ادامه از صفحه اول
اميد و آگاهي براي پساجنگ
بهرغم اختلافنظرها و سليقهها به وقت ضرورت دلنگران ايران و حامي فرزندان خود در نيروهاي مسلح و دستگاه اجرايي و هيات حاكمه كشور هستند. آنجايي كه وجدان بيدار و جمعي مردم ايران دريابد ايران مورد ظلم و تعدي واقع شده و حكومت تلاش خود را براي پيشگيري از وقوع اين حوادث (حتي ديرهنگام) كرده است با همه توان و در هر جايگاهي كه هستند همدل و همصدا در كنار سربازان ايران قرار ميگيرند. اين همان نقطهاي است كه دشمن نيز روي آن حساب ويژهاي باز كرده بود. اينكه با لفاظيهاي فريبكارانه و بهرهگيري از برخي دلخوريهاي پيشين مردم بخواهد بين مردم با هم و با نظام شكاف ايجاد كند و از اين آب گل آلود ماهي خود را بگيرد اما تيرش به سنگ خورد و نه تنها چنين شكافي براي نفوذ اسراييل ايجاد نشد بلكه همدلي و انسجام بيشتري بين مردم شكل گرفت. تعبيري از يكي از روزنامهنگاران اصولگرا ديدم كه گفته بود «همه مردم هسته سخت نظام هستند.» چه به تعبير ايشان هسته سخت نظام يا به تعبير من هسته سخت وطن، هزينههاي سياسي و اجتماعي و امنيتي زيادي پرداخت شده تا شايد برخي دريابند ايران يعني همه ايرانيان و براي پيش بردن چرخهاي حركت كشور چه در مسير دفاع و چه در مسير توسعه به حضور همه ايرانيان فارغ از قوميت و زبان و مذهب و گرايش فكري و سياسي نياز است. همانطور كه امروز و در هنگامه جنگ و دفاع، خودي و غيرخودي كردن يا اعطاي رانتهاي گسترده سياسي و اجتماعي و اقتصادي به گروهي پرگو و پرمدعا به عنوان «هسته سخت نظام» خريداري ندارد بايد در زمانه آرامش و فعاليت همچنين باشد.
سيستم امنيتي و انتظامي كشور اگر در همين سالهاي اخير به حرف منتقدين دلسوز گوش ميكرد و با دامن زدن بيجهت به مسائلي همچون حجاب و اينترنت و گزينشهاي فرسوده و رد صلاحيتهاي فلهاي و جهتدار، جامعه را به سمت دوقطبيهاي مضر و فرساينده پيش نميبرد و انرژي و تمركز خود را صرف اين مسائل بياهميت نميكرد؛ شايد در اين موقعيت چنين غافلگير نميشد و دشمن صهيوني نميتوانست يك شبه جمعي از فرماندهان و نخبگان و هموطنان ما را به شهادت برساند. اسفبار است كه در روزهاي منتهي به تجاوز اسراييل، طرح موضوع مقابله با سگگرداني در برخي شهرها و استانها ميرفت تا چالش اجتماعي جديدي به وجود آورد. افزون بر آنكه در همين هفته بسياري از اقدامات تخريبي و ايذايي توسط عناصر وابسته به موساد از داخل كشور انجام شده است.
به بياني ديگر و البته تلخ، در زماني كه سيستم امنيتي و انتظامي ما سرگرم اقدامات غيرضروري و آسيبرسان بوده است، اسراييل توانسته شبكهاي از عناصر خود را زيرگوش همين نيروها شكل دهد، تربيت كند، سازماندهي نمايد و براي ايفاي نقش در چنين روزي آماده كند. همين امروز هم شناسايي و خنثي كردن توطئه اين عناصر مزدور با مشاركت و همراهي همه مردم صورت ميگيرد.
بسياري از هموطناني كه گمنام و ناشناخته در حال خدمترساني به مردم و كشور هستند و نميگذارند چرخهاي مملكت از حركت بايستد و روال عادي زندگي مردم مختل شود در زمره همانهايي هستند كه تا ديروز در خطكشيهاي برخي مدعيانْ غيرخودي دانسته ميشدند و احتمالا خود يا خانوادهشان مورد آزار و تعدي گشتهاي ارشاد و حجاببانان و... هم قرار گرفته يا گرفتار برخي چرخههاي آزاردهنده و سليقهاي شده باشند اما امروز حول حبل متيني به نام ايران گرد آمده و پاي ملت و ميهن ايستادهاند. در سوي ديگر هم برخي اتباع بيگانه كه در سالهاي گذشته با برخي اهداف و اغراض بيرويه و براي حصول برخي اهداف وارد كشور شدهاند امروز احتمالا در حال تحقق اهداف خرابكارانه موساد در ايران هستند.
اين روزها هم با همه سختيشان ميگذرد و اميدوارم نتيجه آن پيروزي و خير و صلاح و سربلندي ايران و هموطنانم باشد. روسياهي هم به رژيم سفاك و كودككش اسراييل و آنهايي كه آگاهانه يا ناآگاهانه در مسير اهداف و مقاصد دشمن حركت ميكنند باقي خواهد ماند. اما اميدوارم حكومت قدر اين مردم ميهندوست و وفادار را بيشتر بداند و ايران را براي همه ايرانيان بخواهد. ايران متعلق به همه ايرانيان و نيازمند حضور و مشاركت همه آنهاست تا به روزهاي اوج خود بازگردد.
روايت جعلي؛ حامي كشتار
باعث ميشود روابط عمومي تاريك، سفيدشويي شود و تصويري بشردوستانه از رژيم مهاجم بازنمايي شود. به اين ترتيب كه سفير اسراييل در سازمان ملل وقتي با انتقاداتي منباب كشتهشدن غيرنظاميان مواجه ميشود، اين قتلها را تحت عنوان پيامدهايي ناخواسته توجيه ميكند.
هدف اسراييل از به كارگيري روابط عمومي تاريك در جنگ فعلي واضح است: «ايران مقصرِ بروز جنگ است»؛ حال آنكه حتي با نگاهي گذرا به تاريخ معاصر ميتوان به ساز و كارهاي توليد اين روايت جعلي پي برد و با سواد تاريخي/رسانهاي، مواجههاي آگاهانه با جنگ داشت؛ جنگي كه به بهانه سلاح هستهاي ايران آغاز شد اما خون شهروندان و تماميت ارضي ايران را مورد هدف قرار داده است.
خصومت اسراييل با ايران، محتوايي نيست؛ به اين معنا كه عدهاي تصور كنند مشكل بر سر يك ايدئولوژي ديني يا صرفا مسائل هستهاي است. ريشه اين آنتاگونيسم را بايد در فرمِ ايران جست؛ تمدني كه وراي ايدئولوژيها، ميخواهد در آشوبناكترين حوزه جغرافيايي جهان و عليرغم تنهايي استراتژيكش، مستقل و قدرتمند بايستد.