• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5462 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۸ فروردين

ادامه از صفحه اول

48 سال پس از جنايت تپه‌هاي اوين

وزيري هم در جريان قتل‌ها حضور داشت كه به اين ترتيب تعداد افراد جوخه اعدام به هشت نفر رسيد.
طرح ادعاي فرار زندانيان به عنوان توجيهي براي كشتن آنان، مانند بسياري ديگر از ادعاهاي رژيم پهلوي دروغي بزرگ و بهانه‌اي بيش نبود. اين حادثه به تلافي ترورهايي كه پيش از آن به وقوع پيوسته بود، صورت گرفت. از جمله اينكه ترور سرتيپ زندي‌پور رييس كميته مشترك ضد خرابكاري در 27 اسفند 1353 ضربه هولناكي به سيستم امنيتي رژيم شاه محسوب مي‌شد. ساواك كه تا يك ماه پس از اين ترور نتوانسته بود عوامل آن را بيابد، انتقام خود را از زندانيان سياسي گرفت و 9 نفر از آنان را در تپه‌هاي اوين تيرباران كرد.
كمتر از سه هفته بعد، يكي از ماموران ساواك گزارش داد كه براساس گفت‌وگوها با مردم عادي، مرگ 9 زنداني «تاثيري كاملا منفي بر افكار عمومي» گذاشت. در گزارش وي آمده است «حتي حاميان حكومت معتقد بودند اين نه نفر زنداني به قتل رسيده‌اند و ماجراي فرار تنها يك سرپوش انحرافي بوده است.» حتي كاركنان دفتر نخست‌وزيري كه ساواك از لحاظ سازماني به آن تعلق داشت در مواجهه با اين ماجرا «اندوه و نفرت» خود را ابراز مي‌كردند. ساواك از سر استيصال اميدوار بود كه اقتدار خود را بار ديگر به دست آورد و با كشتن نه زنداني سياسي ترس در دل مخالفان بيفكند. اين اعدام يك پيام تهديدآميز مبني بر اقدام متقابل در ازاي تلافي عمليات چريك‌ها بود.
در 31 ارديبهشت 1354 و يك ماه پس از اعدام فراقانوني اين زندانيان، دو افسر امريكايي به نام‌هاي سرهنگ پل شفر و سرهنگ دوم جان ترنر از افسران نيروي هوايي امريكا به ضرب گلوله كشته شدند. ترور اين دو براي ساواك شرم‌آور بود. موج خشونت و ضد خشونت تبديل به امري بي‌انتها شده بود.  48 سال پس از جنايت وحشيانه ساواك، دوستان اين قربانيان همچنان خاطرات خود را از اين 9 نفر با اشك و اندوه فراوان بيان مي‌كنند. مهدي غني يك از مبارزين سياسي اين رويداد را چنين روايت مي‌كند: «وقتي خبر آمد كه اين نه نفر هنگام فرار كشته شده‌اند، كسي باور نكرد. آنها را برداشتند و بردند و مشخص بود كه يك برنامه‌اي دارند. اينكه اين تعداد افراد دسته‌جمعي بخواهند فرار كنند، امكان‌پذير نيست. كسي حرف ساواك را باور نمي‌كرد. در آن زمان عمليات‌هاي مسلحانه در بيرون از زندان زياد بود و رييس كميته مشترك ضد خرابكاري ساواك هم كشته شده بود و چند مستشار امريكايي را زده بودند. ساواك هم نتوانست عوامل را پيدا كند. اين نه نفر هم جزو سران زندانيان سياسي بودند تا عمليات‌هاي بيرون متوقف شود، آنها را تيرباران كردند. اما حتي پس از انتشار اين خبر نه تنها اين عمليات‌ها متوقف نشد، بلكه تشديد شد. اين نه نفر جزو ليدرهاي گروه‌ها بودند. مصطفي خوشدل و كاظم ذوالانواري جزو بچه‌هاي رده بالاي سازمان مجاهدين خلق بودند. از نظر اخلاقي، رفتاري، فكري و عملي، بچه‌هاي بسيار برجسته‌اي بودند. ساواك هم فهميد اينها در زندان سازماندهي مي‌كنند، افراد را آموزش مي‌دهند، هفت نفر ديگر كه چپ بودند هم جزو بچه‌هاي قديمي و جاافتاده بودند. اينكه اين نه نفر را كشتند، چون تاثيرگذار بودند.» 
محمد محمدي (گرگاني) از اعضاي سابق مجاهدين كه مدتي با ذوالانوار در زندان بود از او چنين ياد مي‌كند: «كاظم ذوالانوار گاه چنان قرآن و نهج‌البلاغه مي‌خواند كه همه بچه‌ها شيفته او مي‌شدند. كاظم، آدم فكور و صادقي بود. رجوي هم خوب مي‌دانست كه او فردي با ارزش و والايي است. كاظم فرد بسيار دقيق، مرتب و معتقدي بود و نزد بچه‌ها خيلي محبوبيت داشت و برخوردهايش بسيار سازنده و اصولي بود. وقتي نماز مي‌خواند، بچه‌ها پشت در اتاق مي‌ايستادند تا صدايش را بشنوند. رفتار كاظم با مسعود كاملا متفاوت بود. روش‌هاي عميق و استراتژيك داشت. برخوردي كريمانه داشت و رجوي از او حساب مي‌برد.»
لطف‌الله ميثمي نيز از كاظم ذوالانوار چنين ياد مي‌كند: «كاظم با اينكه جزو مركزيت سه نفره سازمان در بيرون (آرام، رضا رضايي و ذوالانوار) بود ولي در بازجويي كلمه‌اي در اين مورد نگفت و از طريق او احدي لو نرفت. وانمود كرده بود كه يك عضو ساده است. بعد از بازجويي، با كوله‌باري از دستاوردها از كميته به زندان قصر منتقل مي‌شود. ذوالانوار بدون اينكه عموم بچه‌هاي زندان و پليس بدانند كه او كيست و در چه رتبه‌اي است عملا زندان را اداره مي‌كرد و شناسايي‌هاي زيادي به جنبش مسلحانه بيرون ارايه مي‌داد و در حقيقت رابط بين جنبش بيرون و زندان بود. زندان قصر در عمل دست كاظم ذوالانوار بود. او واقعا بر شرايط مسلط بود و تمام زندان را اداره مي‌كرد.»


بورس و ابهامات

نبايد سرمايه‌گذاران را براي ورود به بازار تهييج كرد. در سال 99 دولت روي پدال بورس فشار آورد و اين روند باعث ايجاد سود بيش از 6500درصدي براي تعداد معدودي از افراد و جريانات و زيان فراوان براي عده كثيري شد. مجموعه اين عوامل باعث خواهد شد تا بورس به سمت يك رشد مستمر و پايدار حركت كند. اين روزها برخي اعلام مي‌كنند دليل رشد بورس به خاطر همگرايي بازارهاست؛ عده ديگري به خروج سرمايه‌هاي مردم از بازار خودرو و گسيل شدن آنها به بازار سرمايه اشاره مي‌كنند. دلايل ديگري هم ممكن است عنوان شود اما دليل رشد بورس هر چه باشد، بايد اجازه داده شود، بازار سهام كشور مسير طبيعي خود را طي كند. دخالت در اين بازار نه به نفع اقتصاد است نه به نفع دولت و نه به نفع سرمايه‌گذاران.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون