• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5502 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۸ خرداد

نشر آفتابکاران کتابی از فاطمه بهرامی منتشر کرد

رمانی درباره هشت سال جنگ

كتاب «سياه‌سالي» نوشته فاطمه بهرامي توسط نشر آفتابكاران منتشر و راهي بازار نشر شد. به گزارش مهر، كتاب «سياه‌سالي» نوشته فاطمه بهرامي به تازگي توسط نشر آفتابكاران منتشر و روانه بازار نشر شده است. اين رمان نگاهي به جنگِ هشت ساله ايران و عراق از زاويه‌اي وراي اسطوره‌پردازي و حماسه‌سرايي دارد. «سياه‌سالي» روايت رنج، خشم، ترس، آوارگي، اندوه و نااميدي افرادي است كه در اين كتاب نه به خاطر ابر انسان و قهرمان بودن كه به مثابه افراد عادي يك جامعه قرباني جنگ شده‌اند و از طرفي افراد ديگري هم هستند كه از همين جنگ نردباني ساخته‌اند براي رسيدن به منافع و اميال سياسي خود، چه در آن زمان و چه سال‌ها پس از آن. شيرين كه راوي بخش اول و آخر رمان است، به خاطر گرفتاري با بحران‌هاي زندگي‌اش به تنهايي رنج مي‌كشد. قدرت حل مساله و توانايي مقابله با مشكلات را از دست داده و مدام خاطرات گذشته را در ذهن مرور مي‌كند. هنوز تعلقات عاطفي و احساسي از گذشته دارد كه نمي‌تواند از قيد و بندش رها شود، به همين خاطر تصميم مي‌گيرد به زادگاهش بازگردد و زندگي‌اش را به آن آدم‌ها پيوند بزند و نهايتا در بخش آخر داستان درمي‌يابد كه بين واقعيت و تصوري كه از گذشته داشته، تفاوت بسيار است.
بهرامي نويسنده اين كتاب درباره مراحل نگارش آن مي‌گويد: ابتدا شخصيت‌هاي داستان را اولويت‌بندي كردم. براي من «شيرين» اصلي‌ترين اولويت بود كه دو بخشِ داستان از زبان او روايت مي‌شود؛ بنابراين ابتدا به او پرداختم و بعد به «ثريا» و «نادر» كه بخش‌هاي ديگر رمان از زبان آنها روايت شده است. در بخشي از اين كتاب مي‌خوانيم: «ماشين ظرفشويي را پر مي‌كنم از ظرف‌هاي كثيف. دو شاخه‌اش را وصل مي‌كنم به پريز و روشنش مي‌كنم. دو دكمه آخر را همزمان فشار مي‌دهم تا قفل كودكش فعال شود و از دست‌هاي شيطان علي در امان بماند. قابلمه را مي‌گذارم توي سينك ظرفشويي و توش آب داغ مي‌ريزم تا ته ديگ سوخته‌اش خيس بخورد. به ساعت ديواري آشپزخانه نگاه مي‌كنم. چيزي به دو نمانده. كمرم درد مي‌كند. از صبح توي اين آشپزخانه كوفتي سرپا هستم. هيچ چيز به اندازه غيبت بتول اذيتم نمي‌كند. به اين زن وابسته شده‌ام. سال‌هاست كه در اين خانه كار مي‌كند. توي اين دنيا تنها كسي است كه همه حرف‌هايم را بي‌چون و چرا مي‌پذيرد. هميشه گوش به فرمانم است و تلاش مي‌كند، راضي‌ام كند. حاضرم بهش پول بيشتري بدهم به شرطي كه مرخصي نرود اما مي‌رود. مثل امروز و فردا كه مرخصي است. شيرين هم كه يك دفعه گذاشت و رفت. حاجي مي‌پرسد كارش چه بود كه با اين عجله رفت و من نمي‌دانم در مورد حماقت رفتنش چه بگويم تنش مي‌خارد براي گرفتاري به اين خل‌بازي‌هاش عادت كردم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون