• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3422 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۲ دي

نقد و بررسي تاريخ اجتماعي با حضور هاشم آقاجري، ابراهيم موسي‌پور و حسينعلي نوذري

تولد تاريخ مردم

  محسن آزموده /    تاريخ اجتماعي به مثابه يك رويكرد يا ژانر يا رهيافت نو در تاريخ‌نگاري در ايران بسيار جديد است و آثاري كه به طور خاص و با در نظر داشتن مطالعات جديد اين حوزه به زبان فارسي موجود باشد، انگشت‌شمارند، اگر نگوييم به دو يا سه كتاب ختم مي‌شوند. البته در ميان آثار قديمي‌تر مي‌توان كتاب‌هايي را يافت كه در آنها شاهد قوت گرفتن رويكرد اجتماعي به تاريخ هستيم، يا حتي برخي آثار دقيقا با اين عنوان نگاشته شده‌اند، مثل تاريخ اجتماعي راوندي يا تاريخ اجتماعي عصر قاجار سعيد نفيسي. اما به عنوان يك ژانر جديد تاريخ‌نگاري كه از دهه 1960 ميلادي رواج يافته، با فقر شديد منابع و پژوهشگران در اين حوزه به زبان فارسي مواجه هستيم. از اين حيث انتشار كتاب تاريخ اجتماعي (مسائل، راهبردها و روش‌ها) نوشته مايلز فربرن با ترجمه ابراهيم موسي‌پور و محمدابراهيم باسط را بايد به فال نيك گرفت و منتظر آثار بعدي بود كه در پروژه اين مترجمان قرار است به زودي منتشر شود. به مناسبت رونمايي اين اثر در پژوهشكده تاريخ اسلام نشستي با حضور مترجم و دو تن از صاحبنظران كه در حوزه تاريخ اجتماعي آثاري دارند، برگزار شد: هاشم آقاجري استاد تاريخ دانشگاه تربيت مدرس، حسينعلي نوذري استاد علوم سياسي دانشگاه آزاد و ابراهيم موسي‌پور يكي از مترجمان كتاب. در ادامه روايتي از اين نشست از نظر مي‌گذرد.

    تاريخ اجتماعي اختراع من نيست!
در آغاز نشست ابراهيم موسي پور مترجم كتاب به كمبودها در حوزه تاريخ اجتماعي در ايران اشاره كرد و نگاه دكتر عبدالحسين زرين‌كوب در بررسي غزوه تبوك در تاريخ اسلام را از نخستين موارد رويكرد اجتماعي به تاريخ در ايران خواند و گفت: با بررسي منابع مطالعاتي ايشان متوجه شدم كه منابع فكري كار او مكتب آنال بوده است. اما بعدا متوجه شدم كه در ايران روش‌شناسي تاريخ اجتماعي چندان مورد اقبال واقع نمي‌شود، ضمن اينكه منابع در اين زمينه بسيار اندك است و در حوزه‌هايي چون تاريخ كودكان، تاريخ زنان، تاريخ كار، تاريخ فرهنگي و... بسيار كم است. وقتي در سال 1383 طرح تاسيس رشته تاريخ اجتماعي را در دانشنامه جهان اسلام ارايه كردم، از من پرسيدند آيا چنين رشته‌اي در دنيا هست يا خودت اختراع كردي؟! من نام 400 نفر را كه در دانشگاه‌هاي مختلف دنيا در اين زمينه كار مي‌كردند، ارايه كردم. به هر حال اين رشته در دانشنامه تاسيس شد، اما همچنان متخصصي در اين رشته نداشتيم. به هر حال كار بدون اينكه مباني روش‌شناختي كاملا مشخص باشد، آغاز شد و بيش از 150 مقاله با اين نگاه نوشته شد.
وي در ادامه به تلاش‌هايي در راستاي راه‌اندازي اين رشته در دانشگاه‌ها اشاره كرد و گفت: متاسفانه اين تلاش‌ها با ناكامي مواجه شد كه دلايل متفاوتي داشت. به همين خاطر تصميم گرفتيم آثاري ترجمه و تاليف كنيم تا دست‌كم منابعي در اين زمينه به فارسي موجود باشد و در اين زمينه دست به انتشار آثاري زديم كه كتاب تاريخ اجتماعي مايلز فربرن نخستين كار در اين زمينه است كه منتشر مي‌شود. كتاب فربرن تنها كتابي بود كه مستقلا و مفصلا در حوزه روش‌شناسي تاريخ اجتماعي بود. تاريخ اجتماعي دانش جواني است و اگر بگوييم از 1960 به بعد پديد آمده، 55 سال از آغاز آن گذشته است. فربرن كسي است كه بعد از مطالعه انبوهي از كتاب‌هايي كه با رويكرد تاريخ اجتماعي نوشته شده، نقد روش‌شناختي خودش را نوشته است.

    تاريخ اجتماعي روايتي از متن جامعه
در ادامه هاشم آقاجري، استاد تاريخ دانشگاه تربيت مدرس ابتدا به تقدير از مترجمان كتاب به دليل دشواري اين كار پرداخت و سپس به توضيحي درباره تاريخ اجتماعي پرداخت و گفت: تاريخ اجتماعي به عنوان يك ژانر مشخص در تحقيقات تاريخي تقريبا از دهه 1960 به اين سو در دانشگاه‌ها ورود پيدا كرد. البته چالش ميان ژانرهاي مختلف تاريخ‌نگاري همچنان ادامه دارد. اگر ما پيدايش تاريخ اجتماعي را چه به صورت ضمني كه در كار مورخان آنال وجود دارد و چه رهيافت‌هاي خاص‌تري كه در چند دهه اخير پديد آمده در نظر بگيريم، شاهد نوعي واكنش به تاريخ‌نگاري سياسي هستيم. تاريخ سياسي عمدتا رهيافتي از بالا، مربوط به نخبگان و عمدتا كرونولوژيك بود. در برابر تاريخ اجتماعي كانون توجه را از بالا به پايين و از قدرت سياسي به مردم منتقل كرد. در عين حال كوشيد تاريخ را در پيوند با ساير رشته‌هاي علوم انساني مطرح كند، زيرا تاريخ از زماني كه كوشيد از دربارها و بارگاه‌هاي سلاطين و خلفا و... بيرون برود، ناگزير شد با رشته‌هاي ديگر داد و ستد كند. به خصوص كه رشته‌هاي ديگر بر تاريخ در قرن بيستم تاثير گذاشته است، به ويژه تاريخ‌هاي مضاعف و تاريخ‌هاي نو و تاريخ‌هايي كه پسارانكه‌اي محسوب مي‌شود.
    مرگ و زندگي تاريخ اجتماعي
وي سپس به واكنش‌هايي از دهه 1980 به اين سو به تاريخ اجتماعي اشاره كرد و گفت: تاريخ فرهنگي‌اي كه مخصوصا از دهه 1990 به بعد در حال رواج است، مي‌خواهد پا را از تاريخ اجتماعي فراتر بگذارد. البته در تاريخ اجتماعي با توجه به مقوله‌هايي كه به عنوان زيرشاخه مطرح مي‌شوند، مثل جنسيت، طبقه، نژاد، قوميت و... انواع متفاوتي از تاريخ اجتماعي پديد مي‌آيد. بنابراين امروز شاهد ژانرهاي متفاوتي از تاريخ‌نگاري هستيم كه اين ژانرها در درون خودشان هم واحدهاي تحليل و مطالعه يا مقوله‌بندي‌هاي خاص خودشان را دارند و هم پارادايم‌ها و نظريه‌ها و رهيافت‌ها متفاوت شده است. به عبارت ديگر اگرچه تاريخ اجتماعي در مرزبندي با تاريخ سياسي پديد آمده است، اما اين رهيافت به خودي خود فاقد انسجام است، يعني انسجام روشي، نظري و معرفت‌شناختي ندارد. بنابراين ما هنوز نمي‌توانيم با دقت و تفكيك ژانر تاريخ اجتماعي را از ساير ژانرها متمايز كنيم. مثلا مرز تاريخ اجتماعي با تاريخ اقتصادي يا تاريخ  فرهنگي كاملا مشخص نيست و در نتيجه ژانرهاي تاريخ‌نگاري نسبي هستند.
  كتاب نيمه آموزشي
اين استاد تاريخ سپس به كتاب فربرن اشاره كرد و گفت: اين كتاب از نخستين آثار در اين زمينه در زبان فارسي است، البته محتواي آن پيش‌تر در برخي آثار به زبان فارسي موجود است. مثلا كارهاي‌ اي. پي. تامپسون و پري اندرسون در حوزه جامعه‌شناسي تاريخي براي فارسي‌زبانان آشنا هستند، ضمن آنكه مرز مشخصي ميان تاريخ اجتماعي با جامعه‌شناسي تاريخي كاملا مشخص نيست. البته اين كتاب آموزشي نيست، بلكه نيمه آموزشي است و با اين فرض نگاشته شده كه خواننده به طور كلي با اين حوزه آشناست و كوشيده چالش‌هاي مفهومي و روش‌شناختي اين  رويكرد را  مشخص كند. آقاجري در ادامه توضيحاتي درباره مايلز فربرن، نويسنده كتاب تاريخ اجتماعي پرداخت و ساير آثار او مثل «جامعه ايده‌آل و دشمنانش» و «طبقه، جنسيت و انتخابات» (2005) را مرتبط با مسائل اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي جامعه نيوزيلند خواند و گفت: كتاب تاريخ اجتماعي هم با هدف آموزش نوشته شده است و خواننده كتاب مي‌تواند با ده‌ها اثر برجسته‌اي كه در زمينه تاريخ اجتماعي نوشته شده‌اند، آشنا شود. با اين تاكيد كه اين كتاب اثري نيمه‌آموزشي است و مقدماتي نيست، زيرا اولا در كتاب هيچ تعريف مشخصي از تاريخ اجتماعي ارايه نمي‌شود و تاريخچه رويكرد اجتماعي به تاريخ معرفي نمي‌شود و به آثاري كه پيش از پيدايش تاريخ اجتماعي به طور مشخص به طور ضمني با رويكردي اجتماعي مسائل تاريخي را تحليل مي‌كردند (مثل كار گيبون در قرن 18) اشاره نمي‌كند. همچنين در كتاب بحثي از چارچوب‌ها، پارادايم‌ها  و مكتب‌هاي اين زمينه  نمي‌بينيم.
    نيازمند آثار تاليفي هستيم
آقاجري گفت: مثلا تاريخ ماركسيستي به يك معنا تاريخ اجتماعي هم هست، زيرا سطح و واحد تحليل تاريخ ماركسيستي مفهوم طبقه است، البته به تعداد ورژن‌هايي كه از ماركسيسم هست، رويكرد به طبقه نيز تغيير مي‌كند و در نتيجه با انواع تاريخ اجتماعي ماركسيستي مواجه مي‌شويم. همچنين در اين كتاب راهبردها و متودولوژي‌ها و در نهايت مناقشات و اختلاف نظرها به طور مشخص مطرح نمي‌شود.
وي سپس به نقيصه‌هاي موجود در فارسي در زمينه تاريخ اجتماعي پرداخت و گفت: البته ما بعد از اين ترجمه‌ها نيازمند تاليف هستيم زيرا مترجم به دليل وفاداري ناچار است كه به وسواس‌هاي نويسنده امانتدار باشد و در نتيجه در ارتباط با مخاطب فارسي به دشواري‌هايي برمي‌خورد. اين امر در حوزه‌هايي كه الفبايش هنوز به مخاطب فارسي معرفي نشده، مشكلاتي ايجاد مي‌كند و بهتر است آثار مقدماتي تاليفي باشند.
آقاجري در ادامه به برخي انتقاداتي كه از جانب محققان غربي به كتاب وارد شده اشاره كرد و گفت: مثلا برخي گفته‌اند كه نويسنده به تاريخ كمي توجه كمتر نشان داده است. البته من خودم موضع نويسنده را بيشتر مي‌پسندم و معتقدم تاريخ كمي دچار مغالطاتي مي‌شود كه با عقل سليم و سرشت تاريخ هم مطابقت نمي‌كند. كتاب از اين حيث ديدگاه متعادلي دارد، يعني از يك سو رهيافت تبييني را ترويج مي‌كند و از سوي ديگر رهيافت تفهمي و تفسيري را. از اين جهت با او همدلي دارم. البته فكر مي‌كنم برخي مباحث به خصوص در كشور ما  بايد به بحث گذاشته شود.
   تاريخ جامعه‌اي در برابر تاريخ اجتماعي
اين استاد تاريخ سپس به محتواي كتاب پرداخت و گفت: يكي از مباحث نگاه نويسنده به تاريخ كلي از منظر مكتب آنال است. اولا بايد توجه كرد كه تاريخ جامعه‌اي (societal history) با تاريخ اجتماعي
(social history) متفاوت است. زيرا جامعه اعم از امر سياسي، امر اجتماعي، امر اقتصادي، امر فرهنگي، امر ديني و... است. تاريخ اجتماعي جدا كردن بخشي از جامعه (society) است كه ناظر بر امر اجتماعي است و نه به ساير اموري كه ذكر شد. بنابراين مراد از تاريخ جامعه‌اي اولا توجه به ارتباط بخش‌هاي مختلف جامعه با يكديگر است ثانيا طرح مباحث جزيي در متن كليت جامعه را مد نظر داريم. فربرن اما درك ديگري از موضوع دارد و فرض كرده جايي كه مكتب آنال از تاريخ كلي
(total history) كرده، مرادش اين است كه مثلا برودل در كتاب مديترانه‌اي‌ها بايد به همه امور مي‌پرداخت، در حالي كه در هيچ علمي چنين چيزي مطرح نيست. واقعيت لايتناهي است، اما علم گزينشي از اين امر نامتناهي است. بنابراين علم با مقوله‌بندي همراه است.
   حال‌گرايي يا گذشته‌گرايي  مساله اين است
آقاجري سپس به بحث مفهوم و مفهوم‌پردازي در كتاب پرداخت و گفت: آيا مي‌توان بدون مفهوم تاريخ‌نگاري كرد؟ آنچه ما آن را تاريخ‌نگاري توصيفي مي‌ناميم نيز امري گزينشي (selective) است و مثل هر امر گزينشي اولا مقوله و ثانيا مفهوم را دربردارد. يعني بدون مفهوم نمي‌توان درباره تاريخ حرف زد. فربرن در اين كتاب نيمه آموزشي نمي‌توانسته به طور عميق و وسيع به اين موضوع بپردازد. بايد روشن شود كه آيا رابطه مفهوم با تاريخ يك رابطه انعكاسي بر اساس منطق پوزيتويستي است يا يك رابطه برساختي و projective است؟ بر اساس هر كدام از اين رهيافت‌ها، نگاه تغيير مي‌كند. برخي اساتيد قديمي به دانشجويان مي‌گفتند اصلا مطالعات جديد نكنيد و فقط منابع قديمي را بخوانيد، زيرا با مطالعه آثار جديد ذهن شما شكل مي‌گيرد و مرتكب تحميل ذهنيت بر واقعيت مي‌شويد. اين يعني مخالفت با تحميل چارچوب‌هاي تحليلي اعم از ديني، سياسي، ‌فرقه‌اي، كلامي و... بر واقعيت تاريخي. اين تحميل هميشه مثل نقد مرحوم خنجي بر تاريخ‌نگاري دياكونوف آشكار نيست.  آقاجري تاكيد كرد: مكتب‌ها و نظريه‌ها در نهايت بر مفاهيمي چون طبقه، جنسيت، نژاد و... استوار هستند. بايد روشن شود كه آيا اين مفاهيم واقعيت بيروني هستند كه كشف مي‌شوند، يا ابزارهاي روش شناختي و نظري ما براي فهم و صورت‌بندي واقعيت هستند، يعني برساخت هستند؟ اين بحث نظري و روش شناختي بسيار جدي‌اي است. اينجاست كه بحث اكنون نگري (presentism) يا حال‌گرايي (در مقابل گذشته‌گرايي) مطرح مي‌شود. مرز حال‌گرايي كه مبتني بر نوعي بر ساخت‌گرايي است با پوزيتويسم و رئاليسم تاريخي كجاست؟ آيا مفهوم را تاريخ به ما مي‌دهد يا ما مي‌سازيم؟ در كتاب ارتباط بحث مقوله‌پردازي (categorization) با مفهوم‌پردازي (conceptualization) روشن نيست در حالي كه بدون بحث از مفهوم‌پردازي نمي‌توان از مقوله‌پردازي صحبت كرد و رهيافتي كه در يكي انتخاب مي‌شود، بايد با رهيافت ديگري همخوان باشد. مقوله‌ها و مفاهيم هر دو بايد يا اكتشافي باشند يا ابداعي و اگر هيچ كدام از اينها نيست و بحث از ديالكتيكي است كه نوعي نسبيت را ممكن مي‌كند، بايد اين ديالكتيك ذهنيت و عينيت، ديالكتيك محقق امروزي در زمان حال با فاكت‌ها و داده‌هاي ديروزي مشخص شود.
آقاجري ارتباط اين مساله را با بحث «هر تاريخي تاريخ معاصر است» مورد بررسي قرار داد و گفت: اگر بحث حال‌گرايي به نحوه راديكاليزه مطرح شود، در آن صورت در هر تاريخي، حديث نفس صورت مي‌گيرد، در حالي كه اگر رويكرد گذشته‌گرا به صورت افراطي مطرح شود و بخواهيم به صورت نصي به متون گذشته وفادار باشيم، در آن صورت آيا چيزي مازاد بر آنچه مورخان آن زمان آورده‌اند، مي‌توان بيان كرد؟ هرگز. يعني براي آنكه از طبري و ابن اثير و مسعودي و... فراتر رويم، ناگزيريم زبان و مقوله‌بندي‌هاي تازه‌اي را وارد كنيم. اينجاست آن تنش مهم ميان مكاتب گذشته‌گرا و رانكه‌اي و رئاليستي كه مي‌گفتند تاريخ را بايد آن طور كه رخ داده مطرح كنيم با مكاتب پسامدرني كه رابطه ذهن و عين و زبان و واقعيت را قيچي مي‌كند و نگاه‌هاي روايتي و زباني را با توجه به چرخش زباني قرن بيستم مطرح مي‌كنند. نويسنده اين كتاب البته با پسامدرن‌ها مرزبندي دارد و در اين تقسيم‌بندي‌ها مورخي مدرنيست است، ضمن آن با نگاه‌هاي تفسيري و هرمنوتيكي فاصله بيشتري دارد تا با نگاه‌هاي تبييني.
آقاجري در پايان نكاتي درباره ترجمه اصطلاحات و مفاهيم گفت و پس از او موسي پور به اين نكات پاسخ گفت.
    تاريخ اجتماعي قديم يا جديد
در ادامه حسينعلي نوذري، استاد علوم سياسي بحث خود را در دو قسمت نخست درباره تاريخ اجتماعي و سپس درباره كتاب خواند و گفت: همچنان درباره تاريخ اجتماعي مناقشاتي هست. اوج دوران طلايي تاريخ اجتماعي پايان دهه 1970 بود. در پايان اين دهه با مرگ تاريخ اجتماعي مواجه هستيم. اما بعدا اواخر دهه 1990 شاهد انتشار كتاب فربرن هستيم، همچنين در نخستين دهه سده بيست و يكم در حدود 500 عنوان كتاب از سوي چند ناشر اصلي در حوزه تاريخ اجتماعي و متفرعات آن مثل تاريخ جمعيت‌نگاري، تاريخ سياهان، تاريخ قومي، تاريخ كار يا كارگري، تاريخ زنان، تاريخ جنسيت، تاريخ خانواده، تاريخ آموزش، تاريخ شهر، تاريخ روستايي، تاريخ دين و... منتشر شده است. حتي در سال‌هاي اخير ميان دو حوزه اصلي تاريخ اجتماعي تمايز ايجاد مي‌شود، تاريخ اجتماعي تا سال‌هاي دهه 1990 را تاريخ اجتماعي كهن
(old social history) ياد مي‌كنند، در حالي كه از سال‌هاي دهه 1990 به بعد به عنوان تاريخ اجتماعي جديد (old social history) بر مي‌خوريم كه با توان بيشتر و با بسط چشم‌اندازهاي تحليلي با زاويه نگرش گسترده‌تر براي نگريستن به موضوعات مختلف مواجه هستيم. نوذري يكي از تمايزهاي تاريخ اجتماعي جديد و قديم را همين معنا خواند و گفت: پاره‌اي از موضوعات در تاريخ اجتماعي قديم مورد بحث قرار نمي‌گرفت و به تعبير تره ويليان تاريخ اجتماعي قديم تاريخ فاقد سياست و اقتصاد تلقي مي‌شد. اما تاريخ اجتماعي جديد چنين نيست. پيتر برگ تعريف تره ويليان را مفتضحانه مي‌خواند. اما يك دهه بعد تاريخ اجتماعي جديد پديد مي‌آيد كه به حوزه‌هاي اقتصادي و پاره‌اي از جريان‌ها و حركت‌هاي سياسي مي‌پردازد.
    عاريت گرفتن تاريخ
نوذري گفت: برخي فكر مي‌كنند تاريخ اجتماعي فاقد آتوريته‌هاي مقتدر است و بيشتر از هم از اين زاويه در سال‌هاي دهه 1980 و 1990 به تاريخ اجتماعي نقد مي‌كنند. در حالي كه فربرن نشان مي‌دهد كه تاريخ اجتماعي مي‌تواند از پشتوانه‌هاي نظري و روش‌شناسانه استفاده كند. بايد توجه كرد كه تاريخ به طور كلي از جنبه‌هاي نظري و روش شناختي تهي مايه بوده است. اساس تلاش پيتر برگ در كتابش تاريخ و نظريه اجتماعي اين است كه بسياري از الگوها و رويكردهاي روش‌شناسي و نظريه‌ها و مفاهيم كه در تاريخ به كار مي‌روند، استعاري و عاريت گرفته از رشته‌هاي علوم اجتماعي هستند. حرف پيتر برگ و ديگران كه به تعامل ميان رشته‌اي قايل هستند، همين معناست. تاريخ براي آنكه از اين فقر نظري و روش شناختي خارج شود، ضرورتا بايد به رشته‌هاي ديگر در علوم اجتماعي و انساني مراجعه كند و از آنها بهره‌مند شود.
نوذري گفت: كتاب فربرن از اين حيث قابل توجه است كه يك جنگ روش‌شناسانه است براي آشنايي با سرمايه، ذخاير و منابعي كه تاريخ به منزله يك علم (historics) عرضه مي‌كند، گرچه من با نحوه برخوردش با نظريه‌هاي تاويلي و تفسيرگرا و نظريه‌هاي هرمنوتيكي و چرخش‌هاي زباني و پساساختارگرا و پسامدرن موافق نيستيم. كساني مثل بنيانگذاران مكتب آنال از جمله مارك بلوخ (كه جامعه فئودالي او به همت مرحوم بهزاد باشي ترجمه شده) جابه‌جا بر اساس الگوها و فرمول‌هايي كه در تاريخ اجتماعي با آنها سر و كار داريم، به بحث مي‌پرداختند.
 اين استاد علوم سياسي در ادامه به مطلبي كه در مقدمه مترجم كتاب درباره فقدان آثاري درباره تاريخ اجتماعي در ايران پيش از اين كتاب تاكيد شده بود، اشاره كرد و گفت: من در سال 1380كنفرانسي درباره تاريخ اجتماعي داده بودم و خود پيتر برگ نيز درباره تاريخ اجتماعي مباحثي دارد. تاريخ اجتماعي البته يك جريان قرن هجدهمي و قرن نوزدهمي است. در كتاب فربرن تعريفي از تاريخ اجتماعي ارايه نشده است. در برخي پاراگراف‌ها به برخي مولفه‌هاي تاريخ اجتماعي اشاره شده است. اما بايد در نظر داشت كه در علوم اجتماعي و علوم انساني تعريف‌هاي پارادايمي كه مورد اجماع همه اهل فن باشد، به ويژه در حوزه علم تاريخ و تاريخ‌نگاري نداريم. البته مي‌توان برخي تعاريف را كه براي مشخص كردن مسير مورد استفاده قرار گيرد، به كار برد.
  دو تعريف از تاريخ اجتماعي
نوذري در ادامه به ارايه دو تعريف از تاريخ اجتماعي پرداخت و گفت: يورگن كوكا در خصوص مفهوم تاريخ اجتماعي دو معنا در نظر مي‌گيرد، نخست تاريخ اجتماعي در ساده‌ترين سطحش كه سطح تحليلي خرد است و مثلا مفهوم طبقه يا جنسيت يا قوميت يا نژاد را مورد بحث قرار مي‌دهد. اين مفاهيم مختص به تاريخ نيستند، بلكه انتقال يافته به تاريخ هستند، يعني از حوزه‌هاي روانشناسي و جامعه‌شناسي به تاريخ رسيده‌اند. در سطح تحليل خرد، تاريخ اجتماعي به عنوان نوعي تاريخ‌نگاري يا زيرمجموعه تاريخ‌نگاري به حساب مي‌آيد كه عمدتا بر ساختارهاي اجتماعي و فرآيندهاي اجتماعي تاكيد مي‌ورزد. در اين سطح مطابق با تلقي كساني چون تره وليان شاهد نوعي تقابلي ميان تاريخ اجتماعي با تاريخ اقتصادي و سياسي هستيم. اين تعريف عمدتا تاريخ اجتماعي كهن را مدنظر دارد. اما معناي دوم تاريخ اجتماعي ناظر به سطح تحليلي پيچيده‌تر و اساسي‌تر و معضل زاتر است، مثل آن چه در كتاب فربرن تحت عنوان problems آمده و بهتر است معضلات ترجمه شود و نه مساله‌ها. معضلات ناظر است به پيچيدگي‌هاي موضوعي كه تاريخ اجتماعي با آن سر و كار دارد، يعني بحث از تاريخ اجتماعي در معناي جديد است كه سطح تحليل آن بسيار گسترده است و به يك يا دو چند موضوع مشخص ختم نمي‌شود.
نوذري اين تعبير از تاريخ اجتماعي را تاريخ كليت جامعه به مثابه يك كليت تمام عيار خواند و گفت: اين به معناي همان تاريخ كلي (total) است كه برودل به آن اشاره داشت، يعني جايي وجود ندارد كه از ديد مورخ اجتماعي مكتوم و پنهان بماند. هر حوزه‌اي را در نظر بگيريد، مورخ اجتماعي مي‌تواند به آن ورود كند. اين مشابه بحثي است كه گفته مي‌شود همه تاريخ‌ها، تاريخ معاصر هستند. يعني تاريخي كه هرودوت و توسيديد و پليبيوس نوشتند، چون در زمان خودشان نگاشته شده، معاصر هستند. بنابراين حال‌گرايي يك عارضه قرن بيستمي نيست، بلكه همواره در جوهره تاريخ وجود داشته كه به دليل سيطره رويكردهاي سنتي در مترادف دانستن تاريخ با وقايع گذشته، همواره آنچه در حال صورت مي‌گرفت، به بوته اغفال و اهمال و فراموشي سپرده مي‌شود. از منظر تاريخ جامعه به مثابه يك كليت تمام عيار هيچ جايي را ناديده نمي‌گيرد. نوذري اين نكته را تعريضي به كساني خواند كه داعيه پايان تاريخ اجتماعي را مطرح مي‌كنند ‌خواند و گفت: كوكا مي‌گويد تاريخ اجتماعي در سال‌هاي دهه 1960 و 1970 فكر و انديشه نسل جواني از مورخان را به خود مشغول داشته است كه امروزه ما ميراث بر آنها هستيم و مفهومي كه (تاريخ اجتماعي) به صورت مفهوم محوري و كانون تجديدنظرطلبي در تاريخ‌نگاري و بر هم ريختن اساس تاريخ كهن و تاريخ‌نگاري سنتي در آمده است. در همان حال اين مفهوم مناقشه‌بر‌انگيز واجد چند معناست. نخست اولويت بخشيدن به مطالعه انواع خاصي از پديده‌ها، يعني تاريخ اجتماعي طيف وسيع و دامنه گسترده‌اي مفاهيم را در درون خودش به عنوان موضوعات مورد مطالعه در نظر مي‌گيرد، مانند طبقات، جنبش‌ها، روند شهرنشيني، روند صنعتي شدن، شدت و شتاب اين فرآيندها به ويژه در جريان انقلاب صنعتي، خانواده، تعليم و تربيت، كار، اوقات فراغت، ورزش، تعليم و تربيت، تبعيض، نابرابري، ستم و استثمار، سركوب، تضادها و انقلاب‌ها. دوم تاكيد ورزيدن بر نقش و تاثير ساختارها و فرآيندها بر كارگزاران و عامل‌ها و وقايع و برعكس، سوم تاكيد و تمركز بر رويكردهاي تحليلي مرتبط با علوم اجتماعي و نزديك به علوم اجتماعي به جاي توسط به روش‌هاي سنتي و هرمنوتيك و تاريخي. به زعم من كتاب فربرن نوعي جفا به رويكردهاي انتقادي و جوهري تاريخ دارد، يعني با گرايش‌هاي تحليلي آنگلوساكسون بسيار نزديك است، زيرا اساسا مكتب نيوزيلند و مكتب استراليا تحت تاثير رويكرد فلسفه انتقادي تاريخ و فلسفه تحليلي است و بي‌ترديد پيوند اجتناب‌ناپذير ميان فلسفه تحليلي تاريخ و پوزيتيويسم وجود دارد و تاثير اين معنا در كتاب فربرن مشهود است. چهارم همراهي و همدلي مورخان اجتماعي به طور عام با اهداف، آرمان‌ها، خواسته‌ها و مطالبات آدم‌هاي معمولي و پيش پا افتاده، به چشم نيامدني‌ها، آدم‌هاي فقير و مستضعف، وازدگان، تهيدستان، مطرودين، جنبش‌هاي توده‌اي و... و در نهايت همراهي و همدلي با طبقه كارگر.
  راهنماي موثر
نوذري در پايان مباحثش به انتقاداتي درباره شيوه چاپ كتاب، مباحث آن و ترجمه آن پرداخت و گفت: كتاب فربرن راهنماي عملي موثر و مفيدي براي حوزه مطالعات روش‌شناسي در تاريخ اجتماعي به طور اخص و تاريخ يا مطالعات تاريخي و تاريخ‌نگاري در هر حوزه‌اي به طور عام. ما با ضعف و قلت رويكردهاي روش‌شناسانه سر و كار داريم و اين كتاب اين ضعف و قلت را تا حدودي جبران مي‌كند. ضمن آنكه در هر مورد مطالعات موردي آن مشخص است و نزديك به 27 كتاب به طور ضمني و 10 كتاب به طور مستقيم مورد بحث قرار مي‌گيرد. بنابراين با توجه به وجه حاكم و غالب رويكردها، الگوها، نظريه‌ها و مفاهيم روش‌شناسي در بخش‌ها و حوزه‌هاي متنوع و عديده تاريخ‌نگاري و مطالعات تاريخي اين اثر در زمره منابع روش‌شناختي و پژوهش پايه‌اي قرار مي‌گيرد. بخش‌ها و فصل‌هاي نه‌گانه اين كتاب به گونه‌اي دقيق و منسجم براي روشن كردن و ترسيم مسيرها و الگوهاي روش‌شناسي رايج در علوم اجتماعي و ضرورت و شيوه‌هاي به كارگيري آنها در مطالعات تاريخ اجتماعي و تاريخ‌نگاري به طور عام اختصاص يافته است. بسياري از اين رويكردهاي روش‌شناختي در علوم اجتماعي و در پژوهش‌ها و تحقيقات علوم اجتماعي جا افتاده، نهادينه شده و مستقر هستند و اهالي تاريخ و علاقه‌مندان تاريخ در ايران با آنها كمتر آشنايي دارند. اما در مطالعات تاريخي و تاريخ‌نگاري اين رويكردهاي روش‌شناسي چندان محل توجه و عنايت قرار نگرفته‌اند كه دلايل عديده‌اي دارد. تاريخ‌نگاري ما محافظه‌كار است و در آن با سيطره رويكردهاي سنتي مواجه هستيم.
جلسه با پاسخ‌هاي موسي‌پور مترجم كتاب به برخي انتقادهاي نوذري و پرسش و پاسخ مخاطبان به خاتمه رسيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون