توافق بهتر از عدم توافق است!
رقصنده با گرگها
هوشنگ گلمكاني
توافق بهتر از عدم توافق است! توافق خوب بهتر از توافق بد است! مذاكره بهتر از تداوم اختلاف است!... اين روزها هر دو طرف مذاكرات هستهاي از «توافق خوب» ميگويند. نزد هر كدام از طرفين هم خوب بودن توافق به معناي اين است كه بتوانند امتيازهاي بيشتري از طرف مقابل بگيرند. اين امري طبيعي است. اما اگر مراد از توافق خوب اين باشد كه طرف مقابل همه شرطهاي طرف ديگر را بپذيرد، اينكه ديگر اسمش توافق نيست. از يك طرف تحميل است و از آن طرف تسليم. اما جدا از امتيازگيريهاي سياسي كه هدف هر مذاكرهكنندهاي در يك مساله مورد اختلاف است، گاهي هدف ميشود «روكمكني»، كه آن وقت كار به بنبست ميكشد. اين وضعيتي است كه گاهي در بحرانها و چالشهاي داخلي هم بحران را به درازا ميكشد. كسي هم كه هدفش روكمكني باشد معتقد است، اصلا اشتباهي در طول زندگي مرتكب نشده و طبعا براي صاحبان چنين ديدگاهي عذرخواهي هم بيمعنا و به تعبير لاتياش مايه خفت و خواري است. در اين ديدگاه عاميانه كه «سياست پدر و مادر ندارد»، با وجود ظاهر سطحياش واقعيتي نهفته كه در واقع ميگويد در عالم سياست هيچ چيز بعيد نيست. اهل سياست معتقد به دوز و كلك هم هستند و به همين دليل است كه با وجود خطقرمزهاي رسمي در مورد برخي مسائل مربوط به صاحبان قدرت، وقتي كه حتي در رسانهها صحبت از كلكها و فريبها و دروغها و رياكاريهاي سياستمداران ميشود، كسي به گوينده اعتراضي نميكند. يعني خود اهل سياست هم، اين جنبه از حرفهشان را به رسميت ميشناسند! در مذاكرات طولاني و پيچيدهاي مثل پرونده هستهاي ايران كه وضعيت حتي سختتر از بازي شطرنج يك نفر با چند نفر است. اينجا فقط قوانين شطرنج حاكم نيست. روانشناسي نبرد هم وجود دارد، به اضافه مقداري از همان دوز و كلكهاي سياسي. حتي در اين حد كه آقاي ظريف به طرف مقابل بگويد: «هيچوقت يك ايراني را تهديد نكنيد!» گاهي چنين ضربشست كلامي از يك حركت «قلعه رفتن» در شطرنج تاثير بيشتري دارد؛ چيزي در حد كيش دادن است اگر هم منجر به مات كردن نشود.
مذاكرات هستهاي به هر نتيجهاي كه برسد، يك درس تاريخي براي همه ما دارد كه هيچ اختلاف غيرقابلمذاكرهاي وجود ندارد. در دهه 1360 و بهخصوص در دوران جنگ، بحث «مذاكره مستقيم» با امريكا تابوي سياسي عظيمي بود كه طرحش ميتوانست گوينده را كلهپا كند.
با پايان جنگ، وقتي كه پس از مدتي، طرفين ايراني و عراقي براي حل اختلافهاي مربوط به جنگ پاي ميز مذاكره آمدند و معلوم شد كه با وجود آن شعارهاي شديد و غليظ كه همه به ياد داريم، دو دشمني كه اين همه نيروي انساني و غيرانساني از همديگر تلف كردند حالا براي رسيدن به يك توافق و پايان دادن به كشتار و تخريب ميتوانند و ناچارند با هم مذاكره كنند، كاملا آشكار شد كه با هر دشمني ميشود مذاكره كرد.
اين روزها وقتي كروركرور تصويرهاي مذاكرهكنندگان ايراني و امريكايي را در رسانهها مشاهده ميكنيم، در حالي كه پرچمهاي دو كشور در زمينه تصويرها در كنار هم پيداست، اما ديگر كسي بابت آنچه در اين تصويرهاي مذاكرات ديده ميشود حيرت نميكند، توبيخ و ملامت نميشود.