گفتوگوي «اعتماد» با تنها بازمانده اسوه اخلاق فوتبال ايران
تفكر دهداري را نابود كردند چون برايشان سود مالي نداشت
حسين قهار / تصاوير بهجا مانده از او را كه بررسي كنيم، شايد در نگاه اول و بدون شناخت قبلي برايمان تداعيكننده «يك مرد اخمو» باشد. اين تفكر غلط اما با مرور تاريخ و خاطرات به راحتي از بين ميرود. اگر فوتبالي و ورزشي باشيد و امروز از فساد و بياخلاقيها دلتان به تنگ آمده باشد، فقط كافي است به گذشته و عصر زندگي «يك مرد» رجوع كنيد تا به يك واقعيت تكاندهنده برسيد. درست از همان روزي كه آن مرد با فوت خود ورزش ايران را و همه مردم را تنها گذاشت و به ديدار معبود رفت، «اخلاق» هم در ورزش و به ويژه فوتبال ايران مرد!
شايد تصميم هم بر اين بود كه «مكتب اخلاق» آقاي معلم هم بعد از مرگش، به همراه خودش به خاك سپرده شود. نتيجه اين تفكر هم بيگانگي نسل امروز با مردي است كه فوتبال و ورزش ايران مديون «اخلاقگرايي» او است. اما روزگار به شكلي سپري شد كه امروز وقتي يك جوان كه او را نميشناسد و عكسش را ميبيند، تصاوير برايش تداعيكننده سيماي «يك مرد اخمو» با سگرمههاي درهم باشد! با اين وجود اگر تاريخ و خاطرات را درست مرور كنيم، در عمق همان تصاوير به جاي مانده از او، غمهايي بيشمار در ته آن چشمهاي مغرور موج ميزند. آن مرد شايد با آن نگاه نافذش امروز را ميديد كه ديگر «اخلاق» در ورزش و فوتبال مرده است. او براي نرسيدن ورزش به اين روزگار تمام عمر تلاش كرد و تاثيرگذاري بسيار زيادي هم در تاريخ خود داشت. شايد بدون اغراق همين نيمچه اخلاق زنده مانده در ورزش هم حاصل يك عمر تلاش او بوده باشد كه آن هم در حال نابود شدن است.
بدون ترديد اين يك حقيقت تلخ است كه نسل امروز از آن مرد شايد فقط تنها مطالب تكراري افرادي را خوانده يا شنيده است كه هر سال در سالروز مرگش از بزرگي و منش اخلاقي او حرف ميزنند و از روز بعد همهچيز باز فراموش ميشود.
در تمام اين سالها مرگ بوده كه اهالي فوتبال و بعد نسل امروز را به ياد آن مرد انداخته است.
نسل امروز از «معلم اخلاق» شايد فقط يك اسم را شنيده باشد؛ «پرويز دهداري!»
سالروز درگذشت پرويز دهداري فرا رسيده است و باز هم آن داستان هميشگي در حال تكرار شدن است. روزنامه «اعتماد» اما مقدمات گفتوگويي با پيدا دهداري دختر معلم اخلاق سختگير و دوستداشتني فوتبال و ورزش ايران را فراهم كرد كه مشروح آن را در زير ميخوانيد:
مرحوم دهداري در طول حيات خود هميشه تلاش داشت تا اخلاق را در فوتبال و ورزش ايران حكمفرما كند. از زمان فوت ايشان تا به امروز 23 سال ميگذرد. به نظر شما در طول اين سالها مسوولان توانستند مكتب پرويز دهداري را زنده نگه دارند؟
من فكر ميكنم با بررسي وضعيت كنوني جواب اين سوال روشن باشد. از زمان فوت پدر تا به امروز، روزبهروز و سال به سال اخلاق در فوتبال نزول كرد و تا به اين سطح از بياخلاقيها در ورزش كشور رسيدهايم. نميخواهم بگويم فوت پدرم باعث شد اخلاق هم از بين برود، اما رفتن ايشان درست همزمان شد با آغاز مرگ تدريجي اخلاق.
چرا؟
شما نگاه كنيد. اوضاعي كه امروز در فضاي اخلاقي ورزش و فوتبال وجود دارد و اين بلبشوها و آشفتهبازاري كه با مرور رسانهها به خوبي از آن مطلع خواهيم شد، اتفاقي نبود كه پدر من و امثال او در ورزش به دنبالش بودند. شرايط بد فرهنگي ورزش كشور و به خصوص فوتبال يك واقعيت ناراحتكننده و تلخ را به مردم نشان ميدهد و آن سقوط كامل ارزشهاي اخلاقي است.
به نظر شما دليل اين سقوط اخلاقي چه ميتواند باشد؟
بيتوجهي مسوولان ورزش در تمام سالهاي اخير به اخلاق! من تنها عامل فضاي بد كنوني را همين مساله ميدانم؛ از نظر يك شهروند علاقهمند به ورزش و فوتبال. من اصلا نيازي ندارم كه بخواهم درباره پدرم و تلاشهايي كه ايشان براي بسط پيدا كردن اخلاق در ورزش كردند توضيحي بدهم. من به عنوان دختر پرويز دهداري به اين مساله فكر ميكنم كه مسائل مالي و منافع شخصي افراد جاي اخلاق را در فوتبال ايران گرفته و به همين خاطر است كه آنقدر فساد در فوتبال هم وجود دارد. من باز هم تاكيد ميكنم كه از نظر كارشناسي درباره مساله اخلاق صاحبنظر نيستم و اگر حرفي ميزنم اشارهام به مقايسه شرايط امروزي اخلاقي ورزش با گذشتهاي است كه پدرم براي اخلاق معلمي ميكرد.
بدون ترديد شما و خانواده پرويز دهداري با شرايطي كه امروز در فوتبال ايران ميبينيد ناراحت ميشويد.
طبيعتا همينطور است. اما به اين نتيجه رسيدهايم كه مكتب اخلاقي پدر را نميخواستند. پرويز دهداري افسانهاي بود و بگذشت! شما با هر كدام از شاگردهاي ايشان كه در قيد حيات هستند و انشاءالله هميشه سلامت باشند هم درباره پدرم صحبت كنيد به خوبي به شما خواهند گفت كه پدر زندگياش را فداي معلمي اخلاق كرد و خيليهم او را اذيت كردند. همين شاگردهاي مكتب پدر امروز به شما خواهند گفت كه ديگر چيزي از احترام كوچكتر به بزرگتر و جايگاه سرمربي و اخلاق باقي نمانده است و اين پول است كه جاي اخلاق را گرفته است.
نسل امروز شايد از پرويز دهداري فقط يك اسم شنيده باشد و تعاريفي كه درباره او در سالروز فوتش از سوي افراد مختلف انجام ميشود. خيلي از جوانهاي امروزي شايد اصلا ايشان را نشناسند، قبول داريد؟
دقيقا همينطور است. پدر در زمان خودش زبانزد خاص و عام بودند. درست است كه شغل اصلياش مربيگري بود. اما او براي شاگردانش پدري ميكرد و روي احترام گذاشتن و عمل كردن به مسائل اخلاقي بهشدت سختگير بود. رابطه او با بازيكنان فراتر از يك مربي و شاگرد بود ولي خب خيليها وقتي كه پرويز دهداري زنده بود قدر او را ندانستند. جوانهاي امروزي هم حق دارند كه پدر من را نشناسند. چون هيچ تلاشي براي شناساندن مكتب اخلاق پرويز دهداري به آنها نشد.
تا به حال به دليل اين اتفاق فكر كردهايد.
بله. بعد از فوت بابا مكتب اخلاق و تفكر او هم بايد از بين ميرفت. چون حرفها و تفكر او براي شروع رفتارهاي ناشايست برخي از آدمها مشكل درست ميكرد. اگر مرام دهداري بين اهالي ورزش و فوتبال باقي ميماند، خيليها ديگر نميتوانستند برنامهها و خواستههاي خود را اجرايي كنند و بايد قيد حضور در فوتبال و اهدافشان را ميزدند. به خاطر همين در برخي از مقاطع زماني آمدند و پرويز دهداري را در زمان حياتش محكوم كردند. در خيلي از جاها او و مكتب و تلاشهايش را زير سوال بردند و به بابا خرده گرفتند. چون وجود پرويز دهداري مانعي بزرگ بود در مقابل راه نادرست آنها! همان آدمها و امثال آنها بودند كه بعد از فوت ايشان هم همه كار كردند تا درب مكتب اخلاق در فوتبال بسته شود و هيچ اسمي از پرويز دهداري و تفكرش باقي نماند. آنها مكتب اخلاقي و تفكر پرويز دهداري را هم تلاش كردند نابود كنند و اين كارها را تا به امروز ادامه دادهاند. چون تفكر دهداري سود مالي و منافع شخصي برايشان به همراه نداشت! آنها با وجود نام دهداري بايد از خيلي از امتيازها و شرايط مالي خوب گذشت ميكردند. مطمئن باشيد اگر زنده ماندن ياد پدرم برايشان درآمد داشت حتما اين كار را ميكردند تا مردم بيشتر او را بشناسند.
اين ماجراي مقابله با مكتب اخلاق از همان داستان استعفاي دسته جمعي 14 بازيكن تيم ملي شروع شد.
از قبل از آن مشكلاتي به وجود آمده بود و به آن اتفاق معروف ختم شد. هرچند كه بسياري از آن بازيكنان بعدها به اشتباهات خودشان پي بردند و استعفايشان را پس گرفتند. خيلي از آنها به درستي تشخيص دادند كه بازيچه دست برخي افراد سودجو كه با تفكر اخلاقي دهداري مشكل داشتند قرار گرفتند و آن اتفاقات را رقم زدند. آن اتفاقات و نام نيكي كه از پدر مرحوم من بر جاي مانده است به خوبي نشان ميدهد كه حق هميشه پابرجا خواهد ماند. همه ديگر ميدانند كه پرويز دهداري زندگياش را براي اخلاق در فوتبال ايران گذاشت. شايد خيليها بعد از فوت بابا و شروع جريان بياخلاقيها فهميدند كه حرف پرويز دهداري چه بود. بعد از رفتن او به اين نتيجه رسيدند كه «اصول اخلاقي» هيچوقت زير پا نخواهد رفت.
در ماجراي استعفاي دستهجمعي بازيكنان تيم ملي در آن مقطع اين انتقاد را به مرحوم پرويز دهداري وارد كرده بودند كه به خاطر بستني خوردن بازيكنان از اردو كنار ميگذاشت.
اين بحثها را در راستاي همان مسائلي كه عرض كردم مطرح كردند. شما خودتان بنشينيد فكر كنيد كه پرويز دهداري چرا بايد به بستني خوردن يك بازيكن گير بدهد؟ سعي كردند واقعيتها را آن طور كه خودشان ميخواستند به مردم نشان بدهند. اما هيچوقت نيامدند اين را به مرد بگويند كه هدف دهداري اين بود كه بازيكن ياد بگيرد وقتي در جلسه رسمي با مربياش دارد حرف ميزند نبايد بستني بخورد و بايد احترام بزرگتر خود را حفظ كند. براي تخريب پدرم دست به هر كاري زدند. اما در نهايت ثابت شد كه حق را پدرم ميگفت و اين نام او است كه بر سر زبانها و يادها مانده است. زماني كه اردوي شمال با بازيكنان تيم ملي ميرفتيم پدر به بازيكنان دستور داده بود كه حق ندارند جلوي خانواده و زن و بچه مردم لباسهاي خود را از تن بيرون كنند و به شنا بروند. بايد حرمت يك ورزشكار را حفظ كنند و مراعات حال خانوادههاي ديگر را داشته باشند. اما بعضيها بودند كه تلاش كردند حرف پدر را جوي ديگري به مردم و رسانهها بازگو كنند.
مديران فدراسيون فوتبال و مسوولان ارشد ورزش كشور در تمام اين سالهايي كه از فوت پرويز دهداري ميگذرد توجهي به شرايط شما و خانواده داشتهاند؟
پدر در زمان حيات خودش كه هيچوقت هدايا و امتيازاتي را كه برايش در نظر ميگرفتند قبول نميكرد يا اگر هم ميكرد آن را در اختيار افراد بيبضاعت قرار ميداد. پس وقتي پدرم چنين تفكري داشت طبيعتا ما هيچوقت به دنبال كمك گرفتن از مسوولان نبودهايم. من يادم ميآيد كه 250 متر زمين در بهترين نقطه تهران را به پدرم دادند. اما او قبول نكرد آن هم در شرايطي كه خودش هميشه مستاجر بود و تاكيد كرد كه به افراد محتاج بدهند. او حقوق خودش را در اختيار بعضي از بازيكنان تيم ملي ميگذاشت. پدرم خيلي از مواقع غذاي خود را به يكي از بازيكنان كه هميشه عادت داشت غذا زياد بخورد ميداد. چون شرايط برگزاري اردوها مثل امروز نبود. پدرم خودش براي پتو، گازوييل و نفت سوخت وسيلههاي گرمايشي بچهها ميرفت و در صف ميايستاد و امكانات مورد نياز بچهها را تهيه ميكرد. اما گله من از مسوولان اين بوده كه هيچوقت تلاشي نكردند تا نام پدر بيشتر زنده بماند و هيچوقت مراسمي درخور شأن دهداري برايش در تمام اين سالها نگرفتند. تنها درخواست خانواده دهداري تلاش مديريت در تمام اين سالها براي زنده نگه داشتن مكتب اخلاقي او بود كه اين كار صورت نگرفت به همان دلايلي كه عرض كردم.