به بهانه بازسازي تئاتر شهر
روال بازسازي سال 86 تكرار نشود
روحالله جعفري*
ساختمان دوّار مجموعه تئاترشهر كه در چهارراه وليعصر قرار دارد، به عنوان يكي از آثار ثبت شده ملي در حوزه معماري مدرن ايران به حساب ميآيد. در اين بنا، هنرمندان به نيازهاي فرهنگي و نيز سرگرمي مخاطبان از طيفهاي مختلف با ارايه كالاهاي فرهنگي- هنري خود پاسخ ميدهند، بنابراين واضح و مبرهن است كه همه (مسوولان، هنرمندان، مراجعهكنندگان و...) بايد در حفظ و نگهداري آن كوشا باشند.
قبل از ساختهشدن بناي تئاترشهر، ساختماني در آنجا معروف به مهمانخانه بلديه (كافه شهرداري) وجود داشت كه در سال ۱۳۰۹، ساخته شده بود و يكي از تفرجگاههاي پررفتوآمد مردم تهران به حساب ميآمد. در محوطه بيروني اين محل، شعبدهبازان و گروههاي سياري كه اسباب سرگرمي مردم را فراهم ميكردند، به مناسبتهاي مختلف براي علاقهمندان به اجراي برنامههاي متنوع ميپرداختند.
در سال ۱۳۳۹، وقتي عباس جوانمرد طرح اجراي زنده نمايشهاي تلويزيوني را ارايه كرد و برنامهريزي آن را براي عملياتيشدن آن در تلويزيون ايران برعهده گرفت و به اين مناسبت شش گروه نمايشي را تشكيل داد، مردم با هنر نمايش آشنا شدند و با آن انس بيشتري گرفتند. سپس متوليان فرهنگي تصميم گرفتند كه در محله سنگلج، تالاري را براي به صحنه آوردن آثار نمايشي درست كنند. تالار ۲۵ شهريور در مهر ۱۳۴۴، با جشنواره نمايشهاي ايراني افتتاح شد و اين ضرورت براي وزارت فرهنگ و هنر به وجود آمد كه براي بالابردن سطح فرهنگي مردم در جامعه بايد بيش از گذشته در اين حوزه سرمايهگذاري كنند.
در سال ۱۳۴۶، بر اساس طرحي از بيژن انصاري و با نظارت مهندس سردار افخمي، ساخت بناي تئاترشهر آغاز شد. معماري اين بنا شباهت زيادي به تالار بكمن در انستيتو تكنولوژي كاليفرنياي امريكا با معماري ادوارد دورل استون دارد. تئاترشهر در ۸ بهمن۱۳۵۱ با نمايش «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف و بهكارگرداني آربي آوانسيان افتتاح شد. اين مجموعه دولتي بود و نخست زيرنظر سازمان جشن هنر و سپس سازمان راديو تلويزيون ملي ايران و انجمن ايران و امريكا اداره ميشد. در آغاز، اين بنا فقط يك سالن داشت كه در آن هم نمايش و هم برنامههاي موسيقي اجرا ميشد.
بعد از برگزاري يازدهمين جشن هنر شيراز، چهار نفر از اعضاي گروه بازيگران شهر (آربي اوانسيان، سوسن تسليمي، صدرالدين زاهد و فردوس كاوياني) از كارگاه نمايش جدا شدند و تئاتر چهارسو را تشكيل دادند. آوانسيان با مشاوره ناسيونال تئاتر لندن كه براي قسمتهاي فني استوديوهاي تلويزيون ملي به ايران آمده بودند، پاركينگ بناي تئاترشهر را تبديل به سالن تئاتر كرد. او زماني اين كار را انجام داد كه تئاترشهر براي تعميرات، يك سالي تعطيل شده بود. اوانسيان از اين فرصت به بهترين نحو ممكن استفاده و تالار چهارسو را آماده افتتاح كرد. اين تالار به مناسبت پنجاهمين سال فعاليت تئاتري بانو لرتا با نمايش «خلوت خفتگان» نوشته پيتر گيل و به كارگرداني آربي اوانسيان در روز ۱۰ آبان ۱۳۵۶ افتتاح شد.
با تغيير و تحولات اجتماعي كه در سال ۱۳۵۷ در جامعه ايران رخ داد، ابتدا اداره مجموعه تئاترشهر در سال ۱۳۵۹ به وزارت فرهنگ و آموزش عالي و بعد به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي محول شد. از اين زمان به بعد، هر مدير و مسوولي كه بر مسند مديريت فرهنگي در حوزه تئاتر و مجموعه تئاترشهر نشسته است، به فراخور تصميمهاي فردي خود، از اين بنا قسمتهايي را (پاركينگ، پلاتوهاي تمرين، كارگاههاي دكور، صحنه، لباس، آرشيو، بخشي از موتورخانه و...) حذف يا به آن (سالنهاي قشقايي، سايه، شماره ۲، خورشيد، كارگاه نمايش و...) اضافه كرده و بعد از مدتي دوباره آنها را خراب كرده است.
در اين تغييرات اِعمال شده، متاسفانه حداقل استانداردهاي لازمه (تعبيه پلهها و درهاي اضطراري و...) در نظر گرفته نشده است.
در ريشهيابي اين مساله (پديده بازسازي!) كه چرا كارها اصولي و بر اساس كارشناسي نبوده و پيش نرفته است، بايد گفت كه عموما تصميمها بدون بهره گرفتن از متخصصان و بدون در جريانگذاشتن خانواده هنر دنبال شده است.
ميگويند مشت نمونه خروار است و اگر براي روشنشدن آنچه گفته شد، نمونهيي را ميخواهيد جستوجو كنيد، ميتوان به بازسازي پيشين مجموعه تئاترشهر اشاره داشت. گذر زمان نشان داد كه در بازسازي صورت گرفته شده در سال ۱۳۸۶ هزينه سنگين و جبرانناپذيري (هم به لحاظ مالي و هم در بعد زماني آن) به خانواده هنر تحميل شد و قسمت تراژيك آن اين است كه دردي را هم از مشكلات ايجاد شده براي مجموعه دوا نكرد.
پديده بازسازي! و اِعمال آن در زمان هر مدير تازه بر كرسي رياست نشسته، گويا تبديل به مفري براي فرار رو به جلو از مشكلات جدي و اساسي است كه اين بناي دوّار ثبت شده در آثار ملي را تهديد ميكند.
اگر بنا بر سازندگي و اصلاح نواقص به جا مانده در ساختمان مجموعه تئاترشهر است، بايد سلسله نشستهايي برگزار شود و اطلاعات به صورت شفاف، از فكر تا عمل در اختيار خانواده هنر قرار بگيرد تا نگرانيهاي به وجود آمده، برطرف شود؛ چرا كه هنرمندان و كاركنان فعال در حوزه هنرهاي نمايشي، برادري خود را در بزنگاههاي حساس و تاريخي ثابت كردهاند و نشان دادهاند كه دلسوزان راستين در عرصه فرهنگ و هنر به شمار ميآيند، بنابراين هر مدير يا تصميمگيرندهيي كه در اين حوزه نيت خير داشته باشد، به صلاح است كه خانواده هنر را امين و جزو دايره افرادي بداند كه خودي به حساب ميآيند و از آنها مشاوره بگيرد.
در بازسازي جديد مجموعه تئاترشهر، اگر روال گذشته تكرار شود، بدون شك خانواده هنر آن اعتماد و اطميناني را كه بايد به مسوولان و متوليان اين حوزه داشته باشد، از دست ميدهد و اين در تناقض با شفافسازي و جلب اعتماد تودههاي مختلف مردم وآيندهنگري دولت محترم تدبير و اميد است كه از روز اول به اين نوع از نگاه و مديريت اعتقاد داشته و آن را نهادينه كرده و در دستور كار خود قرار داده است.
اطلاعرساني و شفافسازي در تمامي زمينهها ميتواند جلوي شكلگيري هر نوع مفسدهيي را بگيرد لذا توجه به اين مهم بايد نهتنها در اولويت مديران كلان فرهنگي و زيرمجموعه آنها، بلكه تمامي مسوولان عاليرتبه كشور قرار بگيرد. اين امر مستثني از تخريب سه سالن نمايشي (كارگاه نمايش، قشقايي و سايه) و بازسازي مجموعه تئاتر شهر نيست. در اين اطلاعرساني بايدطرحها و برنامهيي كه براي تنها ساختمان تئاتر ملي كشور تدارك ديده شده است، تشريح شود. اين مساله به منزله محكزدن معيار در كنار خانواده هنر قرارگرفتن مديران فرهنگي است كه در حوزه هنرهاي نمايشي فعاليت ميكنند. اگر آنها تن به شفافسازي اطلاعات ندهند و چنين نكنند و روال كار همچون گذشته دنبال شود، شاهد خسراني جبرانناپذير در عرصه هنرهاي نمايشي و در دوران معاصر خواهيم بود. براي هر فكر و انديشهيي كه قرار است منجر به اجراي آن شود، بايد برنامه، راهكار و استراتژي مشخص و معيني داشت تا نتيجه مطلوب به دست آيد اما متاسفانه در دولتهاي نهم و دهم، مديران كلان فرهنگي فقط به دادن شعارهاي دهانپركن در حوزه ديپلماسي فرهنگي پرداختند و حال، بعد از گذشت يك سال و چند ماه از به پايان رسيدن دولت دهم، ميتوان با نگاهي كارشناسانه و ارزيابي آن دوران، به اين نتيجه رسيد كه اين شعارها براي خانواده هنر و ملت ايران، نتيجهيي در برنداشته است.
من به نوبه خود و به عنوان عضوي از خانواده هنر -كه در اين سالها به تحصيل در رشتههاي هنر و مديريت فرهنگي پرداخته و به تماشاي آثار مختلف نمايشي نشستهو همچنين در سالنهاي مختلف مجموعه تئاترشهر، كار هم كرده است- نگران ويرانشدن اين بنا هستم و اين نگراني را به طرق مختلف ابراز كردهام.
براي برطرفشدن اين نگرانيها بايد هر چه سريعتر فكري اساسي و عملياتي كرد. اميدوارم تا دير نشده است اين مهم به وقوع بپيوندد و صد البته بايد گوش شنوايي براي برطرف كردن خطاها و تصميمات غيركارشناسانهيي كه تا به حال بر آن پافشاري ميشده است، وجود داشته باشد.
٭نويسنده و كارگردان تئاتر