• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3368 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۳ مهر

دكتر هادي كيا دليري، دكتراي جنگل و عضو هيات علمي دانشگاه در گفت‌وگو با «اعتماد» :

طرح تنفس، رهاكردن جنگل نيست؛ تعطيل كردن زراعت چوب است

وضعيت جنگل‌هاي ايران چگونه است و چرا راه نجات را طرح تنفس مي‌دانيد؟

بر اساس تمام آمارهاي رسمي و غيررسمي و گزارش‌ها و عكس‌هاي هوايي و ماهواره‌اي، حال جنگل‌هاي ايران اصلا خوب نيست و درآستانه يك بحران جدي قرار دارند. متاسفانه مشكل ما اين است كه بسياري از دوستان سازمان جنگل‌ها اساسا نمي‌پذيرند كه وضعيت جنگل‌هاي كشور بحراني و در حال از دست رفتن است. دريافت اين وضع، شايد نياز به نگاه فني خاصي هم نداشته نباشد. بحران جنگل‌هاي ايران كاملا مشهود است. حتي به لحاظ بصري هم اگر به جنگل‌هاي ايران نگاه كنيم مرگ و مير دسته‌جمعي، طغيان آفات و بيماري‌ها، از بين رفتن تنوع زيستي، ويلاسازي، دام بيش از حد ظرفيت را داريد مي‌بينيد و در چنين شرايطي چگونه نتيجه مي‌گيرند كه حال و روز جنگل‌ها خوب است؟ اما در اين ميان بهره‌برداري هم در كنار عوامل تخريب ديگر، دارد تخريب مي‌كند. برخي مي‌گويند مشكل فقط بهره‌برداري چوب نيست. اما ما مي‌گوييم اين دليل نمي‌شود كه چون عوامل تخريب ديگري داريم پس به عامل تخريبي «بهره‌برداري» اجازه فعاليت بدهيم و آن را اين‌گونه توجيه كنيم. دوستان سازمان جنگل‌ها كه مي‌گويند وضعيت جنگل‌ها به اين بدي هم نيست، اين آمارهاي واقعي كاهش سطح و حجم جنگل، پيشروي آفات و بيماري‌ها، وضعيت تنوع زيستي، برداشت معادن، دام بيش از حد ظرفيت، ويلاسازي‌ها و... را چگونه توجيه مي‌كنند؟ بله، ما مشكلات ديگري هم داريم و اعتقادمان هم اين نيست كه صرفا با حذف بهره‌برداري، تمام مشكلات جنگل‌هاي ما حل خواهد شد. دولت هم بايد توجه جدي به جنگل‌هاي كشور داشته باشد و حتي بايد بيايد هزينه كند. اين دغدغه بايد در دولت و نماينده‌هاي مجلس به وجود بيايد حالا كه در سراسر جهان تنها ما اين ثروت عظيم را داريم بايد براي حفظ و نگهداري از آن هزينه
هم بكنيم.

دليل اين وضع بحراني چيست؟

از نظر ما علت، مديريتي است كه نگاهش به جنگل، صرفا برداشت چوب است.
در حالي كه جنگل كاركردهاي مهم و حياتي بسياري دارد. بايد قبول كنيم كه جنگل، مزرعه چوب ما نيست. همچنان كه تمام جهان به اين مرحله رسيده است اما ما همچنان با همان برداشت‌هاي سنتي نيم قرن پيش مي‌خواهيم از جنگل بهره‌برداري تجاري و شخصي بكنيم و نتيجه همين شده كه مي‌بينيد! ديدگاه مسوولان و دولت نبايد اين باشد كه اگر براي جنگل هزينه مي‌كنند در همان حال از آن درآمد نيز كسب كنند. اين اشتباه است. جنگل‌ها حكم مدرسه را دارند. شما در مدرسه پول خرج مي‌كنيد، آيا انتظار درآمد آني از آنها را داريد؟ اما مي‌دانيد كه هزينه كردن در اين بخش براي تضمين سلامت نسل آينده موثر است و سود آن را در درازمدت خواهيد برد. دولت بايد به اين نگاه برسد كه هزينه كردن در جنگل‌هاي ايران، سرمايه‌گذاري است.

حالا چرا راه‌حل اين بحران‌ها، دادن استراحت دوره‌اي است؟

اگر بپذيريم كه ما با اين مديريت، اين اكوسيستم را بيمار و دچار هزار و يك مشكل كرده‌ايم؛ پس بايد قبول كنيم كه يك بيمار نياز به استراحت دارد. من هم قبول دارم كه اين بيمار هزارتا بيماري ديگر هم دارد و مساله فقط بهره‌برداري‌ها نيست، اما كسي كه هزارتا بيماري ديگر هم دارد آيا مي‌توانيم با اين توجيه، خون هم از او بگيريم و بگوييم حالا كه حالش اينگونه است پس خون هم بگيريم؟ بعد حالش وخيم‌تر مي‌شود. پس بايد به اين بيمار اورژانسي استراحت داد و بعد درباره ديگر روش‌هاي درمان تحقيق و گفت‌وگو و رايزني كرد.

اما مديران سازمان جنگل‌ها مي‌گويند كه طرح تنفس جنگل‌ها يك حرف‌هاي سطحي و نپخته‌اي است كه درباره آن نه شفاف سازي صورت گرفته و نه طرحي تهيه و تدوين شده. يك حرفي زده‌اند و رفته‌اند.

مشكلات ما در اصل برمي‌گردد به همين ضعف مديريت در سازمان جنگل‌ها و منابع طبيعي و آبخيزداري كشور. طرح تنفس را بايد خود سازمان جنگل‌ها و كارشناسان جنگل تهيه كنند. پس كي بايد در چنين مواقع بحراني براي جنگل‌ها طرح بدهد؟ سازمان مي‌گويد كه «طرحي داده نشده و يك حرف سطحي است»، وظيفه كي بوده كه تهيه نكرده است! پس كارشناسان شما چه مي‌كنند؟

اما آنها كه از اساس طرح استراحت را قبول ندارند و مي‌گويند اين كار، رها كردن جنگل به حال خود و دادن آن به دست قاچاقچيان است.

تنفس، رهاسازي نيست؛ تيمار و محافظت بيشتر است. الان كاري كه در زاگرس كرده‌اند و به نام حفاظت، جنگل‌ها را رها كرده‌اند كه تنفس نيست. هر كسي مي‌رود و بهره‌برداري مي‌كند. اين كار در اصل، بهره‌برداري مضاعف است. ويرانه‌اي شده براي خودش. پس ما موافقان تنفس هم مانند مخالفان مي‌گوييم بايد مديريت صورت بگيرد. اما محل اختلاف كجاست؟ اين است كه ما مي‌گوييم طرح‌هاي جنگلداري نبايد به تجارت چوب گره بخورد. الان شما طرح‌هاي جنگلداري را فقط در جاهايي اجرا مي‌كنيد كه چوب دارند و جايي كه چوب ندارد يك ميلي متر طرح اجرا نشده، اين چگونه حفاظتي است؟! پس حفاظت نيست و فقط تجارت چوب است. جنگل‌هايي كه اكنون چوب دارند و طرح در آنها اجرا بشود به محض اينكه بيلانش منفي شود طرح‌ها در آنها تعطيل مي‌شود. مگر بخشي از طرح حفاظت نيست؟ پس چرا به جاي اينكه درمان شود رها مي‌كنند و مي‌روند. چون صرفه اقتصادي ندارد و اينها به چوب وابسته شده‌اند. اما ما مي‌گوييم طرح تنفس يعني مديريت و حفاظت جنگل بدون برداشت از چوب جنگلي، حداقل براي چند سال تا وضعيت بحران كنوني اندكي تعديل شود.

مخالفان طرح تنفس مي‌گويند كه نبايد طرح به اعتبارات دولتي گره بخورد كه در آن صورت به خاطر عدم تامين بودجه، نمي‌توان آن را اجرا كرد و ضررش بيشتر از سودش خواهد شد. چه پاسخي داريد؟

آنها مي‌گويند به اعتبار دولتي گره نزنيد. درست هم مي‌گويند؛ اما اين چگونه قابل حل است؟ 100 يا 200 ميليارد دلار اعتبار كه در برابر اين عظمت و ارزش جنگل‌هاي ايران رقم بزرگي نيست. آيا اين رقم آنقدر زياد است كه با اين توجيه كه «براي دولت صرف نمي‌كند» باز هم چوب‌هايش را بهره‌برداري كنيم و ببريم و بفروشيم و جنگل را خالي‌تر از اين بكنيم؟ آيا اين راه‌حل است؟ آيا اين ميزان باقيمانده براي اين كشور آنقدر ارزش ندارد كه 200 ميليارد دلار برايش سرمايه‌گذاري كند؟ قبل از آنكه به طور كلي از بين برود؟! ما با برنامه توسعه بي قاعده‌اي كه در ايران اجرا كرديم كارخانه‌هايي را در ايران احداث كرديم كه به مواد اوليه‌اش فكر نكرديم. اول كارخانه را ايجاد كرديم بعد به فكر مواد اوليه‌اش افتاديم. كارخانه چوب زديم بعد گفتيم حالا چه كنيم؟ چرخ اين كارخانه بايد بچرخد. كارگرهايش نبايد بيكار شوند. خب پس برويم جنگل را بتراشيم. يعني شما براي گرفتن ماهي برويد دريا را خشك كنيد. اين اتفاق افتاده در اين جنگل‌ها و عده‌اي هم با اين توجيهات، مي‌گويند حالا ادامه بدهيم. خب اگر ادامه بدهيم كه ديگر چيزي به نام جنگل براي مان باقي نمي‌ماند! آن وقت بنشينيم بر سر و سينه بكوبيم كه‌اي داد! چه كنيم؟ مثل درياچه اروميه؛ بعد ميلياردها دلار برايش خرج كنيم كه نتيجه‌اي هم عايدمان نشود. بياييم الان خرج كنيم كه آنها را حفظ كنيم. دولت الان چقدر براي درياچه اروميه هزينه مي‌كند؟ و تازه معلوم نيست فايده‌اي هم به حال درياچه دارد يا نه؟ همان را كه مي‌خواهد بعد از از دست رفتن جنگل هزينه كند الان براي حفظ آن اختصاص بدهد. متاسفانه هنوز نگاه دولت به طبيعت جدي نشده؛ نگاه مجلس به طبيعت جدي نشده. توجه به مسائل اقتصادي در كوتاه‌مدت شايد بتواند به ما سود بدهد، اما عدم توجه به مسائل اكولوژيكي در بلندمدت فاجعه اقتصادي به بار مي‌آورد. مثال بارزش همين درياچه اروميه است. ما در كوتاه‌مدت در اطراف درياچه كشاورزي كرديم و به ظاهر سود برديم، اما در بلندمدت علاوه بر فاجعه اكولوژيكي، فاجعه اقتصادي به بار آمده است. بنده الان به عنوان يك محقق مي‌گويم، من براي خودم جنگلباني را يك شغل نمي‌دانم، بلكه به عنوان يك مسووليت اخلاقي به آن اعتقاد دارم.

مخالفان طرح تنفس معتقدند اگر در جنگل‌ها را براي برداشت چوب ببنديم براي تامين چوب مورد نياز، قاچاق تشديد مي‌شود. نظرتان چيست؟

مگر الان قاچاق چوب نداريم؟ بر اساس آمارهاي رسمي الان در حدود 600 هزار مترمكعب از جنگل، چوب برداشت مي‌كنيم. اما ميزان مصرف‌مان بر اساس برآوردها 7 ميليون مترمكعب است كه تا سال 98 به 13 ميليون مترمكعب مي‌رسد. شما با اين 600 هزار مترمكعبي كه از جنگل برداشت مي‌شود مي‌توانيد جلوي قاچاق چوب را بگيريد؟ پس بقيه اين چوب از كجا تامين مي‌شود؟ پس اينكه بگوييم اگر طرح‌هاي بهره‌برداري متوقف شود و طرح تنفس اجرا كنيم، به قاچاق چوب دامن زده‌ايم توجيه درستي نيست. الان هم قاچاق داريم، مگر نداريم؟! بايد براي واردات چوب اقدام كنيم و در حال حاضر راه ديگري نداريم.

اما مخالفان تنفس مي‌گويند كه هيچ كشوري براي بازسازي يا نجات
جنگل‌هايش، بهره‌برداري را متوقف نكرده بلكه روش‌هاي آن را اصلاح كرده است.

وضعيت طبيعي كشور ايران با كشورهاي اروپا و جهان كه جنگلدارند قابل قياس نيست. ما تنها يك درصد خاك‌مان جنگل (شمال) است و كشورمان خشك و نيمه خشك و بياباني است. در حالي كه آنها اغلب جنگل‌هاي بسيار وسيع داشته يا دارند. از سوي ديگر جنگل‌هاي جهان ارزش تجاري براي توليد چوب دارند در حالي كه ارزش جنگل‌هاي ايران در جهان به خاطر اين است كه ميراث طبيعي و ژنتيكي جهان محسوب مي‌شوند و قدمت بالايي دارند. الان اگر يك اروپايي بخواهد جنگل‌هاي چندهزار سال قبل خودش را ببيند بايد بيايد به ايران و جنگل‌هاي شمال ما را نگاه كند. نوع ارزش و نوع نگاه ما متفاوت است و نبايد با جنگل‌هاي جهان مقايسه شود. نبايد بگوييم چون روسيه بهره‌برداري مي‌كند ما نيز بهره‌برداري كنيم. روسيه 700 ميليون هكتار جنگل دارد در حالي كه شمال ايران 2 ميليون هكتار جنگل دارد. ما گونه‌هايي داريم كه هيچ كجاي دنيا پيدا نمي‌شود و يقينا اگر آنها جنگل‌هاي ما را داشتند مانند الماس از آن محافظت مي‌كردند. كل جنگل‌هاي ما به اندازه نشنال پارك كانادا هم نمي‌شود. آنها اگر اين جنگل‌ها را همراه با اين همه بحران محيط زيستي كه ما به آن مبتلا شده ايم داشتند هرگز از آن بهره‌برداري چوب نمي‌كردند. ضمن اينكه در نگرش و برنامه‌هاي سازمان جنگل‌ها بهره‌برداري در ايران فقط از چوب جنگل است؛ چرا كاري نمي‌كنيد كه از اين جنگل‌ها بهره‌برداري‌هاي غيرچوب انجام بگيرد؟ مردم بروند از ديدن جنگل لذت ببرند. جهانگرد بيايد پول بدهد براي ديدن جنگل. ذخيره آب شهرها و كاهش درجه حرارت مناطق و شهرهاي همجوار نيز از كاركردهاي جنگل است كه مي‌تواند با حفاظت صحيح مورد بهره‌برداري قرار بگيرد. چرا سازمان جنگل‌ها فقط بهره‌برداري را در برداشت و تجارت چوب مي‌داند؟!

مخالفان طرح تنفس مي‌گويند اين طرح باعث بيكاري 20 هزار نفر به طور غيرمستقيم و پنج هزار نفر به طور مستقيم مي‌شود. پاسخ شما چيست؟

البته ما مي‌گوييم آنها هم نبايد بيكار شوند و بايد راهكاري براي اين مساله پيدا شود. اما آيا گذران زندگي اين 4هزار نفر (يا اندكي بيشتر) قرار است به قيمت نابودي جنگل‌هاي ما صورت بگيرد؟ يعني به خاطر اينكه اين تعداد دارند از كنار طرح‌هاي بهره‌برداري جنگل، نان مي‌خورند بياييم و يك سرمايه ملي را هدر بدهيم؟ آيا بقيه 70 ميليون مردم ايران حق ندارند از اين جنگل‌ها بهره ببرند؟ آنها سهم ندارند. جنگل فقط مال پيمانكار چوب است؟ آيا جنگل تنها مال اين پنج هزار يا 20 هزار نفر است؟ اين چه استدلالي است كه براي نابودي يك سرمايه ملي داريم؟ بعد وقتي از دست رفت بايد از بودجه عمومي براي اين جنگل‌ها خرج كنيم. مثل درياچه اروميه. آيا اين روش علمي و منطقي و عقلاني است؟ ضمنا مجوز و موافقت اصولي بسياري از اين كارخانه‌ها با اين استدلال داده شده كه با واردات چوب كار كنند نه اينكه جنگل‌هاي هيركاني را بتراشند. ضمنا يك پرسش مهم باقي مي‌ماند و آن اينكه وظيفه سازمان جنگل‌ها چيست؟ اينكه مسوولان اين سازمان به جاي نگراني براي جنگل‌هاي كشور، نگران بيكاري كارخانه‌داران چوب و كاغذ و تامين چوب و... هستند يعني چه؟ وظيفه سازمان جنگل‌ها نه ايجاد اشتغال است نه تامين سوخت مردم؛ آنها وزارتخانه‌هاي خود را دارند. وظيفه سازمان جنگل‌ها حفظ طبيعت است. طرح تنفس جنگل‌هاي شمال، قرار نيست صنايع را تعطيل كند. صنايع مياني و پاييني وابسته به چوب هستند و اگر چوب تامين بشود كار مي‌كنند. ما مي‌گوييم به جاي اينكه چوب را از جنگل‌برداري و درخت جنگل را قطع كني بيا و با همراهي دولت، چوب را وارد كن. اين اشتغال‌ها از بين نمي‌رود. الان روسيه حاضر است و به راحتي مي‌توانيم چوب وارد كنيم. چه ايرادي دارد؟

چرا بخشي از تحصيلكرده‌هاي رشته جنگل با استراحت جنگل مخالفند؟

بسياري از آنها دوستاني هستند كه تخصص‌هاي بهره‌برداري و نشانه‌گذاري دارند. به نظر بنده اغلب كساني كه منتقدند نگران تعطيل شدن شغل خود هستند. متاسفانه بحث جنگل‌هاي ايران، شخصي شده است و براي حفظ زندگي عده‌اي بسيار اندك، ثروت‌هاي ملي وطبيعي يك مملكت دارد نابود مي‌شود. ما داريم از يك مملكت صحبت مي‌كنيم. اگر قبول داريم كه اكوسيستم بيمار است بايد قبول كنيم كه استراحت كند نه اينكه تعطيل كنيم. در هنگام تنفس بايد نه تنها حفاظت كه سالم سازي هم انجام گيرد. چه كسي گفته است كه تنفس به معناي رها كردن جنگل به حال خود است؟! اين از اساس غلط است و وضعيت را خراب‌تر مي‌كند. به نظرم دريافت درستي از «طرح تنفس» نشده و گاهي فكر مي‌كنم بخشي از آن كاملا عمدي است، چون ما به قدر كافي توضيح داده‌ايم.

و سخن آخر...؟

يك نكته را در انتهاي بحث بگويم كه سازمان جنگل‌ها بايد تكليف خودش را با اين طرح مشخص كند و در اين باره صراحت داشته باشد. اگر رييس سازمان جنگل‌ها واقعا به طرح تنفس و حفاظت صرف بدون بهره‌برداري چوب از جنگل اعتقاد دارد چرا كسي را به عنوان معاون بخش جنگل انتخاب كرده كه به بهره‌برداري اعتقاد دارد؟ ما دم خروس را باور كنيم يا قسم حضرت عباس را؟ براي من واقعا سوال است و فكر مي‌كنم اگر اين پارادوكس حل نشود نمي‌توان براي نجات جنگل‌ها به اين سازمان اميد بست. چگونه مي‌توان با تبر براي صنوبر اشك ريخت؟!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون