چرا ايران ميماند؟
پرهام پوررمضان
ما وقتي از ايران سخن ميگوييم در واقع ميخواهيم از دو مفهوم هويت و تمدن سخن به عرصه تحليل بياوريم كه امروزه در كمتر ساختار سياسي اين دو مفهوم به چشم ميخورد. اينطور كه انتظار ميرود دشمنان اين آب و خاك از ديرباز تاكنون در پي برهم زدن اين كشور در كوششاند تا اين دومفهوم را از سوژه ايراني دور كنند اما همانطور كه تاريخ، ايرانيان را مردماني پايدار و سرافراز ميداند اين مهم به نظر ميرسد در جامعه كنوني نيز امري ناشدني است. حال با توجه به موارد مذكور؛ در اين كوتاه نوشتار در پي اين امرم تا بر اساس يك تحليل كه چرا در پي تجاوز اسراييل به كشورم، بايد با هر اختلاف نظر و عقيدهاي در راستاي عشق به مام ميهن براي ايران تلاش كرد:
1- نگاه ديني به دوست داشتن وطن. همه ما از دوران كودكي اين سخن شريف يعني «دوستداشتن وطن از ايمان است»كه منسوب به پيامبر اسلام است را شنيدهايم. تحليل اين امر مبين اين نكته است كه مفهوم دفاع از ميهن نهتنها فقط يك عمل ناسيوناليسيتي نيست بلكه آموزههاي ديني ما نيز بهشدت بر اين امر تكيه دارند، پس ميتوان لحاظ كرد كه اگر برخي به امر ملي هم اعتقاد چنداني ندارند بنا به امر ديني دوست داشتن وطن مهم برشمرده ميشود.
2- نگاه ملي به ايران شايد در يك دهه اخير بر اساس رويكردهاي مبتني بر اختلاف سليقه و اختلاف نگاه جامعه ايران بهشدت قطبي گرديده است و امر ملي كه نشات گرفته شده از سرمايه اجتماعي نيز هست آسيبهاي جدي ديده است كه نشانههاي آن را ميتوان در تقليل دادن تجاوز اسراييل به ايران به اين مفهوم كه «اين جنگ اسراييل با جمهوري اسلامي است » در نظر گرفت. اما حالا وقت انتقاد و نگاه به اشتباهات گذشته نيست و اميدوارم با پايان يافتن اين بحران وقت براي موشكافي اين امر ايجاد گردد. آن چيزي كه امروزه از اهميت فزايندهاي برخوردار است (ايران) است. اين سوژه است كه از زمان پيشينيان ما تاكنون مقدس برشمرده شده است. 3 - عدم شناخت دشمنان از جامعهشناسي سياسي ايران. جامعه ايران در طول بحرانهاي متعدد كه از سر گذرانده است نشان داده است در مواقع خطر و بحران به خوبي ميتواند حداقل همگرايي حداقلي را در كشور ايجاد نمايد. نكته حائز اهميت اين است كه آن چيزي كه دشمنان اين مرز و بوم از دير باز درنيافتهاند «شناخت منطبق بر زيست از جامعه ايران است »همين امر سبب ميشود تا نگاه به ايران را از دريچه عينك وطنفروشان داخلي و خارجي تجربه كنند.با توجه به بررسي شرايط موجود و روند از دوران پساتجاوز اسراييل به خاك ميهن ميتوان سناريوهاي زير را متصور بود: 1-صلح موقت پس از قدرت نمايي ايران در اين سناريو؛ باتوجه به پاسخهاي مكرر ايران به تجاوزات اسراييل به خاك ميهن ميتوان متصور بود كه اسراييل شكست عرصه توازن قوا در امر موشك را ميپذيرد و به اين نتيجه ميرسد كه بايد به ميز مذاكره بيايد و از ايران درخواست آتشبس كند كه در آن صورت صلح موقت در دسترس است اما بديهي است كه اسراييل بعد از تجديدقوا ممكن است تجاوزات خود را تكرار كند2- وارد شدن ايالات متحده امريكا در اين سناريو؛ اگر ايالات متحده امريكا به صورت مستقيم و به عنوان يك بازيگر كنشگر در تجاوزات اسراييل به خاك ميهن وارد شود عليرغم اشتباه تاكتيكي و راهبردي كه انجام داده است سببساز اين ميشود كه اين بحران طولاني شود و ايران در جبهههاي گوناگونتري وادار به پاسخ به تجاوزات به خاك ميهن شود. بديهي است در اين سناريو درگير شدن ايران در بحرانهاي داخلي همچون استفاده اين نيروها از مزدوران داخليشان در راهاندازي جنگ داخلي امري غير قابل انكار است.3- اجماع جهاني عليه ايران در اين سناريو؛ پس از تجاوز اسراييل به خاك ميهن، اين رژيم در پي اين است تا با استفاده از مكانيزمهاي حقوق بشر امريكايي در پي اين باشد تا با برساختسازي عليه ميهن بتواند در مجامع جهاني عليه ايران حكمها و قطعنامههايي را به عرصه عمل بياورد و از اين منظر در پي اين امر باشد تا بتواند رضايت كشورهاي همپيمان و حتي غير همپيمان خود را براي اجماع نظامي عليه ايران جذب كند. بديهي است در اين برهه علاوه بر پاسخهاي شديدتر نظامي به تجاوز به خاك وطن بايد از موشكهاي ديپلماتيك نيز استفاده كرد و بر اين امر شد تا اين اجماع شكسته شود. در پايان اين يادداشت بايد مطرح كرد كه جامعه ايران يك جامعه داراي قدمت، هويت و قدرت است و نه تنها رژيم اسراييل بلكه همه دنيا هم نميتوانند آن را از بين ببرند و به قول استاد شفيعي كدكني؛ ايران از پاي نميافتد؛ ميتپد و چون ققنوس از خاكستر خود بر ميخيزد.پژوهشگر علم سياست