نگاهي به كتاب «ضرورت تئاتر »
حضور فيلسوف بر سراپرده تئاتر
علي وراميني/ كتاب «ضرورت تئاتر» براي نخستين بار در سال 2008 منتشر شده است. «پال وودراف» نويسنده اين كتاب، فيلسوف، مترجم، پژوهشگر و استاد دانشگاه تگزاس است كه فلسفه يونان باستان را با تئاتر و متون نمايشي آن پيوند ميزند. پال وودراف متولد 1943 است. از اين انديشمند معاصر پيشتر مقالههايي با ترجمه بهزاد قادري در برخي نشريات تخصصي تئاتر منتشر شده بود. وودراف باور دارد كه ادبيات نمايشي و تئاتر براي بسياري از اهداف والاي انسان يك ضرورت است. او در اين كتاب ميگويد: «تئاتر دوستان دروغين دارد و آنها تئاتر را در قلمرو تصنعي هنرهاي زيبا به بند ميكشند. بايد تئاتر را از چنگ دوستان دروغينش درآوريم، اما وظيفهاي سنگينتر داريم. لازم است از تئاتر در برابر اين ديدگاه كه چيزي بيربط، ويژه نخبگان و هنري رو به مرگ است، هنري كه فقط چندتايي آدم بيمصرف تلاش ميكنند آن را در فرهنگي صرفا دمخور با فيلم و تلويزيون زنده نگه دارند، دفاع كنيم.» وودراف براي ترجمه فارسي كتابش يادداشتي نوشته است و خطاب به خواننده ايراني اثرش ميگويد: «خوشحالم كه اين كتاب در اختيار خوانندگان فارسي زبان قرار ميگيرد. از زمان نوشتن آن، بيشازپيش به اين باور رسيدهام كه تئاتر براي بسياري از اهداف والاي انسان يك ضرورت است. نخست آنكه در «آموزش و پرورش» به هنر تئاتر نيازمنديم. خوانندگان كتاب متوجه خواهند شد كه چرا معتقدم هرگاه تماشاگران و تماشاچياني در جايي گردهم آيند، از هنر تئاتر استفاده شده است. نويسنده كتاب در ادامه يادداشتش بر اين ترجمه بر جنبه مذهبي تئاتر نيز تاكيد كرده و ميگويد: «به اين باور رسيدهام كه دگرگوني يك چهره در تئاتر، ماهيتا مذهبي است. اديپ شاه براي من روشنترين نمونه است. در آغاز همچون انساني قدرتمند، هوشمند و بخشنده بر صحنه ميآيد و در پايان همچون موجودي مطرود و ناپاك از صحنه بيرون ميرود. حتي خورشيد نيز قرار نيست بر تن ناپاك او بتابد. «كرئون» از دست زدن به تن او پرهيز ميكند، فرزندانش از او ميبُرند و حتي همسرايان مهربان، چون اديپ گامي پيشآيد، آنان گامي پس ميكشند. اگر به ياد آوريم كه هرآنچه «مقدس» است، ضرورتا «حرام» است، به گمانم اديپ خودش موجود مقدسي شده است.» اين كتاب از دوبخش عمده تشكيل شده است. بخش يكم هنر تماشايي بودن نام دارد. تعريف اين هنر، آنچه تئاتر ميسازد، كردار تماشايي، به نمايش در آوردن انتخاب، آدمهاي تماشايي: شخصيتها، فضاي مقدس و تقليد، عناويني هستند كه در اين بخش مورد بررسي قرار ميگيرند. بخش دوم اين كتاب هنر تماشا كردن نام دارد. احساس، همدلي، خنده، شناخت تئاتر و صورتك خرد مباحثي هستند كه در بخش دوم كتاب بررسي شده است.
قابل ذكر است كه بهزاد قادري (مترجم كتاب) داراي مدرك دكتراي ادبيات نمايشي از انگلستان است. از ديگر ترجمههاي بهزاد قادري ميتوان به «مرگ تراژدي» اثر جرج اشتاينر و نمايشنامههاي «خاندان چن چي» اثر پرسي بيششلي، «خاندان چنچي» اثر آنتونن آرتو و همچنين «روسمرسهولم»، «هنگامي كه ما مردگان سربرداريم»، «جان گابريلبوركمان» و «پرگنت»، همه از آثار ايبسن اشاره كرد. «با چراغ در آينههاي قناس؛ ادبيات نمايشي رمانتيسيسم و تئاتر پسامدرن»، «گذر از تئاتر ارسطويي به درام پسامدرن» و «ايبسن، آرمانشهر و آشوب» نيز از تاليفات و علمي - پژوهشي دكتر بهزاد قادري است.