بهار سرلك/ خود، مرگ شدم... اين نقلقول برگرفته از كتاب سانسكريت «بهگود گيتا» است و احتمالا پيش از آنكه دانشمند انرژي هستهاي و دانشآموخته زبان سانسكريت «رابرت اوپنهايمر» آزمايشهاي بمب اتم را آغاز كند اين گفته به ذهنش راه يافت.
شكي نيست كه دانشمندان طي جنگ جهاني دوم به توسعه سلاح اتمي در امريكا كمك كردند تا امريكا قدرت نظامياش را به رخ آلمان بكشد و تنها مكان براي رهاسازي بمبهاي اتمي امريكا، ژاپن بود. «ژنرال دوويت د. آيزنهاور»، فرمانده امريكايي عملياتها در اروپا، با استفاده از بمبهاي اتمي مخالف بود. اما رييسجمهور وقت امريكا «هري اس. ترومن» معتقد بود بمبها از درگيري بيشتر با ژاپن ميكاهد و جانهاي بيشتري را نجات ميدهد. «جيمز اف. بايرنز»، مشاور ارشد سياست خارجي، اميدوار بود اين بمبها باعث شوند روسيه از اين خيال كه ميتواند در آسيا هم مانند اروپا پيشروي كند، دست بردارد، اما اين فاجعه به قدري بزرگ بود كه جهان هنوز شرمسار است از اينكه خود مرگ شد.
قيامت: 6 آگوست 1945
جمعيت شهر هيروشيما در زمان جنگ جهاني دوم 380 هزار نفر بود كه با تمام شدن تابستان سال 1945 جمعيت اين شهر به 240 هزار نفر رسيد. از آنجايي كه امريكاييها براي آزمايش بمبهاي اتم ژاپن را موش آزمايشگاهي خود انتخاب كردند، بنابراين ممكن بود حملههاي هوايي بويينگهاي بي-29 سوپرفرترس امريكاييها هر روز بر سر يك نقطه از شهر هيروشيما خراب شود.
بويينگ بي-29 سوپرفرترس آماده عمليات ويژهاي در پايگاه هوايي جزيره تينيان واقع در جزاير ماريناي شمالي در منطقه شمالي قاره امريكا ميشود. فرمانده هوايي اين عمليات كلنل «پل تيبت» در واقع فرمانده پانصدونهمين گروه تركيبي بود. اين گروه واحدي از نيروهاي هوايي ارتش ايالات متحده بود كه طي جنگ جهاني دوم ايجاد شد و هدف آن گستردگي استفاده از سلاح هستهاي بود. تيبت بارها فرمانده هوايي عملياتهاي مختلف بود و در مجموع در 25 عمليات هوايي شركت داشت. مارس 1943 دولت امريكا از او خواست هواپيماي بويينگ بي- 29 را آزمايش كند. تيبت با 400 ساعت پرواز آزمايشي اين هواپيما به يكي از ماهرترين خلبانهاي اين بوئينگ بي-29 تبديل شد و كسي بود كه برد هوايي، محدوديتها، تواناييهاي اين هواپيماي بمبافكن را ميدانست.
سپتامبر 1944 دولت امريكا به تيبت دستور داد در پروژه فوقسري منهتن شركت كند. او مسوول اصلاح بويينگ بي-29 شد. تيبت ماهها در لوسآلاموس هواپيماها را آزمايش كرد و بالستيك و چاشنيهاي بمب (بمبهايي كه در هوا و نه در برخورد با زمين يا اشيا منفجر ميشدند) را نيز امتحان كرد. بنابراين تيبت و گروه پروازش زمان كافي براي در امان ماندن از اين بمبها نداشتند. تيبت نام مادرش «انولا گي» را روي يكي از هواپيماهاي بويينگ گذاشت. پنجم آگوست 1945 بمب اتمي كه نام «پسر كوچك» بر آن نهاده بودند و تقريبا 5 تن وزن داشت در قسمت جلويي هواپيماي «انولا گي» مستقر شد. «پسر كوچك» سه متر طول و 75 سانتيمتر عرض داشت و انتظار ميرفت نيروي انفجاري 20 هزار تن تيانتي را داشته باشد. بامداد ششم آگوست دو هواپيما از جزيره تينيان برخاستند و يك ساعت بعد يعني ساعت 2:45 صبح هواپيماي «انولا گي» از روي خاك جزيره تينيان به پرواز درآمد.
مقصد هيروشيما
هواپيما «انولا گي» با 10 نفر از روي زمين برخاست. پشت سر اين هواپيما دو هواپيماي ديگر كه در آن دوربينها و تجهيزات علمي قرار داشت، پرواز ميكرد. ساعت هفت صبح ششم آگوست 1945 رادارهاي ژاپني هواپيمايي را در آسمان كشورشان شناسايي كردند و صداي آژير حمله هوايي را در منطقه هيروشيما پخش كردند. مردم هيروشيما عادت به شنيدن صداهاي آژيرهايي كه به اشتباه درميآمدند داشتند بنابراين توجهي به اين صدا نكردند. دو ساعت بعد رادار ژاپن دو بويينگ بي-29 كه به سمت هيروشيما ميرفت را شناسايي كرد و آژير خطر ديگري در راديو پخش كرد.
ساعت 8:14 «انولا گي» در ارتفاع 26 هزار پايي (7924 متر) هيروشيما پرواز ميكرد. اين ارتفاع براي پدافند هوايي دور از انتظار بود. فرمانده تيبت بمب را راهي كرد. قرار بود بمب در ارتفاع 1900 پايي (580 متري) زمين از هواپيما رها شود تا نابودي بيشتري حاصل شود. 57 ثانيه زمان برد تا بمب در ساعت 8:14 و 20 ثانيه به وقت هيروشيما به ارتفاع انفجار برسد.
خدايا چه كرديم؟
ششم آگوست 1945 روز آرامي بود و هواي گرم تابستان هنوز بر هيروشيما چيره بود. افرادي كه از انفجار جان سالم
به در بردند هيچ صدايي نشنيدند و ديدند يك نور سفيد كوركننده از شرق به غرب و به سمت تپههايي كه هيروشيما را احاطه كرده بود، رفت. 32 كيلومتر آنطرفتر، ماهيگيران صداي انفجار شديدي را شنيده بودند. گويي ستوني از آتش و دود از زمين برخاسته بود و هواي اطراف را درون خود ميكشيد و توفاني از آتش شكل گرفته بود. ابري قارچ شكل به آسمان رفت و به ارتفاع 45 هزار پا (13715 متر) رسيد.
«خدايا، چي كار كرديم؟» اين جمله را دستيار خلبان «رابرت لوييس» در دفتر ثبت وقايع هواپيما نوشت. هواپيماي «انولا گي» ساعت 2:58 بعدازظهر در پايگاه هوايي تينيان به زمين نشست. ژنرال «كارل آندرو اسپاتز» و گروهي از افسران ارشد نيروي هوايي امريكا از آنها استقبال كردند. ژنرال «اسپاتز» به كلنل «تيبت» «نشان خدمات ممتاز» و به ديگر شركتكنندگان اين عمليان مدال «پرواز» اهدا كرد.
نابودي و نيستي يك شهر
بعدها مشخص شد مركز انفجار چند كيلومتر آنطرفتر از بيمارستان «شيما» واقع در مركز شهر بود. انفجار «پسر كوچك» سطح سنگهاي گرانيتي را از هم شكافت، نماي بتوني ساختمانها را سرخ كرد و رنگ هر چيزي را كه سفيد بود سياه و تيره كرد. اتفاقهاي نادرتر هم افتاد: نازل پمپ بنزيني به 2404 متر آنطرفتر پرت شده بود.
دماي مركز انفجار در روي زمين 6 هزار درجه سانتيگراد تخمين زده شد. اين دما ميتواند از فاصله 347 متري سنگ ميكاي موجود درون گرانيت سنگقبرها را ذوب كند. اين دما نوعي از كاشيهاي خاكستري را كه در شهر هيروشيما به كار ميرفت و درجه ذوبشان 1500 درجه سانتيگراد بود آب كرد. اين انفجار 95 درصد مردمي را كه در يك كيلومتري مركز و صدها كيلومتري آن قرار داشتند، به كام مرگ كشاند. 95 درصد از مردمي كه حدود يك كيلومتري و حتي دورتر از انفجار بودند جان خود را از دست دادند.
وقتي از كشته پشته ساخته ميشود
حدود 100 هزار نفر در روزهاي آتشسوزي و انفجار بمب و مسموميت شديد پرتوهاي راديواكتيو هلاك شدند. انفجار بمب، ساختمانهاي در حال ريزش، آتشهايي كه با پاره شدن كابلهاي برق يا زغالهاي داغ اجاقهاي آشپزخانه ايجاد شدند، صد هزار نفر را زخمي و مجروح كرد. آمار اوليه تلفات انفجار بمب اتمي «پسر كوچك» نشان ميدهد 78 هزار و 150 نفر كشته، 13 هزار و 983 نفر گمشده، 37 هزار و 425 نفر شديدا مجروح شدند اما به محض اينكه خرابيها و آوارها را از سطح شهر جمع كردند، صدها جسد ديگر به آمار كشتهشدگان اضافه شد.
مجموع كشتهشدگان انفجار هيروشيما به دليل جراحت و مسموميت پرتو راديواكتيو تا انتهاي سال 1945 نزديك به 140 هزار نفر تخمين زده شد. در سالهاي پس از انفجار بمب اتمي در اين شهر، صدها نفر به خاطر مسموميت پرتو راديواكتيو جان باختند.
پزشكان و پرستاران هم مرده بودند
روز پنجم آگوست 1945 هيروشيما 150 دكتر داشت اما روز بعد و پس از انفجار 65 نفر از اين تعداد دكتر در دم جان سپردند و بسياري ديگر شديدا مجروح شدند. از 1780 پرستار اين شهر، 1654 نفر از اين تعداد يا كشته يا بهشدت زخمي شدند و توانايي انجام وظيفه نداشتند. در بيمارستان هلال احمر شهر تنها شش دكتر از 30 دكتر پرسنل بيمارستان قادر به رسيدگي به بيماران بودند كه از اين شش تن، تنها يك نفر آسيبي جدي نديده بود. همچنين از 200 پرستار اين بيمارستان، 10 پرستار ميتوانستند به مجروحان ياري برسانند. بيمارستان هلال احمر بزرگترين بيمارستان هيروشيما بود و 100 هزار زخمي به اميد مداوا از ميان شهر مخروبه عبور كرده و خود را به اين بيمارستان رسانده بودند.
كشتهها ادامه مييابند
بيمارستان هلال احمر هيروشيما جاي سوزن انداختن نداشت. 600 تختخواب اين بيمارستان قبل از اينكه بمب اتمي «پسر كوچك» منفجر شود با زخميهاي بمباران كارخانههاي نزديك هيروشيما پر شده بود. مجروحان جنگي در راهروها، سالنها، پلهها، محوطه بيمارستان دراز كشيده بودند اما زخميهاي بيشتري نيز در راه بودند.
انفجار طرحهايي را روي بدن برخي مردم برجاي گذاشته بود. به خاطر گرماي ايجادشده، جاي بند شلوار، كمربند و سگك آن روي پوست برخي مانده بود و آنهايي كه لباس روشن به تن داشتند باعث انعكاس گرما شده و آنهايي كه لباسهاي تيره پوشيده بودند، گرما را به بدن خود جذب كرده بودند. زخميها تا چند محله آنطرفتر از بيمارستان روي زمين دراز كشيده بودند. ناله و استفراغ ميكردند. مجروحاني كه حال وخيمتري داشتند در اولويت دكترها قرار داشتند. تنها كاري كه از دست دكترها برميآمد اين بود كه جلوي خونريزي مجروحان را بگيرند. مردمي هم بودند كه در انتظار رسيدن دكتر به بالاي سرشان جان سپردند.
بسياري از مجروحان دختربچههاي دانشآموزي بودند كه براي جلوگيري از پيشروي آتش، مدرسه را رها كرده بودند. اين فرشتههاي كوچك در كنار ديگر زخميها آرام و بيصدا درد كشيدند تا دكتر آنها را معاينه كند.
باران سياه
45 دقيقه بعد از انفجار، باران سياه از آسمان هيروشيما باريد؛ باراني شديد كه يك ساعت تمام در شمالغربي شهر باريد. اين باران روي شيشه پنجرهها اثري سياه و كثيف از خود برجاي ميگذاشت. باران مملو از دودههاي سياهِ خاكسترهاي ساختمانها بود و چرب و چسبنده بود و شامل مقدار زيادي راديواكتيو ميشد كه اين راديواكتيو در مناطق دورتر از مركز شهر هم انتشار يافت. اكثر مردمي كه از مركز شهر دور بودند زير باران قرار گرفتند و مسموميت پرتو راديواكتيو را به بدن خود راه دادند و از دنيا رفتند. ماهيها در رودخانهها و درياچهها مردند.
با اينكه ژاپن پس از زلزله سال 1923 قوانين سفتوسختي براي ساختمانها وضع و اعمال كرد اما بعد از انفجار بمب «پسر كوچك» درصد كمي از ساختمانهاي شهر سرپا ايستاده بودند. از 90 هزار ساختمان، 62 هزار تا از آنها و شش هزار ساختمان آنقدر صدمه ديده بود كه كارشان از تعمير و مرمت هم گذشته بود.
انفجار اين بمب اتمي آنقدر قدرت داشت كه شيشههاي خانههاي 20كيلومتري هيروشيما را هم پايين ريخت.
و جهان شرمنده شد.