• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5615 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۸ آبان

به چالش كشيدن واقعيت‌ موجود

روح‌الله سپندارند

زيستن در جامعه تحت حاكميت‌هاي سياسي همواره فراز و نشيب‌هايي به همراه دارد كه گاه آدمي را از آسيب‌هاي شر به دور مي‌كند و گاه خود، باعث شري مضاعف بر بدنه جامعه مي‌شود تا اساسا اين سوال را در انسان برانگيزد كه چرا بايد به مناسبات آن جامعه تن دهد وقتي قرار است به او آسيب وارد شود و زندگي‌اش از حداقل‌هاي رضايت‌مندي فاصله‌اي معنادار بگيرد.
اين گزاره در همه جاي دنيا، چالشي است كه احتمالا نظريه‌پردازان قرارداد اجتماعي با نگاه به آن، به تئوريزه كردن مناسبات اجتماعي و سياسي پرداخته‌اند. با اين حال در دنياي امروز، انسان ناگزير از زيستن در جامعه مي‌تواند مناسبات نادرست را به چالش بكشد و دست‌كم آنچه را تحت عنوان واقعيت موجود به او تحميل مي‌شود زير سوال ببرد. حتي مي‌توان به يكي از جملات محبوب نيچه هم چنگ انداخت كه هيچ واقعيتي وجود ندارد و هر چه هست، تفسير است.
حالا اين مقدمه را براي آن نوشتم كه بگويم ما نيز ممكن است با بعضي از تفاسير تحت عنوان واقعيت، هم‌داستان نباشيم و روايت حاكم را به چالش بكشيم. در اين ميان، شايد نقش جريان روشنفكري و گروه‌هاي مرجع جامعه بيش از ديگران اهميت پيدا مي‌كند. ضمن آنكه به چالش كشيدن يك روايت، ضرورتا به معناي نفي كل يك ساختار نيست. چنين وضعيتي را در پرونده قضايي اخير دو روزنامه‌نگار يعني الهه محمدي و نيلوفر حامدي شاهد بوديم كه بنا به يك تفسير كه يك بخش از دستگاه قضايي آن را ارايه كرده، آنها محكوم شدند و در مقابل بسياري از جريان‌هاي حقوقي و روشنفكري ديگر در رسانه‌ها، آن را به چالش كشيدند.
اجازه بدهيد براي روشن شدن نقش جريان روشنفكري در چنين مواجهاتي، روايتي تاريخي تحت عنوان ماجراي دريفوس را بازخواني كنيم. سال ۱۸۹۴ آلفرد دريفوس در فرانسه به جاسوسي و خيانت به كشور متهم شد كه در نهايت او را به حبس ابد محكوم كردند كه ۵ سال از آن را در جزيره شيطان گذراند. بعدها شواهدي از بي‌گناهي او به دست آمد، اما او همچنان در زندان ماند. در چنين وضعيتي بود كه اميل زولا، نويسنده سرشناس فرانسوي، در نامه‌اي سرگشاده با عنوان «من متهم مي‌كنم» خطاب به رييس‌جمهوري تاكيد كرد: من مي‌خواهم دقيقا نشان دهم كه چگونه اشتباه قضايي امكان پيدا كرده است. به گفته او پشت آن درهاي بسته دادگاه فقط خيالبافي‌هاي ماجراجويانه و دروغ سرگرد دوپاتي دوكلام بود.
محاكمه دريفوس فقط بر اساس يك ادعانامه بود كه زولا درباره آن مي‌نويسد: «آه! پوچي مطلق اين ادعانامه! اينكه انساني با چنين ادعانامه‌اي محكوم شود، معجزه بيدادگري است... دريفوس چند زبان مي‌داند، جرم است! در خانه او هيچ‌گونه مدرك مشكوك پيدا نكرده‌اند، جرم است! آدمي كوشاست و مي‌خواهد همه‌ چيز را بداند، جرم است! برنمي‌آشوبد، جرم است! برمي‌آشوبد، جرم است!... الان يك‌سال است كه ژنرال بيو و همچنين ژنرال دو بوادفر و ژنرال گونز مي‌دانند كه دريفوس بي‌گناه است، اما اين راز وحشتناك را براي خود نگه داشته‌اند.»
اميل زولا در آن زمان به نكته قابل توجهي اشاره مي‌كند تا روند محاكمه دريفوس را به چالش بكشد؛ او مي‌گويد: «وقتي كه وزير جنگ يعني رييس مافوق، در ملأعام، در پاسخ به درخواست‌هاي نمايندگان ملت، قطعيت حكم صادره درباره موضوع مورد قضاوت را اعلام كرده است، مي‌خواهيد كه يك ديوان حرب حرف‌هاي او را تكذيب كند؟ ژنرال بيو با اظهاراتش تكليف قضات را روشن كرده است... جنايت است كساني كه فرانسه را شريف و سربلند در راس ملل آزاد و عادل مي‌خواهند به ايجاد آشوب در فرانسه متهم كنند.» كاري كه زولا بيش از يك قرن پيش انجام داد همان چيزي است كه شاتله به عنوان وظيفه روشنفكر مطرح مي‌كند: مشاهده و آشكارسازي فاصله موجود بين ارزش‌هايي كه «كل جامعه» -يعني نظام حاكم- آنها را لازم و قطعي شناخته است و تحقق آنها در امور قضايي، اداري و اجتماعي. يعني نقد واقعيت موجود از طريق گفتار و نوشتار و به نام آزادي.
در واقع مشخصه اصلي روشنفكر آنجايي است كه «نه» مي‌گويد و اين «نه» در مقابل وضع موجودي است كه از آن رضايت ندارد، وضع موجودي كه زمينه‌ساز ظلم است و به انسان‌ها در آن ستم روا داشته مي‌شود. 
ژان پل سارتر در يكي از سخنراني‌هايش كه در كتاب «در دفاع از روشنفكران» با ترجمه رضا سيدحسيني به فارسي ترجمه شده، به يك نكته مهم درباره اين «نه» اشاره مي‌كند: روشنفكر قلابي مثل روشنفكر واقعي «نه» نمي‌گويد، بلكه «نه، ولي...» يا «مي‌دانم، اما...» را رواج مي‌دهد. در چنين شرايطي نيروهاي ستم، بدون هيچ زحمتي مي‌توانند با دستياري روشنفكر قلابي، گروه‌هاي تحت ستم را با نشان دادن سراب اصلاحات، از عصيان و شورش دور كنند.
به گفته سارتر، «روشنفكران واقعي درك مي‌كنند كه اصلاح‌طلبي مقوله‌اي است كه امتياز دوگانه‌اي دارد، نخست اينكه در خدمت طبقه حاكم قرار مي‌گيرد و ديگر اينكه به كارشناسان دانش عملي امكان مي‌دهد كه در ظاهر امر، از كارفرمايان‌شان يعني افراد همان طبقه حاكم فاصله بگيرند.» اما اين وظيفه روشنفكري حتما مي‌تواند براي او مخاطراتي به همراه داشته باشد كه احتمالا مرز ميان روشنفكر واقعي و قلابي را روشن مي‌كند. اميل زولا در انتهاي آن نامه سرگشاده‌اش نوشته بود: «من فقط يك سودا در سر دارم. سوداي وضوح و روشنايي، به نام بشريتي كه اين همه رنج برده است و حق دارد كه خوشبخت شود.»
اينكه آيا روشنفكر ايراني چنين وظيفه‌اي براي خود قائل باشد و بتواند آنچه را تفاسير نادرست از واقعيت مي‌داند بر زبان بياورد و به چالش بكشد، موضوعي است كه شايد جاي بحث بسيار داشته باشد. اما احتمالا چنين زباني ضرورت امروز جامعه ايران است يا مصداق همان شعر مارگوت بيكل «زباني كه در صداقت خود ما را از خاموشي خويش بيرون كشد و بگذارد از آن چيزها كه در بندمان كشيده است، سخن بگوييم.» ٭
٭ترجمه احمد شاملو از شعر بيكل

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون