پاسخ سخنرانان به سوالهاي «اعتماد»
يكي از مواردي كه در آسيبشناسي احزاب در ايران هميشه با آن مواجه هستيم، انشعابهاي بسيار و شكلگيري احزاب كوچك و موقتي است. مهمترين عامل را در اين زمينه چه ميدانيد؟
كرمي- بخشي از صحبتهاي من به همين بازميگشت كه چرا در احزاب تشدد و شكاف داريم. بخش عمدهاي از اين دليل به ساختارهاي كلان جامعه برميگردد. ما طبقات منسجمي نداريم كه در بطن جامعه وجود داشته باشند و بتوانند به صورت واقعي نمايندگان خود را انتخاب كنند. در واقع افراد به صورت منفرد شكل ميگيرند و وارد سياست ميشوند كه حالا يا براي كسب قدرت است يا درآمد يا كنشگري سياسي. از اين رو تعيينكننده عوامل فردي و شخصي ميشود و نه منافع كلان بخشي از اجتماع. يكي از ديگر عوامل اين است كه ما به لحاظ گفتماني تكليفمان مشخص نيست. بخش عمدهاي از احزاب حول يك گفتمان مشخص، منسجم و روشني كه براي بخشهاي مختلف جامعه حرف و براي مشكلات جامعه برنامه داشته باشد، شكل نگرفته است. به همين خاطر و در فقدان چنين شرايطي احزاب به صورت گروههاي كوچكتري شكل ميگيرند كه عمدتا هم ما آنها را نميشناسيم. مثلا ذيل گفتمان اصلاحات دهها گروه است اما نميتوان تشخيص داد كه اين يكي چه تفاوتي با آن ديگري دارد. خود اين گفتمان نتوانسته به بخش عمدهاي از مشكلات و پرسشهاي بنيادي ما به صورت روشن جواب دهد. يكي ديگر از دلايل عمده اين است كه ما خيلي فرهنگ كار جمعي نداريم. اگر با كسي اختلاف پيدا كنيم سريع به جدايي و انشعاب فكر ميكنيم. اين الگوي روابط را ما نداشتهايم كه با وجود اختلاف با يكديگر همكاري كنيم به جاي آنكه به فكر حذف يكديگر باشيم. در احزاب مدرن اختلاف تفكر وجود دارد و در كنار يكديگر هم فعاليت ميكنند. مثلا حزب دموكرات امريكا فراكسيونهاي مختلفي دارد. از متمايل به راست تا متمايل به چپ. اما اينها ميدانند بايد در ذيل مفاهيم كليتر فعاليت كنند. ممكن است هر كدام از آنها هم روزي رييسجمهور شود يا مقامي به دست آورد. يا در حزب كارگر انگلستان مشاهده ميكنيم كه فردي به نام جرمي كوربين رهبر حزب ميشود. كسي كه سالها با بخش عمدهاي از برنامههاي حزب كارگر مخالفت ميكرد. اما هيچگاه انشعاب نكرد و بقيه حزب هم او را حذف نكردند.
در يك نظام انتخاباتي چگونه ميتوان از شكاف جلوگيري كرد؟
اطاعت- بالاخره نميتوانيم كه بدون فعاليت بنشينيم تا شهروند شكل بگيرد. شكل گرفتن شهروند و آگاهي در بستر اين قوانين است كه زمينهاش فراهم ميشود. مثلا در همان شهرستاني كه بيان كردم اگر انتخابات اينچنين بود كه فرد كسي را انتخاب كند و همچنين اين امكان را داشته باشد كه اگر فرد مورد نظر راي نياورد بتواند اولويتهاي دوم و سوم خود را مشخص كند، شكاف را كاهش ميدهد. اين نوع انتخابات دعواها را كاهش ميدهد. چون مثلا من فكر ميكنم راي كافي را ممكن است به دست نياورم و نياز است كه طرفدارهاي رقيب هم به من راي بدهند. بنابراين من سعي ميكنم نسبت به طرفدارهاي رقيب حرفهاي مثبتي بيان كنم. وقتي ما احتمال ميدهيم كه انتخابات به مرحله دوم برسد سعي ميكنيم راي رقباي ديگري را كه به مرحله دوم راه پيدا نكردند، جمع كنيم. پس از همان ابتدا زمينهسازي ميكنيم، با رقبا وارد دعوا نميشويم.
بعد از اتفاقات سال 88 عمده احزاب اصلاحطلب به محاق افتادند، به نظر شما امكان بازگشت اين احزاب وجود دارد؟
اطاعت- ايران كشور چهار فصلي است. تابستانهاي آن گرم است و زمستانهايش سرد. سياست هم در ايران اينچنين است. ممكن است دوباره اين احزاب شروع به فعاليت كنند. ما نياز به زمان داريم. من به آهستگي و پيوستگي اعتقاد دارم. مرحوم بازرگان ميگفت گام به گام من ميگويم آهسته و پيوسته. چون در گام به گام ممكن است توقف داشته باشي اما در آهستگي و پيوستگي تداوم وجود دارد. نبايد انتظار داشت كه به يكباره ما به نهايت دموكراسي دست پيدا كنيم.
عمده احزاب ما فصلي هستند، شما مهمترين عامل در اين زمينه را چه چيزي ميدانيد؟
اطاعت-به نظر من فرهنگ سياسي ايران مهمترين عامل در اين زمينه است. كتابي با كمك دوستان ديگر نوشتهام با عنوان «مباني توسعه پايدار». در آخر اين كتاب ضميمهاي اضافه كردهام و فرهنگ سياسي را بحث كردهام. در فرهنگ سياسي ما تداوم وجود ندارد.
اما به نظر ميرسد كه نخبگان (اليت) ما هم در اين زمينه مقصر هستند. مثلا احزاب در زمان انتخابات به يكباره بسيار فعال ميشوند اما بعد از آن هيچ كنشگري و برنامهاي ندارند.
اطاعت- فرهنگ سياسي كه بيان ميكنيم بخشي از آن مربوط به تودههاست و بخشي هم مربوط به نخبهها. من خودم معتقد هستم كه نخبهها بيشتر مقصر هستند و نه تودهها.