم غربي است.
مادر امام عصر (عج)، «مليكا» يك دختر رومي و مسيحي و اروپايي است كه بعد از آشنايي با امام حسن عسكري (ع) اسلام مي‌آورد. پدر امام، عرب و شرقي است. شايد بتوان گفت همچنان كه مادر مهدي موعود(ع) مسلمان شد، اين همان رازي باشد در آينده براي فتح غرب و جهان مسيحي به دست مهدي(عج).
در تاريخ آمده است كه چند تن از امامان مادران‌شان عرب نبوده‌اند و از نژادهاي ديگري هستند و معلوم مي‌شود كه مساله نژادي و عروبيت خالص و عربي‌گري در كار نبوده است و همچنين مادران چندان از ائمه ما از پايين‌ترين موقعيت‌هاي اجتماعي، انتخاب مي‌شدند و جزو بردگان بودند؛ يعني اسراي جنگي كه در جنگ‌هاي بني‌عباس و بني‌اميه و در فتوحات‌شان اسير مي‌شدند و به كشورهاي اسلامي آورده مي‌شدند تا بين خانواده‌هاي مسلمان تقسيم شوند. از همين مادران بزرگ‌ترين انسان‌هاي تاريخ بشريت به دنيا آمدند و منشأ خير و بركات در عالم شدند. از جمله اين مادران، مادر مهدي موعود(عج) است كه به اسارت رفت... تا به هدف خود برسد. 

ريشه خانوادگي مادر حضرت مهدي(ع) 
او دختر «يوشعا» پسر قيصر روم و از نوادگان «شمعون‏» يكي از حواريون مسيح عليه‌السلام بود كه به طريقي معجزه‏آسا از سوي خداوند براي همسري امام يازدهم برگزيده شد. هنگامي كه «نرجس‏» در روم بود خواب‏هاي شگفت‏انگيزي ديد، يك‌بار در خواب پيامبر عزيز اسلام صلي‌الله عليه و‌الله و حضرت مسيح عليه‌السلام را ديد كه او را به عقد ازدواج امام حسن عسكري عليه‌السلام درآوردند و در خواب ديگري، شگفتي‏هاي ديگري ديد و به دعوت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام مسلمان شد، اما اسلام خود را از خانواده و اطرافيان خويش پنهان مي‏داشت. تا آنگاه كه ميان مسلمانان و روميان جنگ درگرفت و قيصر خود به همراه لشكر روانه جبهه‌هاي جنگ شد. مليكا كه پس از اسلام آوردن، «نرجس‏» ناميده شد، در خواب فرمان يافت كه به‌طور ناشناس همراه كنيزان و خدمتكاران به دنبال سپاهي كه به مرز مي‏روند برود و او چنين كرد و در مرز برخي از جلوداران سپاه مسلمانان آنان را اسير ساختند و بي‏آنكه بدانند او از خانواده قيصر است همراه ساير اسيران به بغداد بردند. اين واقعه در اواخر دوران امامت امام دهم حضرت هادي عليه‌السلام پدر بزرگوار امام حسن عسكري (عج) روي داد و كارگزار امام هادي عليه‌السلام «بشر بن سليمان» نامه‏اي را كه امام به زبان رومي نوشته بود، سپس مبلغي پول را به فرمان آن گرامي در بغداد به نرجس رساند و اين قضيه را با كسي در ميان نگذارد و او را از برده‏فروش خريداري كند و به سامرا نزد امام هادي(ع) بياورد. در فلان روز به معبر فرات رسيد كه قايق‌ها اسراي جنگي امپراتوري روم را آوردند، بشر بن سليمان خود را به جمع اسرا رساند. امام هادي(ع) خصوصيات خانمي را كه بشر بن سليمان بايد جست‌وجو مي‌كرد بيان فرمودند: خانمي است كه لباس حرير بر تن دارد و اخلاقش اخلاق انبيايي توام با كرامت و حياست و اجازه نمي‌دهد به او كسي دست بزند و او را نگاه كند، از مردان فاصله مي‌گيرد و عفت نفس دارد. بشر بن سليمان آن دختر را پيدا كرد و نامه را به او رساند. بشر مي‌گويد به‌ محض اينكه نامه را گشود چشمانش پر از اشك شد، گريست، نامه را بوسيد و بوييد و به گونه خود نزديك كرد و به من گفت به هر قيمتي كه شده، مرا با خود ببر و سوگند خورد كه اگر مسوول توزيع اسرا مرا به كس ديگري بدهد مرا زنده نخواهد ديد. خلاصه به ملاقات امام حسن عسكري(ع) رسيدند، امام آنچه را نرجس در خواب‏هاي خود ديده بود به او يادآوري فرمود و بشارت داد كه او همسر امام يازدهم و مادر فرزندي است كه بر سراسر جهان مستولي مي‌شود و زمين را از عدل و داد پر مي‏سازد. آنگاه امام هادي عليه‌السلام نرجس را به خواهر خود «حكيمه‏» كه از بانوان بزرگوار خاندان امامت ‏بود سپرد تا آداب اسلامي و احكام را به او بياموزد و مدتي بعد نرجس به همسري امام حسن عسكري عليه‌السلام درآمد. 

كيفيت تولد مهدي موعود(عج) 
طوسي در كتاب الغيبه و شيخ صدوق در كتاب كمال‌الدين به سند صحيح و معتبر از جناب موسي بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسي‌بن‌جعفر (عليهما‌السلام) از حضرت حكيمه خاتون دختر والامقام امام محمدتقي‌ (عليه‌السلام) كه از بانوان باعظمت و شخصيت و فضيلت خاندان رسالت است، حديث نقل كرده است. حكيمه فرمود: امام حسن عسكري‌ (عليه‌السلام) فرستاد (فردي را) نزد من كه عمّه امشب در نزد ما افطار كن كه شب نيمه شعبان است و خداوند حجّت را در اين شب ظاهر فرمايد و او حجّت خدا در زمين است. من عرض كردم: مادرش كيست؟ فرمود: نرجس.
گفتم: فدايت شوم، به خدا سوگند در او اثري نيست. فرمود: همين است كه براي تو مي‌گويم.
حكيمه گفت: پس آمدم؛ چون سلام كردم و نشستم نرجس خواست پاي‌افزارم را بيرون آورد، گفت: ‌اي سيده من و سيده‌ خاندان من، چگونه شب كردي؟ گفتم: بلكه تو سيده من و سيده خاندان مني.
گفت: ‌اي عمّه اين چه سخن است؟! گفتم: ‌اي دخترم، خدا امشب به تو پسري كرامت فرمايد كه در دنيا و آخرت آقاست؛ پس او خجلت كشيد و حيا كرد، وقتي از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خوابيدم؛ چون نيمه‌شب رسيد برخاستم براي نماز شب، نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم براي تعقيب و سپس خوابيدم و هراسان بيدار شدم، او همچنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابيد.
حكيمه فرمود: براي تفحص از صبح بيرون آمدم فجر اوّل ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شك افتادم، امام‌ (عليه‌السلام) فرياد زد، عمّه شتاب مكن كه مطلب نزديك گرديده است. گفت: نشستم و سوره «سجده» و «يس» خواندم كه ناگاه نرجس هراسناك بيدار شد، من به بالينش شتافتم و گفتم: 
«بِسْمِ‌الله عليك»؛ آيا چيزي احساس مي‌كني؟
گفت: بله، ‌اي عمّه.
گفتم: آسوده‌خاطر باش، همان است كه به تو گفتم.
حكيمه گفت: پس مرا سستي و از خودبي‌خودي فرا گرفت و او نيز چنين شد، وقتي به حسّ آقايم بيدار شدم، جامه را از روي نرجس به يك‌سو زدم و آقاي خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمين گذارده، او را دربرگرفتم، ديدم نظيف و پاكيزه است، حضرت امام حسن عسكري‌ (عليه‌السلام) به من صيحه زد: ‌اي عمّه پسرم را به نزد من بياور.
او را نزد امام‌ (عليه‌السلام) بردم، امام‌ (عليه‌السلام) دست‌هايش را زير دوران و پشت او گذارد و پاهايش را در سينه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشم‌ها و گوش و مفاصلش كشيد.
پس فرمود: سخن بگو ‌اي پسرم.
فرمود: «أشْهدُ أنْ لا اله إلا‌الله وحْدهُ لا شرِيك لهُ و أشْهدُ أنّ مُحمّداً رسُولُ‌الله»؛ 
سپس بر اميرالمومنين و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سكوت فرمود.
امام‌ (عليه‌السلام) فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام كند و به نزد من آور؛ پس او را نزد مادرش بردم، به مادرش سلام كرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام‌ (عليه‌السلام) گذاردم. فرمود: ‌اي عمّه روز هفتم كه شد نزد ما بيا. حكيمه فرمود: بامدادان رفتم كه به امام‌ (عليه‌السلام) سلام عرض كنم، پرده را بالا زدم تا از آقاي خود تفقّد كنم ولي او را نديدم. پس گفتم: فدايت شوم چه شد آقاي من؟ فرمود: ‌اي عمّه او را به آن‌كس سپردم كه مادر موسي، او را به او سپرد.
حكيمه گفت: روز هفتم كه شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام كردم و نشستم.
امام‌ (عليه‌السلام) فرمود: پسرم را به نزد من بياور، پس من آقايم را درحالي كه در پار‌چه‌اي بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار كرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنكه شير و عسل به او مي‌دهد سپس فرمود: سخن بگو: گفت: أشْهدُ أنْ لا‌ اله إِلا‌الله و صلوات بر محمد (ص) و اميرالمومنين (ع) و امامان تا پدرش (عليهم‌السلام) فرستاد و اين آيه را تلاوت كرد: «و نُرِيدُ أنْ نمُنّ على الّذِين اسْتُضْعِفُوا فِي اْلأرْضِ ونجْعلهُمْ أئِمّهً و نجْعلهُمُ الْوارِثين  و نُمكِّن لهُمْ فِي اْلأرْضِ و نُرِي فِرْعوْن و هامان و جُنُودهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يحْذرُون»؛ موسي بن محمد بن قاسم، راوي حديث گفت: اين سرگذشت را از عقيد خادم پرسيدم گفت: حكيمه راست فرموده است.


پرورش حجت خدا در دامن پدر 
 تاريخ گواهي مي‌دهد كه تولد حضرت نيمه شعبان سال 255 هجري در اردوگاه نظامي سامرا، تحت نظارت دستگاه بني‌عباس در محاصره و مراقبت شديد بودند و ارتباط‌شان كاملا تحت كنترل و محرمانه در پادگان نظامي اسير بودند. «عسكر» به معني «لشكر» است و ايشان در پادگان نظامي، تحت‌الحفظ و زير مراقبت بودند؛ ولي همانطور كه اراده خداوند به اين تعلق گرفت كه حضرت موسي برچيننده بساط فرعون، در درون كاخ او بزرگ شود و زنده بماند همان خدا اراده كرد كه در خانه امام حسن عسكري (ع) چنين فرزندي متولد شود و دستگاه بني‌عباس با تمام كنترل‌ها و وجود جاسوس‌هاي متعدد از تولد حضرت مهدي (عج) بي‌خبر باشند. امام حسن عسكري (ع)، فرزندش را در دامن خود در يك پادگان نظامي پرورش و تولد ايشان را به خواص مومنين اطلاع دادند و اين امر مهم با تفحص‌ها و جست‌وجوهاي دشمنان راه به جايي نبرد. در فقره يكي از زيارات امام‌زمان (عج) است كه مي‌خوانيم؛ «السّلامُ عليك يا حُجّه‌الله الّتِي لا تخْفي‏»، امام‌ زمان (عج) كه حجّت خدا است، در ميان ما وجود دارد و براي خوبان مخفي نيست، ولي ما او را نمي‌بينيم؛ همانند آفتابي كه در زير ابر غايب باشد. 
خداوند در شأن حضرت مهدي (عج) اين آيه را نازل كرد: «و أشْرقتِ الْأرْضُ بِنُورِ ربِّها» و زمين [در آن روز] به نور پروردگارش روشن مي‌شود، در بحارالانوار علامه مجلسي، جلد ۷، صفحه ۳۲۶ به اين نكته اشاره شده است كه مفضل بن عمر گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه درباره‌ كلام خداوند متعال: و أشْرقتِ الْأرْضُ بِنُورِ ربِّها فرمود: «پروردگار زمين يعني امام زمين». عرض كردم: «وقتي امام بيرون آيد چه مي‌شود»؟ فرمود: «آنگاه مردم از تابش خورشيد و نور ماه بي‌نياز مي‌شوند و به نور امام (ره) مي‌نوردند.» براي امام اسامي مختلفي ذكر كرده‌اند كه مي‌توان تا 182 اسم نام برد؛ مهدي، قائم، حجت، صاحب‌الزمان و... بر اساس نص قرآن كريم يكي از اسم آن حضرت بقيه‌الله است. «بقِيةُ‌الله خيْرٌ لكُمْ إِن كُنتُم مُّومِنِين» 
قرطبي يكي از مفسران اهل‌سنت مي‌نويسد: (بقيه‌الله خير لكم) ‌اي ما يبقيه‌الله لكم بعد إيفاء الحقوق.
بقيه‌الله بهتر است براي شما يعني آن چيزي كه خداوند براي شما بعد از دادن حق ديگران باقي گذاشته است (تفسير القرطبي، ج 9، ص 86) 
مرحوم آيت‌الله مرعشي در كتاب «شرح احقاق الحق» مدارك ديگري نيز از كتب اهل‌سنت براي اين مطلب نقل فرموده‌اند: از ايشان (كساني كه از علماي اهل‌سنت اين روايت را در كتب‌شان نقل كرده‌اند) علامه شيخ عبد الهادي آبياري است كه در كتاب «العرائس الواضحه» صفحه 209 چاپ مصر گفته است و از اباجعفر (امام باقر عليه‌السلام) روايتي است طولاني در مورد اينكه وقتي مهدي ظهور كند به كعبه تكيه داده 313 نفر از طرفدارانش نزد وي جمع شده اولين چيزي كه مي‌خواند اين آيه است كه: «بقِيهُ‌الله خيْرٌ لكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُومِنِين» سپس مي‌گويد من بقيه‌الله هستم و خليفه او و حجت خداوند بر شما پس هر كس به وي سلام مي‌كند مي‌گويد سلام بر تو ‌اي بقيه‌الله ...

اعتقاد به منجي در تمام اديان
اعتقاد به مهدويت يا حتي حضرت مهدي(عج)، در اديان در حد تواتر است و اين اعتقاد وجود دارد كه سرانجام مصلح جهاني قيام و حكومت عدل الهي را برقرار مي‌كند. اين اعتقاد در ادياني مثل يهود و نصاري و زرتشتيان و هندوها وجود دارد.
 در «ينابيع المودّه» در تفسير اين آيه مباركه: «و منْ قُتِل مظْلُوماً فقدْ جعلْنا لِولِيهِ سُلْطاناً فلا يسْرِفْ فِي الْقتْلِ إِنّهُ كان منْصُوراً» (اسرا/۳۳) آمده است كه اين آيه درباره امام حسين و حضرت مهدي عليهما السّلام نازل شده است. از امام محمدباقر عليه‌السلام روايت است كه آن حضرت فرمود: حسين عليه‌السلام مظلوم كشته شد و ما اوليا و وارث خون او هستيم و قائم ما خون‌خواهي حسين عليه‌السلام خواهد كرد. پس هركسي كه به كشتن آن حضرت راضي بوده است به قتل مي‌رساند تا آنجا كه خواهند گفت: او در كشتار اسراف مي‌كند.

منجي در آيين هندو
 بشارت به ظهور «منجى» در كتاب‌هاي مقدس هندوها نيز به چشم مي‌خورد. در كتاب «ماللهند» از كتاب‌هاي مقدس هندوها اين منجي را «برهمن كلا»؛ (مردي شجاع و ديندار) معرفي مي‌كند و كتاب «شاكموني» او را از ذريه سيد خلايق عالميان «كشن» مي‌داند كه اسمش قائم و عارف بالله است و در كتاب «وشن جوك» نام او را فرخنده و خجسته دانسته و در كتاب «اوپانيشاد» از او با نام «ويشنو» ياد كرده است. در كتاب «ماللهند» از كتاب‌هاي مقدس هندوها آمده است: «در اواخر دوره چهارم، اهل زمين به فساد كشيده شده و اكثر آنها كافر مي‌شوند آنان معصيت‌هاي بزرگ را انجام داده و حاكم آنها افراد پست خواهد بود. مردم در آن روز به گرگ‌ها شبيه‌اند كه همديگر را مي‌درند و غارت مي‌كنند. كاهنان و مردان دين فاسد مي‌شوند و حق با دزدان مي‌شود و افراد باتقوا و زاهد را تحقير مي‌كنند ... در آن زمان «برهمن كلا» يعني مردي شجاع و ديندار ظهور مي‌كند و زمين را با شمشير بُرنده‌اش از مفسدين و پليدي‌ها پاك ‌كرده و افراد پاك و طاهر را حفظ خواهد نمود.»

منجي در زرتشت
منجي‌هاي آيين زرتشت به نام «سوشيانت» (Soshiant) يا «سوشيانس» (Saoshyant) به معناي «رهاننده» شناخته مي‌شوند. در فرودين يشت، فقره 129 مي‌خوانيم: «او را از اين جهت سوشيانت خوانند كه به همه جهان مادي، منفعت و سود مي‌رساند.» همين‌طور در كتاب «جاماسبنامه» در زرتشت كه اسم يكي از شاگردان و نقباي زرتشت است، به نقل از زرتشت آمده: «مردي از سرزمين تازيان از ذريه هاشم خروج خواهد كرد، او مردي بزرگ‌سر، با جسمي عظيم، ساقي طولاني، بر دين جدش و با لشكري فراوان رو به ايران خواهد نمود، زمين را آباد كرده و آن را پر از عدل و داد خواهد نمود». كتاب «زند بهمن يسن» نيز او را «خردشهر ايزد» و «سوشيانس» معرفي كرده است. در جاي ديگري از كتاب مي‌نويسد: مردي از زمين تازيان (عرب‌ها) از فرزندان هاشم كه بسيار مرد بزرگ و الهي است و اوصاف خاص دارد، قيام مي‌كند و سرانجام با سپاه بزرگ به ايران حركت مي‌كند و سرزمين را آباد مي‌كند و زمين را پر از عدل و عدالت مي‌كند و در اثر حكومت عادلانه او گرگ‌وميش با هم از يك آبشخور آب مي‌خورند  و همچنين در كتاب زند كه از كتاب‌هاي مذهبي زرتشتيان است نوشته شده: وقتي كه پيروزي بزرگ از طرف ايزدان پيدا مي‌شود نسل اهريمنان منقرض مي‌شود. اين وقتي است كه آن خليفه خداوند يا آخرين نماينده خداوند قيام كند. 

منجي در عهد جديد
در مسيحيت لغت آخرالزمان (لغت آخرالزمان از ريشه‌ يوناني Apocalypses گرفته شده است) كه به معني آشكارشدن اطلاعات پنهان يا بروز دانش نهاني است، به اين مفهوم كه باطن جريانات بشري را آشكار مي‌نمايد. همچنين ايده آخرالزمان به وحي و الهام الهي نيز معنا شده است. بر اساس اين معنا لغات آخرالزمان و نبوت ارتباط نزديكي با يكديگر دارند خصوصا اينكه پيامبران، به‌طور مشخص، اين اعتقاد را ترويج كرده‌اند.
 مسيحيان هزاره گرا، ظهور و بازگشت حضرت مسيح را مقدمه آخرالزمان قلمداد مي‌كنند، هزاره‌اي كه حضرت مسيح به مدت هزار سال حكومت خواهد كرد (Encyclopedia of Millennialism and Millennial of Movements, p.25) 

منجي در زبور داود  ( ع) 
با اينكه زبور داود(ع‌) تحت‌ عنوان‌ «مزامير» (Mazameer) در لابه‌لاي «عهد عتيق‌» آمده است ليكن باتوجه‌ به اينكه‌ مطالبي‌ در‌ قرآن‌ كريم‌ پيرامون‌ حكومت صالحان از زبور نقل‌ كرده كه در زبور فعلي‌ عينا موجود است‌ و از تحريف‌ مصون‌ مانده‌ است‌.  خداوند در قرآن‌ كريم‌ مي‌فرمايد: «و لقد كتبنا‌ في‌ الزبور من‌ بعد الذكر ان‌ الارض‌ يرثها عبادي‌ الصالحون» و «علاوه‌ بر ذكر تورات‌ در زبور نوشتيم‌، بندگان‌ صالحان‌ من‌ وارث‌ زمين‌ خواهند شد» (سوره‌ انبياء آيه‌ 105) . در زبور اشاره‌هاي متعددي به‌ ظهور آن حضرت‌ و نويدي‌ از پيروزي صالحان‌ بر شريران‌ و تشكيل‌ حكومت‌ واحد جهاني‌ و تبديل‌ اديان‌ و مذاهب‌ مختلف‌ به‌ يك‌ دين‌ محكم‌ و آيين‌ مستقيم‌ موجود است‌.

موعود نجات‌بخش در عهد عتيق‌
از روزي‌ كه‌ روميان‌ قدم‌ به‌ خاك‌ يهود نهادند آن‌ ملت‌ مغلوب‌ به‌ اميد نجات‌دهنده‌اي از غيب‌ انواع ‌شدايد و مظالم‌ را تحمل‌ مي‌كردند و منتظر ظهور منجي‌ بودند. در آثار ديني يهود يعني اسفار تورات و ديگر كتاب‌هاي انبياي آنان همواره به موعود اشاره شده است. اگر در مجموع آنچه در آثار مقدس يهودي آمده است تامل شود، چهره سه موعود در آنها ترسيم مي‌شود: حضرت مسيح(ع)، حضرت محمد(ص)، حضرت منجي آخرالزمان(عج). با اين حساب، انتظار در يهوديت كيفيتي ويژه مي‌يابد و چون اين قوم، نه به حضرت مسيح و نه بر حضرت محمد به هيچ‌كدام نگرويدند، بالطبع موعود آنان هنوز ظهور نكرده است؛ لذا در بحث موعود، بسيار حساس هستند و شايد بيشتر از ساير اقوام به انتظار و آمادگي براي ظهور فكري كنند (حكيمي، 1376: 55).
 در آيين يهود منجي با عنوان «ماشيح» (Messiah كه از لغت عبري «Mashihk» مشتق شده است) شناخته مي‌شود كه به معني كسي است كه به وسيله خدا براي پادشاهي تدهين و غسل داده شده است و يهوديان را به سرزمين موعودشان باز مي‌گرداند و دوران طلايي را آغاز مي‌كند (The World Religions Reader,P.3). اعتقاد به منجي اغلب به كسي اشاره مي‌كند كه به‌وسيله خداوند براي نقشي حياتي در وقايع و جريانات آخرالزمان انتخاب شده است. ظهور منجي از يك عصر اتوپيايي خبر مي‌دهد. براي بسياري از يهوديان اين به معناي پادشاهي خداوند يا پادشاهي بهشتي است. در بسياري از موارد عصر اتوپيايي بعد از دوره‌اي با ظلم و جور و بحران‌هاي شديد به وقوع خواهد پيوست. دوراني از رنج‌ها و فجايع بزرگ غالبا به عنوان علامتي از نزديك بودن ظهور منجي در نظر گرفته مي‌شود. جنبش‌هاي منجي‌گرايانه اغلب زماني كه مردم تصور مي‌كنند كه دنياي‌شان قرار است پاره‌پاره شود يا مورد تهاجم قرار گيرد، بروز پيدا مي‌كند. بر اساس تلمود چنين اوقاتي نشان‌دهنده جاي پاي منجي است. (Encyclopedia of Millennialism and Millennial of Movements, p.245)  در كتاب منتخب الاثر اين روايت از اميرالمومنين علي(ع) آمده است؛ و لو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها، اخرجت الارض نباتها و اصطلحت السباع و البهائم... وقتي قائم ما قيام كند، آسمان باران خودش را بر زمين سرازير مي‌كند و زمين نباتات و بركات خود را خارج مي‌كند و حيوانات و درندگان با هم صلح مي‌كنند. اين روايت مطابق است با كتاب «زند» و كتاب «ديد».

بشر امروز
بشر امروز در واقع دارد به اين حقيقت مي‌رسد كه با زور و خرد و انديشه مادي نمي‌تواند آن عدالت همگاني را در دنيا مستقر كند. قرن بيست‌ويكم برعكس قرن هجده است كه همه از رفتن خدا صحبت مي‌كردند و همه دانشمندان سرآمد، ملحد بودند. مثل داروين، نيچه، ماركس، انگلس و فوير باخ، همه دم از رفتن خدا و پايان دين و ديانت مي‌زدند و كتاب‌هايي هم نوشتند كه خدا بازنشسته شده است. اما امروزه در قرن بيست و يكم دارد برعكس آن قضيه اتفاق مي‌افتد و به اين حقيقت برگشتند كه راهي به جز اين نمانده كه راه را بر اساس ايمان، وحي و پذيرش ولايت‌اللهي مستحكم بسازند و اميد به مصلح الهي و جهاني را در دل‌ها زنده نگاه دارند و افزايش تعداد مسلمانان با همه اسلام‌ستيزي‌ها و اسلام‌گريزي‌ها و بي‌احترامي‌ها به ائمه در غرب عالم، اثر سوء گذاشته و روزبه‌روز دل‌هاي بيشتري انتظار وعده الهي را مي‌كشد.


    مقوله انتظار و تشکیل حکومت مهدوی یک مقوله صرفا شیعی، اسلامی و دینی نیست
 مساله مهدویت در نگاه همه مذاهب و مذهب‌های مختلف سنی به لحاظ کلامی و فقهی جزو ضروریات دین و مذهب است
   برای امام، شرق و غرب عالم، همه‌جا و مکان، خانه اوست و بر سر راه او چیزی نمی‌تواند مانع باشد، چرا که حضرت از پدری شرقی و مادری غربی به دنیا آمده است و با شرق و غرب عالم خویشاوند است، البته پیام امام از حیث مضمون مکتبی، نه شرقی و نه غربی است، اما از حیث مخاطب انسانی، هم شرقی و هم غربی است
   مادر امام عصر(عج)، «ملیکا» یک دختر رومی و مسیحی و اروپایی است که بعد از آشنایی با امام حسن عسکری(ع) اسلام می‌آورد. پدر امام، عرب و شرقی است. شاید بتوان گفت همچنان که مادر مهدی موعود(ع) مسلمان شد، این همان رازی باشد در آینده برای فتح غرب و جهان مسیحی به دست مهدی(عج)
   ملیکا دختر «یوشعا» پسر قیصر روم و از نوادگان «شمعون‏» یکی از حواریون مسیح علیه‌السلام بود که به طریقی معجزه‏آسا از سوی خداوند برای همسری امام یازدهم برگزیده شد.  هنگامی که وی در روم بود خواب‏های شگفت‏انگیزی دید، یک‏بار در خواب پیامبر عزیز اسلام صلی‌الله علیه و آله و حضرت مسیح علیه‌السلام را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری علیه‌السلام درآوردند و در خواب دیگری، شگفتی‏های دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مسلمان شد، اما اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان می‏داشت. تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر خود به همراه لشکر روانه جبهه‏های جنگ شد.
   ملیکا که پس از اسلام آوردن، «نرجس‏» نامیده شد، در خواب فرمان یافت که به طور ناشناس همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهی که به مرز می‏روند برود و او چنین کرد و در مرز برخی از جلوداران سپاه مسلمانان آنان را اسیر ساختند و بی‏آنکه بدانند او از خانواده قیصر است همراه سایر اسیران به بغداد بردند. این واقعه در اواخر دوران امامت امام دهم حضرت هادی علیه‌السلام پدر بزرگوار امام حسن عسکری(عج) روی داد و کارگزار امام هادی علیه‌السلام «بشر بن سلیمان» نامه‏ای را که امام به زبان رومی نوشته بود، سپس مبلغی پول را به فرمان آن گرامی در بغداد به نرجس رساند و این قضیه را با کسی در میان نگذارد و او را از برده‏فروش خریداری کند و به سامرا نزد امام هادی(ع) بیاورد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون