• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5488 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۳۱ ارديبهشت

نگاهي به فيلم «تار» ساخته تاد فيلد

چرخه بي‌رحم قدرت!

لقمان مداين

فيلم تار به نويسندگي و كارگرداني تاد فيلد و نقش‌آفريني كم‌نظير كيت بلانشت آمده تا نشان دهد وقتي بر تن يك انسان عادي لباسي بزرگ‌تر از ظرفيت او بدوزيم چگونه بر تنش زار خواهد زد، آمده تا نشان دهد اين مقام بالادستي فقط افرادي را در كنار خود مي‌پذيرد كه هم‌جنس او باشند و تمايلاتي مشابه او داشته باشند، آمده تا نشان دهد چگونه در اين مقام بعد از استفاده ابزاري از افراد به سادگي آنان را از گردونه حواريون خود حذف مي‌كنند، آمده تا نشان دهد يك مقام تماميت‌خواه و مستبد تا زماني از حاشيه امن خود سود مي‌برد كه نظارت همگاني بر او معطوف نشود و ناظرين و شاهدين از ترس موقعيت خود و در خطر قرار گرفتن منافع‌شان سكوت كنند، آمده تا نشان دهد اين مقام چگونه به جمعيتي كه او را بر آن كرسي نشاندند نگاه مي‌كند و با توهمي مضاعف خود را داناي كل تصور كرده و كساني را كه بر دوش آنان صعود نموده به چشم گوسفنداني مي‌انگارد كه نياز به چوپان دارند، نشان مي‌دهد تمام اطلاعاتي كه از او به مخاطب ارايه مي‌شود گزينشي و سفارشي است و اين حكايت از ترس در ابعاد پنهان زندگي اوست، از دست‌هاي پشت پرده جهاني مي‌گويد كه قدرتي فراتر و تواني گسترده‌تر دارند، هر كه را بخواهند بر مسند قدرت مي‌نشانند و لباس پادشاه بر تنش مي‌كنند اما در گام بعدي وقتي بهره‌برداري‌شان كامل شد با استفاده از ابزارهاي خود نقاط قوت او را به ضعف تبديل كرده و از گردونه قدرت كنارش مي‌زنند، نشان مي‌دهد يك مقام بالادستي چگونه تمام حق‌ها را به خود مي‌دهد و نمي‌پذيرد كه اقداماتش مخل آسايش ديگران شده است، نشان مي‌دهد كه جايگاه او تنها به يك چيز وابسته است، جهل مردم! و زماني كه جهل جاي خود را به آگاهي مي‌دهد او تمام قدرت و شوكت خود را ازدست مي‌دهد و درنهايت از جنبش مي‌تو مي‌گويد و سعي مي‌كند قضاوتي بي‌طرفانه از اين مسير ارايه دهد.
دقايق ابتدايي فيلم بسيار خوب ترسيم شده، به سرعت پالس‌هاي متعددي از كاراكتر دريافت مي‌كنيم، زاويه نگاه مغرورانه او نسبت به زيردستانش خيلي زود به چشم مي‌آيد، گرايش جنسي‌اش عيان مي‌شود، لباس قدرت بر تنش سايز و دوخته مي‌شود و درنهايت اطلاعات گزينشي شده‌اي از سوابق او توسط پروپاگانداي رسانه القا مي‌گردد تا بگويد روند صعود او طبيعي نيست. فيلمنامه‌اي دولايه پيش رو داريم، يك لايه آن ميان تار و اصحاب قدرت است و لايه ديگر ميان تار و اطرافيانش. عطف اول فيلم زماني آغاز مي‌شود كه پس از مدت‌ها تار با مدير صندوق كاپلان يعني اليوت در رستوراني گران‌قيمت ديدار كرده و ليديا حاضر مي‌شود در ازاي باج خوبي كه مي‌گيرد راز اجراي حيرت‌انگيز خودش در كنسرت يهوديان را براي او فاش سازد، از همين نقطه مشكلات او آغاز مي‌شود و در سراشيبي سقوط قرار مي‌گيرد، مي‌افتد.
اوج فيلم زماني است كه ليديا مورد هجمه گسترده رسانه‌اي قرار گرفته و حقايقي كه ابعاد پنهان زندگي اوست فاش مي‌شود، در نتيجه صندوق كاپلان فرصت خودساخته را غنيمت شمرده و او را از گردونه قدرت حذف مي‌كند.
عطف دوم زماني است كه اليوت تصميم مي‌گيرد در كنسرت برلين به جاي تار بر مسند رهبري كنسرت بنشيند و با استفاده از الگوي دزديده شده از ليديا، اجراي او را تصاحب كند كه در سكانسي غافلگيرانه تار با تمام وجود براي رسوا‌سازي او گام بر مي‌دارد و پس از آن همه‌ چيز به روال سابق بازمي‌گردد و ليديا يك رهبر اركستر معمولي مي‌شود. قهرمان فيلم ليديا تار است، اوست كه سبك زندگي خودش را هرقدر هم كه نامتعارف و حاشيه‌آفرين باشد اسير محافظه‌كاري نمي‌كند، باج نمي‌دهد، خودش را آن‌گونه كه هست مي‌پسندد و به استعدادش ايمان دارد، سعي مي‌كند از كنار موانع با بي‌تفاوتي عبور كند، اما ضد قهرمان يعني اليوت پس از درك راز بزرگ تار در اجراي كنسرت، سعي دارد رقيب خود را از مقابل بردارد و در اين راه موفق مي‌شود. نكته مهم در سقوط ليديا تار اين است كه او به وسوسه‌هاي اليوت كساني كه با عشق او را دوست دارند را حذف مي‌كند يعني خودش با دست خود ريشه‌هايش را قطع كرده و درنهايت با تلنگري كوچك به زمين مي‌افتد و جاي محبوبيت فراگيرش را نفرت و كدورت مي‌گيرد.
كاشت، داشت و برداشت شخصيت‌هاي اصلي رعايت شده و هر كاراكتر را حداقل سه بار در خلال فيلم مي‌بينيم يا از او مي‌شنويم. ديالوگ‌پردازي‌ها داراي ضعف است، مخاطب در ابتداي فيلم مجبور است هفت دقيقه مكالمه دو نفره ليديا با خبرنگار معروف را تحمل كند و بمباران اطلاعاتي شود، ديالوگ‌ها داراي افشاي اطلاعات بوده، تخصصي و گيج‌كننده است كه باعث مي‌شود مخاطب خط اصلي داستان را گم كند. ليديا در مسير فيلم يك ضد ارزش است كه از اطرافيانش استفاده ابزاري مي‌كند، اما در انتهاي فيلم وقتي براي ماساژ به يك مركز مراجعه مي‌كند و مي‌بيند چگونه از افراد استفاده ابزاري مي‌شود منقلب شده و تبديل به ارزش مي‌شود كه اين حكايت از درك اقدامات خودش در استفاده ابزاري از ديگران و قرباني شدن خودش توسط اليوت دارد. از آنجايي كه فيلمنامه دولايه است از دو عنصر ارتباطي نيز بهره مي‌برد، در لايه نخست، گنج پنهان همان دفتر نت‌برداري ليديا است كه توسط اليوت دزديده مي‌شود و در لايه بعد تلفن همراه است كه مي‌تواند با انتشار يك فيلم از جلسه آموزشي ليديا، به همراه ايميل‌ها، افشاگري گسترده‌اي نسبت به او در رسانه پديد آورد، افكار عمومي را جريحه‌دار كرده و حضور او را در نيويورك با چالش مواجه سازد. فيلم داراي تعليق‌هاي قوي است، مانند زماني كه از جلسه آموزشي و حاشيه‌هاي اطراف آن به سادگي عبور مي‌كنيم درحالي كه ابعادي فراتر دارد، مانند رابطه ليديا با مدير برنامه‌ها و پارتنرش، مانند چالش ميان تار و اليوت كه هر كدام در هر برهه او را غافلگير مي‌كند. طراحي صحنه و لباس منطبق با صحنه و متن و داراي روانشناسي رنگ است، پالت‌هاي رنگي درست و دقيقي دارد، از تركيب رنگ و نور براي بيان گرايش جنسي ميان ليديا و شارون استفاده شده، يا در گفت‌وگوي اوليه او و اليوت از تركيب رنگ سفيد و مشكي استفاده كردند كه رنگ سفيد آن از كمالگرا بودن هر دو خبر مي‌دهد و رنگ مشكي نيز از ثروت، قدرت و ناشناخته بودن ابعاد پنهان‌شان‌ مي‌گويد. يا در ابتداي فيلم ليديا كت سبز و پيراهني آبي مي‌پوشد و از رنگ سبز آن متوجه قرارگيري ليديا در مسير رشد، صعود و روحيه سلطه‌جويانه او مي‌شويم و از رنگ پيراهن آبي وي نيز به اعتماد به نفس بالايش پي مي‌بريم. شارون در بسياري از سكانس‌ها رنگ سفيد به تن دارد كه به ما از صداقت، پاكي و واقعي بودن او در رابطه مي‌گويد اما رنگ مشكي كه بر تن ليديا مي‌بينيم نماد خودخواهي اوست كه در همين راستا رنگ مشكي كه بر تن فرانچسكا و اولگا مي‌بينيم از زواياي پنهان آنان و ناشناخته بودن دنياي‌شان مي‌گويد.
پيرنگ اصلي فيلم حول ليديا و اليوت است اما 
خرده پيرنگ‌هايش آن‌قدر قوي‌تر از پيرنگ اصلي ظاهر شده كه مخاطب متوجه خط اصلي قصه نمي‌شود، خرده پيرنگ‌هايي چون رابطه پنهان سباستين و آندريس، گذشته تلخ مكس، رابطه ليديا با اطرافيانش و شارون و...
دكوپاژ فيلم نيز داراي ضعف است، علي‌رغم دقت بالايي كه در چينش سكانس‌ها و پلان‌ها بوده برخي نقاط ابتكار عمل از دست كارگردان خارج شده، سكانسي ناقص يا گمراه‌كننده از سرعت فيلم كاسته و آن را از ريتم خارج كرده كه همه گواه بر اين است كه فيلمنامه هنوز جاي چكش‌كاري داشته است. موسيقي پاياني مناسب فيلم نبود كه خود ضعف ديگري است اما محل استقرار دوربين، نوع نورپردازي، حركت دوربين، اندازه تصاوير، صداهاي لازم در صحنه دقيق و خودداري از برداشت تصاوير تكراري بي‌دليل ازجمله نقاط قوت كارگردان به شمار مي‌رود.
شاهد نقش‌آفريني كم‌نظير كيت بلانشت بوديم، هر چند تمام بازيگران فيلم درخشان ظاهر شدند، صلبيت در كلام نداشتند، اثري از انقباض جسماني در آنان ديده نمي‌شد، در بازي آزاد بودند، عميق و پرمفهوم ظاهر شدند، صدا و حركات بدن‌شان منطبق با صحنه و متن بود، از اسلوب‌هاي زيبايي‌شناسي بدن در اداي نقش بهره مي‌بردند، به اندازه خواست هر صحنه انرژي مي‌گذاشتند، در صداي‌شان صداقت بود، واژه‌ها را صادقانه بيان مي‌كردند، گويش و آواي درستي داشتند، معناي كلام را درك كرده و ساده و روان آن را ادا مي‌كردند، ميميك صورت‌شان داراي ديالوگ بود، به شخصيت كاراكترشان بعد داده بودند و نقش را از آن خود كرده و از تكرار الگوهاي مكرر پرهيز نموده بودند كه در يك كلام مي‌شود گفت به جوهر كلام نويسنده پي برده بودند.
روانشناسي شخصيت كاراكتر ليديا تار از پنجمين مرحله نظريه رشد هويت اريك اريكسون استفاده مي‌كند كه در ابتدا با استفاده از يك نريشن طولاني و خسته‌كننده هويت كاراكتر معرفي مي‌شود و سپس ابعاد پنهان شخصيت او به تصوير كشيده مي‌شود و در گام بعدي ليديا اطلاعاتي درباره خودش را فاش مي‌سازد، سپس با ايجاد وقفه سعي در پيدا كردن خود دارد و بعد با شورش بر آنچه قبلا تبعيت كرده خودش را آزاد مي‌كند و درنهايت ميان تنهايي هويت خود را مي‌يابد و ديگر شارون سهمي در رشد او ندارد كه در اين بين مراحل متعدد رشد هويت اريكسون مانند اعتماد، صميميت و قطع ارتباط نيز محقق مي‌شود.


  فيلمنامه‌اي دولايه پيش رو داريم، يك لايه آن ميان تار و اصحاب قدرت است و لايه ديگر ميان تار و اطرافيانش. عطف اول فيلم زماني آغاز مي‌شود كه پس از مدت‌ها تار با مدير صندوق كاپلان يعني اليوت در رستوراني گران‌قيمت ديدار كرده و ليديا حاضر مي‌شود در ازاي باج خوبي كه مي‌گيرد راز اجراي حيرت‌انگيز خودش در كنسرت يهوديان را براي او فاش سازد، از همين نقطه مشكلات او آغاز مي‌شود و در سراشيبي سقوط قرار مي‌گيرد، مي‌افتد.
   اوج فيلم زماني است كه ليديا مورد هجمه گسترده رسانه‌اي قرار گرفته و حقايقي كه ابعاد پنهان زندگي اوست فاش مي‌شود، در نتيجه صندوق كاپلان فرصت خود ساخته را غنيمت شمرده و او را از گردونه قدرت حذف مي‌كند.
   ديالوگ‌پردازي‌ها داراي ضعف است، مخاطب در ابتداي فيلم مجبور است هفت دقيقه مكالمه دو نفره ليديا با خبرنگار معروف را تحمل كند و بمباران اطلاعاتي شود، ديالوگ‌ها داراي افشاي اطلاعات بوده، تخصصي و گيج‌كننده است كه باعث مي‌شود مخاطب خط اصلي داستان را گم كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون