مديركل دفتر آموزش دوره اول متوسطه وزارت آموزش و پرورش:
هيچ دري براي نسل زد بسته نيست
گروه اجتماعي| نوجواناني كه اسباببازيشان لپتاپ و موبايل والدين بود و جستوجو در فضاي مجازي را نه مانند نسلهاي پيش از روي نياز، بلكه با روحيه كودكي و جستوجوگري آموختهاند، هيچ دري روي بوميان اينترنت يا همان نسل z بسته نيست. آنها تفاوتهايي با نسلهاي پيش از خود دارند كه غيرقابل انكار است و اين تمايزها بايد باعث تغيير شيوه آموزش آنها شود. آنطور كه «حميد يزداني»، مديركل دفتر آموزش دوره اول متوسطه وزارت آموزش و پرورش گفته است: «بايد بچهها را به بلوغي برسانيم تا توانايي پيدا كنند كه خودشان آگاه باشند كه در فضاي مجازي بايد چگونه برخورد، رفتار و زيست داشته باشند.» يزداني كه با ايلنا سخن ميگفت، اين نسل از دانشآموزان را نوجواناني ميداند كه هيچ مرزبندي را نميپذيرند: «ما با رويكرد مرزبندي، براي دانشآموزان نسل جديد مانع ايجاد ميكنيم و آنها وسيله رد شدن از اين مانع را در اختيار دارند؛ فيلترشكن. آنها فيلترشكن ميگيرند و اينبار به هر جايي كه بخواهند در فضاي مجازي مراجعه خواهند كرد و شرايط در اين حالت ديگر در دست ما نيست.» يزداني در مورد لزوم تغيير در روند ياددهي به دانشآموزان نسل z ميگويد: «ما وقتي از فاصلهها يا تفاوتهاي نسلي صحبت ميكنيم، اولين چيزي كه بايد به آن توجه داشته باشيم، اين است كه براي موثر بودن در دستگاه تعليم و تربيت و انجام يك كار مفيد، ضرورت دارد كه ويژگيهاي نسل جديد كه با عنوان نسل z معرفي ميشوند را به خوبي بشناسيم.» مديركل دفتر آموزش دوره اول متوسطه وزارت آموزش و پرورش با تاكيد بر اينكه بايد ويژگي اين دانشآموزان و نوجوانان را بشناسيم و متناسب با همان ويژگيها برنامه اقدام برايشان بنويسيم، ميگويد: «براساس پرداختن نسلها به اينترنت و تاثيرش بر رشد و تعالي آنها، دستهبنديهاي متفاوتي صورت ميگيرد. به دانشآموزان متولد سال ۲ هزار ميلادي به بعد بوميان فضاي مجازي يا ديجيتال ميگويند.» او دليل اين نامگذاري را اينطور توضيح ميدهد: «به اين دليل كه آنها در زمين اينترنت متولد ميشوند و رشد پيدا ميكنند و ما دستاندركاران امر آموزش كه متولد سالهاي قبل هستيم، مهاجرين فضاي ديجيتال يا مجازي محسوب ميشويم، چراكه مانند مهاجريني هستيم كه به كشورهاي خارجي مهاجرت ميكنند و مجبورند زبان آن كشور را ياد بگيرند، اما همين كه جمله دوم را به زبان ميآورند، بوميان آنجا فوري متوجه مهاجر بودن آنها ميشوند. هر قدر هم بر اين مسائل روز مسلط باشيم، باز هم پيداست كه بومي اين سرزمين نيستيم. حكايت ما با نسل z نيز همينطور است و در امر تعليم و تربيت نيز هر چند دانشآموزان ميفهمند كه ما مهاجر هستيم، اما بايد تلاش كنيم و اقداماتي را پيش ببريم كه به اين نسل نزديك باشد.» يزداني ويژگيهاي اين نسل را علاقهمندي آنها به گفتوگو و تعاملگرايي ميداند و ميگويد: «در واقع تعاملگرايي دارند و جمع دوستانه خودشان و رفتارهاي مشاركتي با همسالان را ترجيح ميدهند. اين دانشآموزان به همسالان و همكلاسيهاي خود بيشتر از اولياي مدرسه يا حتي خانواده تكيه ميكنند. يكي ديگر از ويژگيهاي اين بچهها مصمم بودن و توافقپذير بودن آنهاست؛ بهرغم اينكه همه فكر ميكنند دانشآموزان در دوره سني نوجواني علاقه به پذيرش ندارند، ميبينيم كه دانشآموزان اين نسل اتفاقا اهل توافق هستند و پاي گفتوگو مينشينند تا سر موضوعي با همسن و سالهاي خودشان توافق كنند.» يزداني معتقد است كه دانشآموزان نسل جديد در دوران نوجواني معتقد به مرز نيستند و هر چه دور آنها ديوار بكشيم كه مثلا به برخي سايتها مراجعه نكنند و... اشتباه كردهايم و تدبير درستي نيست. يزداني عنوان ميكند كه اعتقادي به اينكه اين نسل اقيانوسي كم عمق هستند، ندارد و ميگويد: «اين دانشآموزان در فضاي مجازي سير ميكنند و گاهي اصطلاح اقيانوسي با عمق يك متر را براي توصيف سطح و شكل آگاهي آنها به كار ميبرند. من اعتقادي به چنين اصطلاحي ندارم، بلكه معتقدم اين نسل، جستوجوگر است و اگر لينكي به آنها بدهيم آنقدر كليك ميكنند و ميگردند تا از چند و چون خبر سر در بياورند. ما در علوم تربيتي به اين دسته بچهها پرسشگر و جستوجوگر ميگوييم. آنها دنبال آينده هستند و ميخواهند آينده درخشاني داشته باشند.» ديگر ويژگي اين نسل از نظر يزداني تمناي ديده شدن است و معتقد است آنها ميخواهند كاري كنند كه بزرگسالان و همسن و سالانشان آنها را ببينند: «اگر بتوانيم برنامههاي جمعي و گروهي در حوزه تعليم و تربيت طراحي كنيم كه موقعيتهاي متعددي براي ديده شدن همه بچهها فراهم شود، به اين احساس نيازي كه اين افراد دارند، كمك كردهايم ضمن اينكه برنامه درسي ملي تشويق ميكند كه دستگاه تعليم و تربيت اين موقعيتهاي متفاوت را براي همه فراهم كند.» يزداني ميگويد كه دانشآموزان اين نسل تنها در بازه زماني حدود ۱۷ تا ۲۱ دقيقه به حرف معلم براي يادگيري گوش ميدهند و او را همراهي ميكنند: «معنايش اين است كه معلم نميتواند ۶۰ دقيقه يا كل ساعت كلاس را متكلم وحده باشد و فقط به گفتن بپردازد، بلكه بايد موقعيتهاي تمرين براي دانشآموزان ايجاد و كاري كند دانشآموزان هم فعال شوند و مشاركت كنند. دانشآموزان در همين حدود ۲۰ دقيقه شنونده هستند و بعد بايد تدابير ديگري براي ادامه همراهي آنها در امر آموزش انديشيده شود.» يزداني معتقد است مديران مدارس بايد با ويژگيها يا نيم رخ رواني دانشآموزان آشنا باشند تا بتوانند دقيقتر و عميقتر آنها را بشناسند: «اگر كسي فيالبداهه از مديري كه سالها در دبستان كار كرده بخواهد كه مديريت مدرسه متوسطهاي را برعهده بگيرد، بايد بگويد نه! من فقط ويژگيهاي دانشآموزان ابتدايي را ميشناسم و كار با دانشآموزان متوسطه كه در مرحله بلوغ قرار دارند و درگير مسائل خاص خود هستند، متخصص خودش را ميخواهد. مديران و حتي كارشناسان و روساي ادارات و معاونين استانها بايد در اين خصوص مطالعه كنند و همه كساني كه در تعليم و تربيت كار ميكنند، لازم است علاوه بر استفاده از تجربيات ارزشمند قبلي، مطالعات بهروزي داشته باشند. اگر فقط بر اساس تجارب قبلي مديريت كنيم، اتفاق خيلي مباركي براي دانشآموزان رخ نخواهد داد. خانوادهها نيز بايد مطالعه كنند؛ وقتي يك وسيله جديدي ميخريم حتما توضيحات داخل جعبه را ميخوانيم تا ببينيم چطور بايد با آن كار كرد و چگونه طول عمر دستگاه بيشتر ميشود و... حالا وقتي داراي فرزند ميشويم و زماني كه او را به سنگر آموزش و تعليم و تربيت ميفرستيم، آيا همه ويژگيهاي بچههايمان را به عنوان نسل جديد ميشناسيم تا مواجهه درستي در شرايط مختلف با آنها داشته باشيم؟» يزداني از لزوم توليدات سرگرمكننده در رسانه ملي و سينما ميگويد تا در لابهلاي آنها بشود نكات محتواي توليدي به خانواده نوجوانان و خود جوانان متذكر بشويم: «تا از اين طريق در فضاي رهايي كه به وجود آمده مراقب خود باشند. ما در اين فضاي تازه كنترل درستي نداريم و اين اصلا خوب نيست. لازم است در سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي براي شرايط جديد تاملات تازهاي شكل بگيرد؛ شايد لازم است محتواي مكتوب را كاهش دهند، شايد بايد سراغ بازيسازي بروند، شايد اگر دانشآموزان مطالبه ميكنند، آموزشها را از طريق واحدهايي مانند پادكست، فيلم و... ارايه كنند.
شايد ديگر صرفا محتواي مكتوب مورد اقبال دانشآموزان قرار نگيرد.» مديركل آموزش متوسطه اول با اشاره به نقص در آموزش دو سال كرونا ميگويد: «اصلا قرار نيست سواد دانشآموزان در شرايط تازه سطحي شود. ما دو سال تجربه كرونا را داشتيم كه معلمان و مديران مدارس به عنوان مدافعان آموزش تلاش زيادي براي جلوگيري از توقف آموزش انجام دادند. اگرچه ميگوييم آموزش دانشآموزان در اين دو سال ناقص بوده، اما در شرايطي كه ما اسكايروم را هم نميشناختيم كه چطور بايد در اين فضا گفتوگو كنيم، معلمان در يخچال خود را هم به عنوان تخته استفاده كردند تا با هر امكاني كه در اختيار دارند با وفق دادن خود با اين فضاي جديد آموزش را زنده نگه دارند. تجربه دوران كرونا را نبايد كنار بگذاريم. يك روش تدريسي تحت عنوان يادگيري معكوس وجود دارد و معلمان در اين روش تلاش ميكنند بخشي از آموزش را به منزل منتقل كنند و دانشآموز بخشي از آموزش را در خانه ميبيند و فردا كه دوباره سركلاس حاضر ميشود، به جاي گفتوگوي يك طرفه معلم در شرايطي قرار ميگيرد كه فعال شده و خودش در امر آموزش شريك ميشود و مشاركت شكل ميگيرد. بنابراين اين آموزشهاي جديد نه تنها سطحي نيست، بلكه عمق هم به آموزش و آگاهي بچهها داده ميشود و چون نسل جديد نسلي جستوجوگر هستند، براي رسيدن به چيزي كه بايد در منزل ياد بگيرند، به خوبي تحقيق ميكنند.»