• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5449 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۵ اسفند

نگاهي به قيام‌هاي علويان و نهضت علمي تشيع در قرن دوم هجري

مبارزه خون و قلم با ظلم و جهل

عليرضا روشنايي

از مهم‌ترين مسائل قرن دوم در جهان اسلام، مبارزات و قيام‌هاي شيعيان و به‌طور كلي علويان بود كه بخش از اين مبارزات مقارن بود با دوران امامت حضرت موسي‌بن جعفر(ع). شيعيان در واقع مي‌خواستند وجدان انقلابي امت را بيدار كنند، آنها را در برابر حكومت به مبارزه تشويق كنند، قيام و شورش كنند و در اينجا نيز علويان پيشرو بودند و اين قيام‌ها را رهبري كردند، امام كاظم هم البته اين قيام‌ها را تأييد مي‌كردند و دليل تأييد ايشان هم اين بود كه وجدان و اراده اسلامي از سكوت در برابر حكومت در امان بماند و بي‌تفاوت نباشند. 
 سه مورد از اين قيام‌ها عبارتند از: 
1) قيام حسين بن علي، شهيد فخ: 
از جمله اين قيام‌ها، حركت حسين بن‌علي مشهور به «شهيد فخ» بود. وي از نوادگان امام حسن مجتبي است كه در عبادت و بندگي معروف بود و پدر و مادرش هم به «زوج الصالح» مشهور بودند. در بخشندگي و سخاوتمندي يك فرد برجسته بود و همين‌طور اوصاف عالي اجتماعي وي سبب شد كه مورد توجه علويان باشد و مردم حجاز وي را رهبر تلقي كرده و در برابر خلفاي عباسي قيام كردند. 
علل قيام شهيد فخ را در مجموع مي‌توان به صورت ذيل صورت‌بندي كرد: 
الف: كشتار سخت علويون به دست منصور دوانيقي كه بسياري از فرزندان اهل‌بيت(ع) را به قتل رساندند از جمله از پدران و فرزندان حسين فخ را كه وي خواست انتقامي هم از اينها بگيرد. 
ب: سخت‌گيري‌ها و آزارهايي كه مهدي عباسي نسبت به علويان روا داشت. 
ج: محدوديت‌ها و رفتار ناپسند كارگزاران خليفه عباسي- هادي- در مدينه نسبت به خاندان ابوطالب تا جايي كه وي هر روز آنان را به دارالحكومه احضار و سرشماري مي‌كرد.
د: ظلم و ستم كارگزاران عباسي در حجاز نيز موجب نارضايتي مردم اين منطقه بود.
قيام حسين فخ بدون هيچ‌گونه برنامه‌ريزي و هماهنگي با نواحي ديگر، عليه خلافت عباسي آغاز شد. حسين فخ مردم مدينه را به كتاب خدا، سنت رسول‌الله و رضايت از خاندان رسالت دعوت و عبارت «حي علي خيرالعمل» شعار شيعه را در اذان وارد كرد. برخورد ياران حسين فخ با سربازان والي شهر موجب فرار كارگزاران عباسي شد و بدين‌ ترتيب شهر مدينه به دست او و يارانش افتاد. 

نظر امام كاظم(ع) درباره قيام فخ
امام موسي‌بن‌جعفر(ع) او را به‌ دقت عمل و آمادگي فراخواند و از اعتماد به مردم فاسق و منافق بر حذر داشتند و وي را از سرانجام نهايي و شهادتش مطلع كردند. حسين فخ از مدينه تنها با سيصد نفر به سوي مكه حركت كرد، ارتش عباسي در محل فخ راه را بر او و يارانش بستند، تعداد آنها زياد بود؛ ولي تعداد اينها فقط سيصد نفر بود . حسين فخ و يارانش با صلابت و استواري تمام كارزار كردند؛ ولي سپاه عباسي آنها را شكست دادند. اگرچه قيام حسين فخ به شكست انجاميد؛ ولي امام موسي‌بن‌جعفر(ع) در برابر فرماندهان عباسي از حسين فخ دفاع كرد و فرمود از اين جهان رفت درحالي كه مسلمان، صالح و روزه‌دار بود و امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر مي‌كرد و نه طغيان و در ميان خاندان ما همانندش نبود. هم‌اكنون محل دفن شهداي فخ در ميان يك چهارديواري از بلوك سيماني در كوچه روبروي تقاطع شارع مدينه و شهداي مكه قرار دارد؛ ولي پلاك آن به نام عبدالله بن عمر است.

قيام ادريس بن عبدالله
ادريس بن عبدالله در قيام فخ مجروح شد و به سوي درياي مغرب رفت و با كمك غلام خود موفق شد در رمضان سال 171 هجري از قبيله بربر اوربه بيعت بگيرد. وي در خطبه بيعت بر عمل به كتاب خدا و سنت رسول‌الله، برقراري عدالت و مساوات جهاد با دشمنان خدا و گناهكاران به امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر تأكيد كرد، زيرا آنان از ستمگري و تعصب و تبعيضات واليان عرب به‌ شدت ناراضي و آماده مخالفت بودند.

تاسيس نخستين دولت شيعه
ادريس با همكاري قبايل بربر بر شهرهاي مغرب اقصي تا اقيانوس اطلس دست ‌يافت.
هنگامي كه اخبار شكل‌گيري دولت ادريس به هارون رسيد، با يحيي برمكي مشورت كرد و از سر خدعه وارد شدند. يحيي پيشنهاد كرد يكي از متكلمان و فقهاي زيدي به نام سليمان بن جرير مشهور به شماخ را به عنوان طبيب به نزد ادريس بفرستد تا وي را مسموم و فرار كند. البته راشد، كار او را دنبال كرد تا هنگامي كه پسر ادريس به سن بلوغ رسيد و حكومت را به او تنفيذ كردند. بدين‌سان با فرار ادريس به مغرب، حكومتي را تأسيس كردند و نخستين سلسله شيعي در جهان اسلام را تشكيل دادند. تمدن اسلامي را در اين منطقه با تأسيس شهرهايي همچون فاس و ساختن مساجد بسيار شكوفا نمودند.
2) قيام يحيي بن عبدالله در ديلم
يحيي بن عبدالله بن حسن بن حسن، يكي از ياران و راويان امام صادق و از نظر مذهبي نيز مردي خوش‌عقيده بود. وي در قيام فخ، زخمي و متواري شد و سرانجام به سرزمين ديلم در شمال قزوين رفت. يحيي در سال 176 هجري با كمك پادشاه سجستاني منطقه ديلم قيام كرد. مردم شهرها و ولايات شمال و جنوب البرز و قزوين وي گرويدند و چنان دامنه قيام او گسترش يافت كه هارون از فضل بن يحيي برمكي كمك خواست تا ترك شورش كند. وي دل‌خوشي از ياران خود نداشت، چون پراكندگي و اختلاف ميان ياران خود را مشاهده كرد، دعوت فضل را پذيرفت؛ اما به شرطي كه هارون به خط خويش، نامه‌اي با گواهي فقيهان و قاضيان بغداد برايش بفرستد. هارون نيز پذيرفت و امان‌نامه‌اي براي وي فرستاد. 
 يحيي به همراهي فضل‌الله به بغداد رفت و هارون هدايايي به وي داد و پس از مدتي نيز فضل او را رها ساخت و يحيي به مكه بازگشت. اما چندي نگذشت كه هارون، يحيي بن عبدالله را از حجاز به بغداد طلبيد و او را به زندان افكند و به او چنان سخت گرفت تا از دنيا رفت.
اين قيام هم آثاري داشت هرچند كه با امان او را از آنجا بردند و در زندان كشتند يا وفات كرد، ولي وي در ديلم پيروان بسياري يافت و با عالماني كه همراه وي بودند اسلام را در اين منطقه گسترش داد و باعث شد كه ولايتعهدي را به امام رضا بدهند و جلوي قيام را بگيرند. بر اثر قيام يحيي بن عبدالله بود كه سادات به ديلم و طبرستان حركت كردند و برخي شهيد شدند و بعضي سكونت گزيدند و البته گاهي هم سركوب مي‌شدند. 

امام كاظم(ع) در دوران منصور دوانيقي
امام موسي كاظم(ع) در طول10 سال خلافت منصور دوانيقي به‌ شدت تحت‌نظر بود و جاسوساني در كنار امام بودند كه در مدينه رفت‌وآمدهاي آنان را كنترل و ياران او را شناسايي مي‌كردند. 
امام كاظم نيز از سياست تقيه استفاده مي‌كرد و با پيك‌هاي ويژه‌اي دستورهاي خود را به آنان ابلاغ مي‌كردند. كنترل آن حضرت به ‌قدري بود كه حتي يك‌بار به غاري در يكي از روستاهاي شام پناه برد. مهدي عباسي در دوران يازده سال خلافتش، سياست تعديل را در پيش گرفته بود و فشار و سختي‌هاي علويان و خاندان رسالت برداشته شد و سادات و علويان از زندان‌ها آزاد شدند. امام موسي‌بن‌جعفر در روزگار مهدي از فرصت استفاده كرد و به سازماندهي شيعيان پرداخت. بر خلاف سياست نرمش مهدي نسبت به علويان، هارون، امام كاظم را به سبب گسترش فعاليت‌هاي فرهنگي‌اش به ‌شدت تحت تعقيب قرار داد. 

فعاليت‌هاي امام كاظم(ع)  در دوران قيام‌هاي علويان 
از فعاليت‌هاي پنهاني امام، پايداري ايشان در برابر اوضاع است كه امام از دو روش استفاده مي‌كردند. 
 
روش اول: فعاليت پنهاني
اين روش در اصل نوعي مقاومت منفي بود؛ از هواداران و طرفداران و رابطان خود مي‌خواستند كه هرگونه رابطه با حكومت را قطع كنند و هيچ معامله‌اي در هيچ سطحي با آنها نداشته باشند و دادرسي نزد آنها نبرند، تا جايي كه در جريان صفوان امام راضي نشدند كه شترها را حتي براي سفر حج هم كرايه بدهند، البته اين مقاومت با اينكه نمودار يك مقاومت منفي به‌ جاي مقاومت مسلحانه بود، آثاري داشت و با اين روش قرائت صحيحي از اسلام را مطرح مي‌كردند و مي‌گفتند كه اسلام آن چيزي نيست كه حكومت در حال اجراي آن است. در واقع ايشان با اين مقاومت‌هاي منفي‌بين مكتب اسلام تفسير درست اسلام و اسلامي كه حكومت از آن استفاده مي‌كردند، تفكيك ايجاد مي‌شد. اسلام در سطح نظري خالي از هرگونه انحراف، با اين مقاومت‌هاي منفي مطرح مي‌شد هرچند درواقع مشكلاتي داشت و بدين‌وسيله حكومت را به استفاده ابزاري از اسلام متهم مي‌كردند. 
سازماندهي برخي از گروه‌هاي شيعه در اين صورت كه از روش گروهي كه اينها با سازماندهي و تلاش‌هاي گروهي در واقع كار مي‌كردند و ماموران حكومت تلاش مي‌كردند اين اسامي را به دست بياورند؛ ولي مقاومت‌هاي منفي آنقدر قوي بود كه آنها به اين اسامي دسترسي پيدا نكردند تا آنها را سركوب كنند. در هر صورت آن گروه‌ها با اين مقاومت‌هاي منفي تشيع را در سراسر بلاد اسلامي به ‌دور از چشم حكومت منتشر ساختند تا آنجا كه به‌ صورت نيرويي بزرگ در آمدند و هرگز حكومت نتوانست گروه‌ها را به اطاعت خود وادار كند و همين مسائل سبب شد كه حكومت به‌ ناچار به امام رضا(ع) پناه ببرد و جلوي گسترش اين قيام‌ها و حركت‌ها را بگيرد در واقع امام(ع) با اين روش، حق خود را در حكومت بسيار موكد كردند و به نگهداري ياران و پايگاه‌هاي خود پرداخت تا از انحراف آنها جلوگيري كند و در مسير درست قرار بگيرند. اين روش پنهاني به دو صورت نمودار مي‌شد: 


1) تأييد جنبش‌هاي انقلابي و پشتيباني از آنها 
امام از جنبش‌هاي انقلابي حمايت مي‌كردند كه البته اين انقلاب را در واقع خاندان ايشان رهبري مي‌كردند و چنانكه گفته شد رهبر هر قيام از اهل ‌بيت بودند و امام نيز عموما از اين قيام‌ها حمايت كردند. اين شورش‌ها به اذن امام و مقاومت امام انجام مي‌گرفت و اين كوشش‌ها به هم مربوط بود و با سازماندهي انجام مي‌شد و با اين روش‌ها اعلام مي‌كردند كه حكومت از آن امام عليه‌السلام است و رضايت اهل‌بيت بايد تأمين بشود پس در اين مقاومت‌هاي منفي، امام از اين جنبش حمايت كردند. 


2) به دست‌ گرفتن قدرت رهبري  و نظارت مستقيم بر امور شيعيان
امام از نظر عقيدتي و فكري و به لحاظ رفتار، شيعيان و عموم علويان را راهنمايي مي‌كردند تا اينكه با استفاده از اينها پايگاهي براي يك جنبش گسترده و همگاني به وجود بيايد و هدف اصلي امام كه در واقع نابود كردن طاغوت و حكومت بني‌عباس و مقابله با انحرافات و كج‌روي‌هايي بود كه وجود داشت. امام كاظم(ع) يا آنها را اصلاح مي‌كردند يا افشا مي‌كردند و از اين‌ جهت است كه مي‌دانيم امام و پيش از ايشان پدر بزرگوارشان يعني امام صادق(ع) و همچنين امام باقر(ع) پيوسته تحت تعقيب و فشار و آزار بودند. گاهي امام مجبور مي‌شدند شكايت خود را به دروديوار بنويسند و مردم را آگاه كنند و بدانند كه اهل‌بيت عليهم‌السلام در راه اسلام و اجراي عدالت رنج و سختي متحمل مي‌شوند.

روش دوم: فعاليت آشكار
فعاليت آشكار امام در بيان اسلام حقيقي و مبارزه با انحرافات بوده اين فعاليت‌هاي آشكار براي امام اين فرصت را ايجاد كرد كه با جهل و جاهلي مبارزه كنند و مردم را روشن كند و شبهاتي كه فراوان هم به ‌صورت الحاد و كفرآميز بين مردم منتشر مي‌شد، امام افشا مي‌كردند. در اين زمان شبهات زيادي مطرح بود، زيرا در زمان هارون دروازه‌هاي كشور اسلامي به روي جريان‌هاي بيگانه و غربي باز شده بود و افكار و عقايد مختلف مطرح مي‌شد و امام لازم مي‌ديدند كه به آنها پاسخ بدهند و آنها را افشا كرده كه مردم ‌فريب نخورند و امام بدون اينكه تسليم شوند، نظريه‌اي را كه احساس مي‌كردند مخالف اسلام است، ايستادگي مي‌كردند و نظريه دقيق اسلام را مطرح مي‌كردند و آن عقايد انحرافي را باطل مي‌شمردند. 

مناظره‌هاي امام كاظم با سران مذاهب ديگر
يكي ديگر از فعاليت‌هاي آشكار امام هم اين بود كه با پيشوايان مذاهب اسلام و رهبران آن در جلسه‌هاي متعددي بحث و مناظره داشتند و گاهي به آنها اعتراض مي‌شد و با استفاده از متكلمين و شاگردان خودشان در واقع نظريه امامت را براي آنها توجيه مي‌كردند. اغلب اين مناظره‌ها با نظارت امام و توسط شاگردان امام انجام مي‌گرفت كه معروف‌ترين‌شان هشام بن حكم، هشام بن سالم و مومن الطاق است و نتيجه اين مناظرات هم انتشار فكر تشيع است كه آثار و بركات آن در دوران امام رضا، خودش را نشان داد و حجت‌هاي قوي و برهان قاطع كه بر منطق و بحث ديني استوار بود، انديشه تشيع را بر همه ‌جا مطرح كردند.  برخي از مستشرقين، ياران امام كاظم(ع) را صاحبان افكار آزاد توصيف مي‌كردند. نكته ديگر اينكه شكي نيست كه عمل امام در اين زمينه در مقاومت‌هاي پنهان يا آشكار، او را به هدف نزديك مي‌كرد و همچنين مقام علمي و نيروي لازم براي گسترش افكار و زمينه مناسب براي پذيرفتن دعوت امام آماده و مهيا مي‌شد. 

فعاليت جاسوسان درباره امام كاظم(ع) 
در عيون اخبار الرضا به اين مطلب اشاره شده است كه فعاليت‌هاي امام كاظم(ع) از چشم حكام دور نبود و به ‌وسيله جاسوسان و سخن‌چينان به حكومت و به شخص هارون‌الرشيد مي‌رسيد و اين فعاليت‌هاي گسترده امام سبب خشم هارون شد. يك‌بار اين جاسوسان به هارون‌الرشيد خبر دادند كه از سراسر اطراف جهان اسلام اموال هنگفت برای  امام موسي‌بن‌جعفر گسيل مي‌شود و امام اينها را جمع‌آوري مي‌كند؛ از شرق و غرب براي ايشان اموال و هدايايي مي‌رسد و بر اثر اين دسيسه‌ها و جاسوسي‌ها هارون به دستگيري امام و زنداني كردن امام دستور داد! زماني هم كه يحيي برمكي آگاه شد كه امام در پيكار خلافت عده‌اي را آماده مي‌كند براي خلافت خود و با پايگاه‌هايي كه تشكيل شده بود، امام رهبران اين پايگاه‌ها را به خويش دعوت مي‌كند و از آنان مي‌خواهد كه بر خلاف حكومت قيام كنند، يحيي برمكي به هارون خبر داد كه كاري انجام دهيد قبل از اينكه حكومت از دست برود، هارون در اينجا، امام را به زندان افكند. سرانجام رابطه امام با شيعيان را قطع كرد و شايد اين طولاني‌ترين زندان باشد و امام در اين مدت روزگار سخت و شكنجه‌هاي سختي را گذراندند و در اواخر دلتنگ شده بودند و از درازي روزگار زندان به ستوه آمده بودند و در اين مدت به جهت بيمي كه از ارتباط او با شيعيان مي‌رفت از زنداني به زندان ديگر منتقل مي‌شدند.

بيماري امام كاظم(ع) 
 در مدت زندان، سلامتي امام تحليل رفته بود تا آنجا كه بدن شريف‌شان ضعيف و لاغر شده بود. زندانبان‌ها گزارش كردند كه وقتي كه امام به سجده مي‌رفتند مثل اين بود كه يك پيراهني آنجا افتاده است. امام مرتب و به ‌شدت تحت آزار و اذيت بودند. روزي فرستاده‌اي از طرف خليفه هارون‌الرشيد بر امام وارد شدند و گفتند كه خليفه از اين رفتار با امام نادم هستند و از امام پوزش مي‌خواهند و به آزادي شما فرمان داده و از امام درخواست مي‌كند كه امام به ديدار هارون برود و از او پوزش طلبند و در نتيجه باعث خشنودي هارون شوند، ولي امام در مقابل اين پيشنهاد ابرو در هم كشيدند و با كمال صراحت به او پاسخ منفي دادند و بدين‌وسيله تلخي اين ناگواري‌ها را تحمل كردند؛ اما هرگز در برابر حكومت تسليم نشدند؛ نامه‌اي هم منسوب است كه به هارون نوشتند و نفرت و خشم خود را نسبت به حكومت فاسد هارون بيان كردند كه فرازي از اين نامه بدين شرح است: 
«هارون هرگز بر من روزي پربلا نمي‌گذرد كه بر تو روزي شاد سپري مي‌گردد، اما بدان ما همه در روزي كه پايان ندارد حاضر مي‌گرديم و آنجاست كه مردم فاسد زيان خواهند ديد و پاداش از آن خوبان است.» 

ميراث علمي موسي‌بن‌جعفر عليه‌السلام 
ميراث علمي امام كاظم(ع) مانند اعجاز است چنانكه در همين ايران عزيزمان حضرت معصومه و امام رضا و... از آثار و بركات امام هستند.
موسي‌بن‌جعفر با وجود رنج و زحمت‌هاي بسيار و انتقال از اين زندان به زندان ديگر از فعاليت‌هاي علمي دست نكشيدند و همواره با شاگردان پدرش به‌گونه‌اي سري مرتبط بود و خود نيز شاگرداني تربيت كرد. ايشان مناظراتي با اهل كتاب داشتند كه در برخي موارد موفق مي‌شدند آنان را به اسلام در مي‌آوردند. 
 آن حضرت در برنامه تربيتي خود به يارانش مي‌فرمودند: بهترين وسيله تقرب به خدا پس از معرفت، نماز، نيكي به پدر و مادر و كنار گذاشتن حسد، خودبيني و فخرفروشي است. هر آنچه از علم نمي‌داني فراگير و از آنچه ميداني به جاهل بياموز، عالم را براي علمش احترام كن و با او ستيزه مكن؛ جاهل را براي جهالتش كوچك شمار، ولي او را فراخوان و تعليمش كن. 
از تكبر بر دوستان من و باليدن به علم خويش بپرهيز تا مبادا خدا بر تو غضب كند. همنشيني با اهل دين شرف دنيا و آخرت است.
مشورت با خردمند خيرخواه ميمون و مبارك و رشد و توفيق خدايي است. هر آنچه عاقل اشارت كند، خلاف نكن كه مايه هلاكت است. در كتاب شريف اصول كافي به اين مطلب اشاره شده است؛ سماعه گويد خدمت حضرت صادق عليه‌السلام بودم و جمعي از دوستانش هم حضور داشتند كه ذكر عقل و جهل به ميان آمد. حضرت فرمود عقل و لشكرش و جهل و لشكرش را بشناسيد.
در منابع، شاگردان آن حضرت را حدود 274 نفر برشمرده‌اند كه در رجال طوسي آمده است. برخي از ياران ايشان در فقه، كلام، حديث ،تاريخ و تفسير تخصص داشتند از جمله شش نفر آنان كه از نظر جلالت علمي و وثاقت مورد تأييد علماي شيعه‌اند: يونس بن عبدالرحمن، صفوان بن يحيي، محمد بن عمير، عبدالله بن مغيره، حسن بن محبوب و احمد بن محمد بن ابي نصر. به جز اين شش نفر علي بن يقطين و حسن بن علي بن فضال نيز از ياران مشهور آن حضرت بودند. امام كاظم در طول دوران امامت خود با وجود تأسيس مدرسه بغداد در سال 145 هجري و مهاجرت بسياري از دانشمندان و فقها و مورخان و محدثان مدينه به آن شهر، نگذاشت چراغ علم و دانش در مدينه به خاموشي گرايد.
براي آشنايي با فعاليت فرهنگي و سياسي شاگردان آن حضرت به معرفي دو نفر از آنان مي‌پردازيم: 

يونس بن عبدالرحمن: 
يونس بن عبدالرحمن از وابستگان قبيله اسد و از موالي علي بن يقطين بود كه حدود سال 120 هجري متولد شد. مقام و منزلت علمي وي بسيار ستوده و درباره وي گفته‌اند: «نشانه‌هاي دين را از يونس بگيريد.» امام رضا عليه‌السلام درباره وي فرمود: «يونس سلمان زمانش بود.» امام علي بن محمد هادي(ع) درباره كتاب يوم و ليله وي چنين فرموده‌اند: «اين كتاب بر اساس دين من و پدران من نوشته شده و همه مطالب آن حق است.» در منابع 35 اثر براي وي ثبت شده كه درباره فقه، حديث، كلام و تفسير قرآن است. 

علي بن يقطين: 
علي‌بن يقطين در اصل اهل كوفه و از موالي قبيله اسد بود. پدرش يقطين بن موسي از داعياني بود كه مروان بن محمد در جست‌وجوي وي بود. علي بن يقطين در سال 124 هجري به دنيا آمد. وي پس از كوفه در بغداد سكونت گزيد و در دستگاه هارون راه يافت و در همان جا از دنيا رفت. از جمله آثار وي كتاب «مسائل» است. وي مردي بخشنده و سخاوتمند بود و هر سال 150 نفر از عطاياي او برخوردار مي‌شدند. امام كاظم بارها او را دعا كردند و شهادت دادند كه وي اهل بهشت است. 


     از جمله اين قيام‌ها، حركت حسين بن‌علي مشهور به «شهيد فخ» بود. وي از نوادگان امام حسن مجتبي است كه در عبادت و بندگي معروف بود و پدر و مادرش هم به «زوج الصالح» مشهور بودند در بخشندگي و سخاوتمندي يك فرد برجسته بود و همين‌طور اوصاف عالي اجتماعي وي سبب شد كه مورد توجه علويان باشد و مردم حجاز وي را رهبر تلقي كرده و در برابر خلفاي عباسي قيام كردند.
     ادريس بن عبدالله در قيام فخ مجروح شد و به سوي درياي مغرب رفت و با كمك غلام خود موفق شد در رمضان سال 171 هجري از قبيله بربر اوربه بيعت بگيرد. وي در خطبه بيعت بر عمل به كتاب خدا و سنت رسول‌الله، برقراري عدالت و مساوات جهاد با دشمنان خدا و گناهكاران به امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر تأكيد كرد، زيرا آنان از ستمگري و تعصب و تبعيضات واليان عرب به ‌شدت ناراضي و آماده مخالفت بودند. ادريس با همكاري قبايل بربر بر شهرهاي مغرب اقصي تا اقيانوس اطلس دست ‌يافت.
     هنگامي كه اخبار شكل‌گيري دولت ادريس به هارون رسيد، با يحيي برمكي مشورت كرد و از سر خدعه وارد شدند. يحيي پيشنهاد كرد يكي از متكلمان و فقهاي زيدي به نام سليمان بن جرير مشهور به شماخ را به عنوان طبيب به نزد ادريس بفرستد تا وي را مسموم و فرار كند. البته راشد، كار او را دنبال كرد تا هنگامي كه پسر ادريس به سن بلوغ رسيد و حكومت را به او تنفيذ كردند. بدين‌سان با فرار ادريس به مغرب، حكومتي را تأسيس كردند و نخستين سلسله شيعي در جهان اسلام را تشكيل دادند. تمدن اسلامي را در اين منطقه با تأسيس شهرهايي همچون فاس و ساختن مساجد بسيار شكوفا نمودند.
     يحيي بن عبدالله بن حسن بن حسن، يكي از ياران و راويان امام صادق و از نظر مذهبي نيز مردي خوش‌عقيده بود. وي در قيام فخ، زخمي و متواري شد و سرانجام به سرزمين ديلم در شمال قزوين رفت. يحيي در سال 176 هجري با كمك پادشاه سجستاني منطقه ديلم قيام كرد. مردم شهرها و ولايات شمال و جنوب البرز و قزوين به وي گرويدند و چنان دامنه قيام او گسترش يافت كه هارون از فضل بن يحيي برمكي كمك خواست تا ترك شورش كند. وي دل‌خوشي از ياران خود نداشت، چون پراكندگي و اختلاف ميان ياران خود را مشاهده كرد، دعوت فضل را پذيرفت؛ اما به شرطي كه هارون به خط خويش، نامه‌اي با گواهي فقيهان و قاضيان بغداد برايش بفرستد. هارون نيز پذيرفت و امان‌نامه‌اي براي وي فرستاد. 
      يحيي به همراهي فضل‌الله به بغداد رفت و هارون هدايايي به وي داد و پس از مدتي نيز فضل او را رها ساخت و يحيي به مكه بازگشت. اما چندي نگذشت كه هارون، يحيي بن عبدالله را از حجاز به بغداد طلبيد و او را به زندان افكند و به او چنان سخت گرفت تا از دنيا رفت. اين قيام هم آثاري داشت هر چند كه با امان او را از آنجا بردند و در زندان كشتند يا وفات كرد، ولي وي در ديلم پيروان بسياري يافت و با عالماني كه همراه وي بودند اسلام را در اين منطقه گسترش داد و باعث شد كه ولايتعهدي را به امام رضا بدهند و جلوي قيام را بگيرند. بر اثر قيام يحيي بن عبدالله بود كه سادات به ديلم و طبرستان حركت كردند و برخي شهيد شدند و بعضي سكونت گزيدند و البته گاهي هم سركوب مي‌شدند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون