رازهاي هستهاي هاشمي
ادامه از صفحه اول
ميگفتيم حالا كه اين كار نيمهكاره است و هزينههاي زيادي هم شده، با آلمانيها كه خرجهاي زيادي در آنجا كردند و براي اين كار آمادگي دارند، ادامه بدهيم. بعضيها هم به آنجا رفته و حرفهايي زده بودند و گويا آلمانيها هم دليلي پيدا كرده بودند كه نيايند. مثلا ميگفتند دو قسط ارزي و ريالي سررسيد شده پرداخته نشد و رييس كارگاه آلمانيها از ناامني گلايه داشت. يعني عملا ميگفتند كه از طرف شما لغو شده و نميخواستند خودشان را مقصر جلوه بدهند. ما از آقاي امراللهي كه در آنجا مسووليت هم داشت، پيگيري كرديم و خواستيم كه ادامه بدهند. با اينكه بعضيها، مخصوصا جوانهاي تحصيلكرده هستهاي، مخالف بودند و نميخواستند كارها شروع شود، بنا شد كه سايت فعال شود. ما هم رفتيم و بازديد كرديم. بعدا وقتي جنگ شروع و آنجا ناامن شد، همان مقدار فعاليت هم متوقف شد. طبعا طبيعت جنگ به گونهاي بود كه نميشد در آنجا كار كرد. انجام كار هستهاي در جايي كه در تيررس دشمن بود، معنايي نداشت. عراقيها هم در جاهايي داخل كشور آمده بودند. لذا آن طرحها ماندند. بعدا اين بحثها شروع شد و هنوز در حال جنگ بوديم كه بنا شد در دو فاز پيگيري كنيم. يكي اينكه با آلمانيها صحبت كنيم كه بيايند. براي اينكه تكليفشان بود و آنها ميگفتند كه خودتان فسخ كرديد و ما قبول نداشتيم. بحث ما همينطور ماند. يك بحث هم كارهاي داخلي بود. در اميرآباد هم چيزهاي زيادي فعال بود كه اينجا را هم تقويت ميكرديم و دنبالش بوديم. بعد به مراحلي رسيديم كه از آلمانيها مايوس شديم و به فكرهاي ديگري افتاديم. با پاكستانيها صحبتهايي شد. يك دانشمند هستهاي به نام آقاي عبدالقديرخان در پاكستان بود. هاشمي در ادامه صحبتهايش به اين اشاره ميكند كه در سفرهايي كه به پاكستان داشت هرگز نتوانست با عبدالقديرخان ديداري داشته باشد و ميگويد: در سفري كه به پاكستان رفته بودم، خواستم ايشان را ببينم. اما به من نشان ندادند. آيتالله خامنهاي هم ايشان را نديد. ولي هر دوي ما در دوران جنگ پيگيري ميكرديم كه بايد كارهايمان را شروع كنيم. گويا خود آقاي عبدالقديرخان اعتقاد داشت كه دنياي اسلام بايد بمب هستهاي داشته باشد و به اين كار عقيده داشت و بمب هستهاي پاكستان را هم او ساخت. هر چند طول كشيده بود تا بمب را بسازند. وي ادامه داد: به هر حال حاضر شدند تا يك مقدار به ما كمك كنند، در حدي كه مثلا دست دوم نسل اول سانتريفيوژهايي را كه غنيسازي ميكنند، با نقشه مقداري به ما دادند. نقشهاي كه بعدا خودمان بتوانيم بسازيم. كمكم شروع كرديم و بوشهر را ادامه داديم. يعني كارهايي را كه امكان داشت، انجام داديم. چون آنجا نيروگاه بود. در يك قسمت كارهاي نيروگاه را ميكرديم و يك قسمت هم كار قطعهسازي مربوط به غنيسازي بود. آيتالله هاشمي با اشاره به دوران روي كار آمدن دولت سازندگي ميگويد: در همان شرايط دولت من شروع به كار كرد كه جنگ تمام شده بود. نيروگاه با موشك عراقيها آسيب ديده و گنبد آن سوراخ شده بود و امنيت نداشت. بايد كارهايي را انجام ميداديم كه كار نيروگاه را جدي گرفتيم. در اين مقطع يك نفر از نيروهاي فني و اجرايي هستهاي خيلي همكاري و به آقاي امراللهي كمك كرد و بنا شد غنيسازي را شروع كنيم. براي اولين غنيسازي در جايي كه در اميرآباد درست كردند، از همان چيزهايي كه از پاكستان گرفته بوديم، كنار هم چيدند كه ما هم براي بازديد رفتيم. كارگاهي هم در كنار سالن براي قطعهسازي درست كرديم كه خودمان بسازيم. قطعات، مواد و فلزات خاصي را كه لازم بود، تامين كرديم و كار در دو جهت شروع شد. رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در پاسخ به اين سوال كه آيا در آن مقطع كساني در ايران بودند كه به شما توصيه كنند كه مثلا ميشود به سمت سلاح هستهاي هم رفت، ميگويد: اولا همه كساني كه با روحيات ايراندوستي مشغول فعاليتهاي هستهاي بودند براي استفاده از مواهب غيرنظامي آن كار ميكردند و با اخلاقيات اسلامي، مخالف حركت در مسير ساخت بمب هستهاي بودند كه ميدانستيم جز كشتار جمعي، نتيجهاي ندارد؛ ثانيا مسوولان آژانس بينالمللي هستهاي ميآمدند و بازرسي ميكردند.
در بخش ديگري از اين گفتوگو آيتالله هاشمي با اشاره به دولت اصلاحات و قرارداد سعدآباد ميگويد: قبل از اينكه دولت آقاي خاتمي تمام شود، مذاكرات بود و چون آقاي روحاني دبير شوراي امنيت بود، نقش مذاكرهكننده را داشت. آن موقع تهديدها و خطر شروع شده بود و به جايي رسيده بود كه ما داوطلبانه كارها را تعليق كنيم و فقط كارهاي محدودي را كه مشخص شده بود، انجام بدهيم. ولي غنيسازي و اين كارها را تعطيل كنيم و تحقيقات را ادامه بدهيم كه ماجراي آن مفصل است. وقتي آقاي احمدينژاد آمد،تصميم گرفتند كه تعليق را بشكنيم. هنوز كار آقاي احمدينژاد شروع نشده بود كه به آقاي خاتمي پيشنهاد كردند كه ايشان تعليق را بشكند. در آن دوره گاهي جلسهاي خدمت رهبري بود كه جمع زيادي شركت ميكردند. در آن جمع وزير خارجه، رييسجمهور، روساي قوا، من، نظاميها مثل آقاي شمخاني و ديگران بودند و براي قدم به قدم كارها مشورت ميشد. تصميمات رهبري با مشورت بود كه نتيجه آن جلسه را ميپذيرفتند. وقتي احمدينژاد آمد و گفت كه تعليق را بشكنيم، آقاي خاتمي گفت: من نميشكنم، براي اينكه يك پرونده سنگين تهديد براي دولت بعد باقي ميماند و من نميخواهم دولت بعد از من وارث اين مشكل شود. بعدها نميدانم چگونه آقاي خاتمي را قانع كردند كه ايشان تعليق را باز كرد. از آن به بعد دعواها شدت گرفت و بقيه مسائل كه تا الان ادامه دارد. آقاي روحاني، آقاي ظريف و آقاي صالحي- كه اواخر جزو دولت آقاي احمدينژاد شده بود ـ در اين مايهها نبودند. وقتي آقاي روحاني آمد، اين جزو اهدافش بود و مساله را براي حل در دستور قرار داد. آقاي ظريف هم وزير خارجه شد و بعد چند نفر آمدند و رفتند كه آقاي صالحي آمد و سازمان را به عهده گرفت و كارشان را شروع كردند.
لاريجاني خوب پيش ميرفت و هياهويي نداشت
وي همچنين در پاسخ به اين سوال كه نقش ظريف و صالحي را در روند مذاكرات چگونه ديده است، ميگويد: اينها كاملا به صورت فني مذاكره ميكردند. آقاي صالحي از لحاظ كارهاي آژانس و آقاي ظريف اصل مسائل و مذاكرات را پيگيري ميكردند. آقاي صالحي بيشتر با آژانس و آقاي ظريف بيشتر با 1+5 سروكار داشت. قبل از اينها، آقاي جليلي مذاكره ميكرد. يك دوره هم آقاي لاريجاني مذاكره ميكرد. آقاي لاريجاني خوب پيش ميرفت و هياهويي نداشت و منطقي صحبت ميكرد و داشت نتيجه ميگرفت كه عوض شد. وقتي موضوعي مثل پرونده هستهاي، سياسي و فني شد، اعضاي تيم مذاكرهكننده هم بايد تركيبي از شخصيتهاي آگاه به مسائل سياسي و فني باشد. در اينگونه مسائل حرفهاي شعاري و صدور بيانيههاي تند جواب نميدهد. در تمام سالهايي كه پرونده هستهاي ايران باز شد، حرف ما اين بود كه غرب دارد بهانهگيري ميكند، در چنين فضايي نبايد بهانه به دست آنها بدهيم. ولي تيم جديد خيلي خوب عمل كرد. هاشمي در پاسخ به اين سوال كه مقام معظم رهبري توصيه كردند كه روال و روند قانوني برجام در مجلس طي شود، ولي اين ماجرا نبايد باعث دودستگي و شكاف شود براي اينكه دولت حقوق همين مخالفان حتي اندك را هم رعايت كند، شما چه توصيهاي داريد كه روند اعتدالي پيش برود و حقوق مخالفان تامين شود، ميگويد: ما از چند بعد دستاورد داريم. اينكه اينها چه كار كنند؟
ادامه در صفحه 3