ارج بنه بهر كسي...
شهرام شهيدي
اين مكالمه ديروز در دفتر سردبيري انجام شد:
من: امروز روز ماست و ميخواهيم آن را ارج بنهيم !
سردبير: نچ ! روز شما نيست و ارج نهادنت سرت را بخورد. مطلبت را زود ارج بنه !
من: روز خبرنگار است ديگر. يعني ما جزو خبرنگاران نيستيم؟
سردبير: عرض كردم كه نچ ! شما خيلي كه لي لي به لالايتان بگذاريم روزنامهنگاريد نه خبرنگار.
من: آهان از اون لحاظ. خب الان در جمع ما كي خبرنگار است؟
سردبير: خبرنگار نداريم كه. مگه داريم ؟ مگه ميشه؟ كو؟
من: اي بابا. يعني خبرنگار جماعت هم تو تاريكخانه گم شد ؟
سردبير: شما يك ستون فكسني خودت را هم نميتواني كنترل كني و از من آمارش را ميگيري؟ الان بيشتر اخبار را از خبرگزاريها ميگيرند. كپيپيست جاي خبرنگاري را گرفته.
من: اگر به قول شما خبرنگاري در حال انقراض است چرا برايش روز گذاشتهاند؟
سردبير: صلح هم نداريم اما روز صلح داريم. محيط زيست هم نداريم اما روز محيط زيست داريم. براي هرچيز رو به انقراضي اسم ميگذارند ديگر. اصلا شما ببين شريعتي اگر زنده بود اسم خيابان ميشد؟ يا تختي؟ يا پرفسور حسابي؟
من: اتفاقا خوب شد اين بحث را باز كردي. شما تا حالا فكر كردي چرا بعضيها منشأ خدمات بودهاند اما اسم شان روي هيچ خياباني نيست؟
سردبير: مثلا؟
من: مثلا... ايما و اشاره نيا. اسمش را نميگويم. همان كه هرجا مينشينيم امريكا را به خاطر كودتاي ضد دولت مردمياش محكوم ميكنيم. همان كه انگليس را به خاطر دشمني نفتياش با او ميكوبيم... سردبير جان خوبي ؟ سلامتي ؟
سردبير: خوبم. خوابم برده بود. چي ميگفتيم؟ اصلا ولش كن. چرا همان روز خبرنگار را ارج نمينهي؟
من: بنهم؟
سردبير: آن را بنهي بهتر از فضولي كردنت است. ارج بنه ببم جان. ارج بنه !