• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3363 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۱۸ مهر

زندگي پرتلاش سردار همداني

الياس حضرتي

سردار حسين همداني هم به خيل برادران شهيد خود پيوست. پيش از هر چيز بايد ياد اين شهيد سرافراز را گرامي داشت و اميدوارم كه با زنده نگه‌داشتن خاطرات زندگي او سرمشق و الگويي براي جوانان و همه ملت ايران فراهم شود. شخصيت‌هايي مانند شهيد سردار همداني، شخصيت‌هايي نبودند كه يك روزه به وجود آمده باشند، در مقطعي از تاريخ مملكت ما شرايطي پيش آمد كه وقايعي چون انقلاب اسلامي و به دنبال آن دوران دفاع مقدس تبديل به موقعيت‌هاي مناسبي براي ساخته شدن خيل عظيمي از انسان‌هايي با شاخصه‌هاي معنوي متفاوت شد؛ شاخصه‌هايي كه دنيا تا آن روز كمتر توانسته بود در سطحي وسيع آنها را تجربه كند. از يكسو ادبيات و فرهنگ مبارزاتي حضرت امام(ره) و از سوي ديگر سختي‌هاي دوران مبارزات انقلابي و پس از آن پاسداري از اين تحول بزرگ، محصول خود را در قامت نيروهايي خستگي‌ناپذير، مومن، با اعتقادي راسخ و ايثارگر به دنيا معرفي كرد. دنيايي كه تا آن روز تجربه ديگري از نيروهاي سياسي و مبارز داشت در مقابل تعريف و واقعيتي جديد قرار گرفت. مجموعه‌اي از انسان‌هاي پرورش‌يافته در دامن اين فرهنگ ديني و سياسي كه حضرت امام(ره) پايه‌گذار آن بودند، به بينشي رسيدند كه در راه دفاع از بزرگ‌ترين انقلاب قرن بيستم موضوعاتي چون نجات مادي و معنوي انسان‌ها، عدالت، زور نگفتن و زور نپذيرفتن، ظلم نكردن و ظلم نپذيرفتن، دفاع از مظلوميت مظلومان و مقابله با استكبار مستكبران را در سرلوحه كار خويش قرار دادند. اين انسان‌ها براي ادامه مسيري كه انقلاب اسلامي پيش روي آنها گشوده بود، به اين نتيجه رسيدند كه بين انقلابي بودن و داشتن زندگي مرفه، بين حضور در جبهه و رزمنده بودن با داشتن زندگي اشرافي و رفاه‌طلبي امكان هيچ‌گونه تجميعي وجود ندارد و در نهايت بايد يكي را به نفع ديگري از صحنه حذف كرد. شاهكار اصلي آنها جايي بود كه گزينه اول يعني دفاع از آرمان‌هاي اسلامي و انقلابي را در برابر زندگي راحت برگزيدند. از همينجا بود كه ستاره‌هايي چون همت‌ها و باكري‌ها و دقايقي‌ها و احمد كاظمي‌ها و بسياري ديگر ظهور كردند. كساني كه اگر دانشجو بودند، درس و كلاس خويش را رها كردند و اگر مهندس و دكتر بودند، چشم بر دفتر كار و مطب راحت خويش بستند و راه دفاع و حضور تمام قد در صحنه را در پيش گرفتند. اينها تمام استعداد، جواني و در يك كلام زندگي خويش را بدون كوچك‌ترين ترديدي تقديم انقلاب و ‌آرمان اعلاي خويش كردند. مهم‌تر اينكه در عرصه اين انتخاب سخت، خانواده‌ها نيز بي‌نصيب نماندند. چه بسيار خانواده‌هايي كه در آن سال‌ها توسط همين مردان بزرگ به خدا سپرده شدند و ماه‌ها و حتي سال‌ها براي ديدن عزيزان خويش چشم به در داشتند. يكي از اين خانواده‌ها هم خانوده شهيد سردار حسين همداني بود. روزي در سال‌هاي جنگ در قرارگاه خاتم مشغول ثبت و ضبط وقايع روزمره بودم كه آقاي محسن رضايي صحبتي را مطرح كرد. گفت كه وضعيت خانواده آقاي حسين همداني، فرمانده تيپ قدس گيلان به‌گونه‌اي درهم‌پيچيده و مشكلات آنها به‌گونه‌اي شده است كه جاي نگراني دارد. آقاي رضايي آن روز توضيح داد كه مشكل بيماري چشم يكي از فرزندان ايشان آنقدر به دليل عدم رسيدگي جدي شده كه احتمال دارد به‌زودي در معرض خطر از دست دادن بينايي خود قرار بگيرد. در آن زمان به دليل درگير بودن تيپ‌ها و لشكرها در عمليات‌ مختلف امكان حضور شهيد همداني در كنار خانواده براي رتق و‌فتق امور آنها فراهم نشده بود. در آن روز آقاي رضايي به من گفت كه قصد دارد تا هر طور شده ايشان را يكي دو ماه براي رسيدگي به اين مشكل خانوادگي مرخص كند تا وي امكان درمان فرزند خويش را پيدا كند. به همين دليل هم از من خواستند تا مسووليت لشكر قدس گيلان را برعهده بگيرم. من هم پيشنهاد دادم كه قبل از هر چيز با خود شهيد همداني صحبتي كنم تا شايد اين مشكل به شكلي حل شود كه ايشان از لشكر نروند. چرا كه تجربه فوق‌العاده بالايي در فرماندهي داشت. پس از آن جلسه‌اي دو ساعته با شهيد همداني داشتم و جالب بود كه آنجا رغبتي به طرح مسائل خانوادگي خود نداشت و به شكلي مي‌گفت كه تمام رزمندگان چنين درگيري‌هايي دارند و تنها مختص او نيست. نهايتا اما من مسووليت لشكر را بر عهده گرفتم و پس از آن در عمليات نصر چهار شهر مائوت عراق را به گونه‌اي تصرف كرديم كه ده‌ها توپ و تانك و خمپاره‌اندازه و دو هزار اسير از عراق گرفتيم و به دليل حجم بالاي غنايم، آن تيپ تبديل به لشكر شد. چرا كه اين غنايم ظرفيت‌هاي جديد و زيادي را ايجاد مي‌كردند. بعد از آن هم من شهيد همداني را خصوصا در زماني كه نماينده مجلس بودم، مي‌ديدم. در آن ديدارها هميشه به شوخي به من مي‌گفت كه سياست را رها كن، چون از اين سياست چيزي درنمي‌آيد. روحيات شهيد همداني به‌گونه‌اي بود كه خيلي اعتقادي به مرزبندي‌هاي داخل گروه‌هاي سياسي نداشت. او فكر مي‌كرد كه همه اينها بخشي از حقايق را مي‌گويند و در بخشي هم اشتباهات فاحشي دارند. كمااينكه او اصل درگيري‌هاي سياسي داخلي را نيز بي‌مورد مي‌دانست. به همين خاطر هم از اين درگيري‌ها و مرزبندي‌هاي سياسي هم رنج مي‌برد و هم دوري مي‌كرد. بخشي از رفتن اين شهيد به سمت سوريه به خاطر باور او به صدور فرهنگ مقاومت و بسيج بود تا بتواند مردم سوريه را سازماندهي كرده و آموزش دهد و گروه‌هاي بسيجي ايجاد كند. در هر صورت او يكي از انسان‌هاي بزرگ ساخته‌شده در كوره‌هاي انقلاب و دفاع مقدس بود كه خصوصا در سوريه توانست نقش تاثيرگذاري داشته باشد. ما امروز مرد بزرگي را از دست داده‌ايم و شهادت او نشان مي‌دهد كه راه شهادت همچنان باز است و لطف پروردگار به ملت ايران ساري و جاري است. ان‌شاءالله خداوند روح اين شهيد بزرگوار را با شهداي كربلا محشور كند و ما هم بتوانيم از اين الگوي قوي و انقلابي كمال استفاده را ببريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون