علي ولياللهي
يم ملي فوتبال ايران شرايط بسيار سختي را تجربه ميكند. با اتفاقات چند روز گذشته، نمايش مليپوشان در تورنمنت چهارجانبه العين، اظهارات و فعاليتهاي مجازي بازيكنان و واكنش مردم و رسانهها فضا بهشدت ملتهب شده است. خيليها از تغيير كادر فني ميگويند و پيشكسوتان از لزوم برخورد با برخي ستارههاي بزرگ تيم. در اين بين ويدئويي نيز در فضاي مجازي وايرال شده كه تعدادي از شهروندان ميگويند ديگر بازيهاي تيم ملي را به دلايل مختلف دنبال نميكنند.
گرچه نميشود گفت فضاي پرتنش اطراف تيم ملي تاكنون سابقه نداشته اما قطعا وضعيت فعلي بيسابقه به نظر ميرسد. اينكه هم اوضاع فني به هم ريخته باشد، هم ناكارآمدي اركان فدراسيون را داشته باشيم هم پايگاه اجتماعي فوتبال را از دست رفته ببينيم. در چنين شرايطي و در فاصله تنها چند ماه مانده به جام جهاني 2026 اين سوال وجود دارد كه چه ميشود كرد؟ آيا راهي براي برونرفت از اين بنبست وجود دارد يا خير؟ آيا تغيير كادر فني مشكلات را حل ميكند يا بايد مسائل ديگري مد نظر قرار بگيرد؟ براي بررسي اين موضوع با مجيد جلالي، كارشناس فوتبال كشورمان به گفتوگو نشستيم. چهرهاي كه در رسانهها به عنوان مدافع امير قلعهنويي معرفي ميشود اما خودش ميگويد من مدافع شخص خاصي نيستم و منافع فوتبال برايم اهميت دارد.
از ديدگاه رسانهها و بخشي از هواداران شما به عنوان يكي از حاميان امير قلعهنويي سرمربي تيم ملي ايران به حساب ميآييد. با توجه به شرايط به وجود آمده اوضاع ايشان و تيم ملي را چطور ارزيابي ميكنيد؟
بايد اين توضيح را بدهم كه اصلا اينطور نيست كه من بخواهم از شخصي دفاع كنم. اگر صحبتي ميكنم، اولويت اول و آخر من فوتبال ملي كشور است و آن چيزي است كه خودم به آن باور دارم. اصلا اينطور نيست كه بخواهم بيجهت كسي را تكذيب كنم يا بيجهت از كسي دفاع كنم. به هيچوجه اينطور نيست كه بگوييد اين مدافع سرسخت اين شخص يا آن شخص است. من سعي ميكنم تمام دادههايي كه در فوتبالمان هست را جمعبندي كنم و به نتيجهاي برسم كه فكر ميكنم براي آينده فوتبال ما ميتواند مفيد باشد و در مورد آن صحبت ميكنم. آن چيزي كه ما در تيم ملي مشاهده ميكنيم، چيزي نيست كه مطلوب باشد. چون مشكلات بسيار زياد است. تمام اين سالها ما اينطور فكر كرديم كه همه اين مشكلات از جانب مربيان بوده و ما فقط مدام مربي عوض كرديم. اين چيزي است كه حتي در باشگاههايمان هست و در تيم مليمان هم به دفعات اينطور بوده. در حالي كه هميشه به اين نتيجه رسيديم كه مربي يك بخشي از مشكل است، اما در اولويتها شايد در اولويت چندم باشد. ما هميشه نقش مربي را در شكستها به عنوان اولويت اول ديديم و در پيروزيها به عنوان اولويت چندم. از اين بابت ميگويم در اين زماني كه الان در آن هستيم، چندين بار در جامهاي جهاني متعدد بوديم. هميشه قبل از جام جهاني گفتيم اين مربي به درد نميخورد، حالا بايد يك مربي ديگر بياوريم. اگر ايراني بوده گفتيم بايد خارجي بياوريم، اگر خارجي بوده گفتيم بايد ايراني بياوريم. اما در تمام اين مدت وقتي اين كار را كرديم، هيچ تغيير معناداري در بازي تيم و در نتيجهگيري تيم به وجود نيامده و اصلا به اين فكر نميكنيم كه ما در حوزه فوتبال ملي و فوتبال كشورمان مشكلات كاملا بنيادي داريم. تغيير مربي يك راهكار كاملا سطحي است و اين يك اشتباه راهبردي است كه ما هميشه داريم تكرار ميكنيم و در پس آن هم خسارتهاي مالي زيادي ميدهيم و هم خسارتهاي نيروي انساني. وگرنه آن چيزي كه در تيم ملي ميبينيم مطلوب نيست اما با تغيير مربي هم به نقطه مطلوبي نخواهيد رسيد.
خيلي از هواداران واليبال را مثال ميزنند كه در زمان حضور آقاي عطايي كيفيت خيلي بالايي نشان نميداد اما وقتي يك مربي تراز اول مثل آقاي پياتزا آمد تيم زير و رو شد. انگار ايشان توانست از پتانسيل بازيكنان بهره بيشتري ببرد. هواداران ميگويند يك مربي تراز اول خارجي شايد بتواند در همين وضعيتي كه مشكلات بنيادي داريم از پتانسيل بازيكنان بيشتر بهره ببرد.
اول از همه اين مقايسه درست نيست. ميدانيد چرا؟ به خاطر اينكه ما آن اقدامات بنيادي را قبلا در واليبال انجام داديم. اولويت اولمان را در واليبال انجام داديم، الان ميآييم ميگوييم عيبي ندارد، اين مربي نميتواند؟ مربي ديگري ميآيد و او هم در زمان خيلي كوتاهي تحولات مثبت ايجاد ميكند. اگر نه، شما مطمئن باشيد اگر آن اقدامات بنيادي را انجام نداده بوديد، شما بهترين مربي دنيا را هم ميآورديد، در عرض يك ماه نميتوانست تغيير ايجاد كند. مگر اينكه شما آن اقدامات بنيادي، نسلسازي و اقدامات اساسي براي توليد را كه در واليبال انجام دادهاند، انجام داده باشيد. حالا ميبينيد از اين ظرفيتهاي موجود، اين مربي نميتواند استفاده كند، ميرويد مربي ديگري ميآيد. در حالي كه ما در فوتبال اين كار را نكرديم. شما همين الان مثلا برويد بهترين مربي را بياوريد. وقتي شما هيچ اقدامات عميقي در قبل انجام نداديد، حتي بهترين مربي هم كارساز نخواهد بود و من خدمت شما ميگويم، اصلا بالاترين چالش ما در فوتبال بعد از همين جام جهاني خواهد بود كه شما ديگر همين بازيكنان را هم كه الان داريد نخواهيد داشت، چون به لحاظ شرايط سني ديگر خيلي بالا هستند. شما آن موقع بايد تغيير دهيد و آن تغيير شايد چيزي حدود دو سال زمان ببرد كه شما بخواهيد آن اقدامات بنيادي را انجام دهيد و اگر انجام ندهيد، همواره در آن چالش ميمانيد و اين مسير نزول همواره ادامه پيدا خواهد كرد. مگر اينكه بعد از جام جهاني همه جامعه بپذيرد كه اين تغييرات بهطور اساسي بايد در فوتبال پايهمان، در قوانين و مقررات، در آييننامه نقل و انتقالات، در آموزش مربيان، در بالا بردن كيفيت ليگ انجام شود. بعد شما انتظار داشته باشيد كه نسلها ميآيند و حالا مربي خوب هم ميآوريد.
با مديريت فعلي فوتبال ايران همه ميدانيم، اتفاقات مد نظر يا تغييرات لازم رخ نخواهد داد. اينكه ما مثلا تغيير ساختاري در مديريت فوتبالمان ببينيم يا يك سري چيزها درست بشود به نظر خيلي بعيد است. مخصوصا با توجه به پيشينهاي كه از مديريت كلان فعلي فوتبال در كشورمان انتظار داريم.
اگر ما ميگوييم كه اين تغييرات نميشود، پس اصلا نبايد انتظار داشته باشيم كه فوتبال ما در مدار پيشرفت قرار بگيرد. من ميگويم بعد از جام جهاني ما بالاترين مشكلات و چالشها را خواهيم داشت و الان ديگر رقباي شما در همين آسيا مثل ژاپن و عربستان و كره و اينها نيستند. رقباي شما دارند ميشوند ازبكستان، حتي افغانستان. و شما در حوزههاي مختلف فوتبال، از بانوان بگيريد تا فوتسال، تا فوتبال، تا فوتبال پايه، تا باشگاهي، شما همه را در حال نزول ميبينيد و اين نزول ادامه دارد. اگر ما هيچوقت اميدوار به آن تغييرات بنيادي نيستيم، پس چرا اميدوار به تغيير فوتبال و بهتر شدن فوتبال هستيم؟ ما فقط ميتوانيم به بردهاي آني و لحظهاي دلخوش كنيم در آينده، همينطور كه الان هم داريم اين كار را ميكنيم. مثلا يك موقع فوتسال ميرود يك نتيجهاي ميگيرد، ميگوييم پس خوب است. ولي اين درست نيست. در ساحليمان، در بانوانمان، در باشگاهيمان، در فوتبال پايهمان، ما در همه اين بخشها در حال نزول هستيم، بهشدت.
شما اشاره كرديد كه تغييرات بايد توسط جامعه پذيرفته شود. منتها الان مشكلي كه ما با آن مواجه هستيم در تيم ملي اين است كه جامعه خيلي از تصميمات كادر فني و بازيكنان تيم ملي را نميپذيرد. جامعه با تيم ملي فوتبال دچار يك تنش شده. يعني كافي است يك بازيكن يك مصاحبه كند، موج واكنشهاي منفي فوران كند. سرمربي مصاحبه كند همينطور. شما ميپذيريد كه تيم ملي بخشي از بدنه جامعه را از دست داده، با توجه به حواشي گذشته؟
صد درصد، خيليخيلي زياد اين حمايت را از دست داده. ما هم داريم در اين جامعه ميبينيم، ما هم با مردم زندگي ميكنيم، مينشينيم، بلند ميشويم، صحبت ميكنيم و كاملا مشخص است كه تيم ملي درجه محبوبيتش چقدر آمده پايين. ولي شما اين را در كنار پايين آمدن سطح كيفي فوتبال ما طي اين سالها ببينيد. ما فوتبال را آورديم به لحاظ شرايط امنيتي كه كشور داشت، فوتبال را سياستزده كرديم و اين باعث ريزش اين محبوبيت و پايگاه اجتماعي شد. اينها سياستگذاريهاي غلطي بود. فوتبال ميتوانست يك عامل وحدت اجتماعي بشود. فوتبال ميتوانست عصاي دست بشود حتي براي موضوعات امنيتي، ولي ما اين بخش را از دست داديم. فقط به خاطر اينكه همهچيز را خواستيم سياسي كنيم و اين يك اشتباه بزرگ بود. ما اشتباهات راهبردي زيادي در اين زمينه داريم. شما اين را در نظر بگيريد كه بعضي شخصيتها هستند كه اينها قبلش محبوب نبودند در جامعه. الان فقط به خاطر يكسري موضعگيريها، تبديل شدهاند به كساني كه بسيار مورد وثوق جامعه هستند، خيلي محبوب شدهاند. اين به خاطر شرايط اجتماعي حاكم بر جامعه است كه ما الان داريم. اين فصلبنديهاي صورت گرفته جامعه را دوقطبي كرد و جامعه را از حالت وحدت درآورد و حتي به فوتبال هم سرايت كرد.
برگرديم به بحث فني. در دو بازي آخر تيم ملي به نظر ميرسد آقاي قلعهنويي ديدگاهش را عوض كرده؛ منظور در مورد ساختار تاكتيكي. در دو بازي آخر ما رفتيم براي گل نخوردن، در حالي كه از روزي كه آقاي قلعهنويي روي نيمكت تيم ملي نشست، به نظر ميرسيد ما قرار است برويم اول براي گل زدن. آيا به نظر شما در آستانه جام جهاني، آقاي قلعهنويي به اين نتيجه رسيده كه ما بايد برگرديم به همان سيستمي كه تمركز اول روي گل نخوردن باشد؟
كلاس بازي در جام جهاني متفاوت است. جام جهاني ديگر جامهاي قارهاي نيست، جام منطقهاي نيست. كافا نيست. جام ملتهاي آسيا نيست. شما به جام جهاني ميرويد و وقتي به جام جهاني ميرويد كلا اولويتهاي تاكتيكي شما بايد تغيير بكند. به نظر من حتي آوردن آن دستيار خارجي شايد در امتداد همين ديدگاه بوده كه ما بايد يك ساختاري در تيم داشته باشيم كه در درجه اول اين باشد كه گل نخوريم. به هر حال يك اولويتي است كه حتما به نظرشان مهم رسيده است.
منتقدان ميگويند كه اگر قرار بود برگرديم به اين نقطه، چرا سه سال روي يك مسير ديگر كار كرديم؟ از همان اول اين مسير را شروع ميكرديم.
ما 10 سال در اين مسير بوديم.
بله و منتقدان معتقدند به جاي اينكه بياييم سه سال آزمون و خطا بكنيم و دوباره دم جام جهاني برگرديم و بگوييم بايد اول گل نخوريم همان مسير را ادامه ميداديم.
عرض ميكنم ما 10 سال در همان مسير بوديم كه اول گل نخوريم. بعد از آن 10 سال، فوتبال تغييري كرد؟ آيا در مدار پيشرفت افتاد؟ فقط ميتوانيم به نتايج زودگذر دلخوش كنيم. اينكه مثلا جلوي يك تيم قوي مثلا حالا نباختيم يا كم گل خورديم، به همين چيزهاي خيلي زودگذر دلخوش كنيم. الان هم كه داريم ميرويم تو جام جهاني همين است. من يادم هست كه خيلي سالهاي پيش در يك جامي تيم مليمان رفت قهرمان شد. بعد ما يك جلسهاي، يك جا بوديم، همه از اينكه تيم قهرمان شده بود خوشحال بوديم. يكي از اساتيد برجسته دانشگاه و فوتبال در آن جلسه بود. اگر اشتباه نكنم در كميته ملي المپيك بود. ايشان جملهاي گفت كه مهم بود. گفت كه ميدانم همه خوشحاليد، ما هم خوشحاليم كه تيممان قهرمان شده، ولي واي به آن روزي كه كار غلط نتيجه بده. گفت شما ديگر افتادهايد در مسير غلط، چون آن راه غلط تبديل به الگو و تبديل به نماد ميشود و همه ميخواهند ديگر آن راه را بروند. بنابراين واي به حال آينده در فوتبال.
آقاي جلالي لطفا در يك كلمه پاسخ بدهيد. از گروهمان در جام جهاني صعود ميكنيم؟
من فكر ميكنم صعود ميكنيم.