پديدارشناسي يك عصبانيت براي بلاهت
نازنين متيننيا
يوسفعلي اباذري جامعهشناس، شعلهيي را روشن كرده كه حالا بعد از يك هفته و حتي با رسيدن خبرهاي داغي مثل گروگانگير ايراني در استراليا و واكنش دانشجويان به سخنراني حسين شريعتمداري در دانشگاه تهران هم خاموش نميشود. جامعه شناس عصباني در نشست پديدارشناسي يك مرگ، چنان روزمرگي و رخوت بحثهاي جمعي را شكسته كه حالا حالاها، هيچ كس توان مقابله با او را ندارد و جريان از دنياي مجازي هم، به سرعت به دنياي واقعي و بحثها و حرفهاي رودررو رسيده. اين طور است كه اين روزها، در هر جمع و مكاني زياد ميشنويم، با شنيدن اين نام، بحثها شروع ميشود تا با بلاهت يا عدم بلاهت مردم، ادامه پيدا كند. اگر سيستم و روشي وجود داشت و ميتوانستيم موافقان و مخالفان حرفهاي اباذري را اندازهگيري كنيم، به اين نتيجه ميرسيديم كه اكثريت در بلاهت يادشده شكي ندارند و بيشترين واكنش، به نحوه بيان اين بلاهت است و اين جاي خالي آرامش در كلمات و نتيجهگيري اباذري، است كه حرفهايش را ناخوشايند ميكند. در تمام اين بحثها واكنشهايي مثل «بروبابا، مگه خودت كي هستي» يا «استاد اباذري درست ميگويند و ما هم با ايشان همراه هستيم» هم ديده ميشود، اما نكته قابل توجه اين است كه برخلاف هميشه، جامعهشناسان، كارشناسان و حتي اساتيد دانشگاه هم وارد اين بحثها شدهاند و ديگر خبري از جانبداريهاي محض و چه كسي حق دارد يا حق ندارد، نيست و در ردههايي عميق تر؛ حرفها و بحثها به سياستزدگي جامعه ايراني، موجسواري فرهنگي يا همان جوگيري، ناآگاهي و سطح سواد عمومي و حتي نحوه ارايه يك نظريه جامعهشناسي رسيده. در ميان اين بحثهاست كه ميشنويم؛ بحران فروپاشي فرهنگي بعد از گذران هشت سال گذشته و تنگناهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي، تازه مورد توجه قرار گرفته و حالا ادمها، چه در دنياي مجازي و چه در دنياي واقعي، منطقيتر، منعطفتر و دقيقتر نگاه ميكنند و آن انديشهيي كه اباذري به در صحبتهاي اوليهاش در سخنراني خود، به آن اشاره كرده و گفت: «چه شده كه ميآيند و مسائل واقعياي را كه ما با آن روبهرو هستيم، از ذهن ما ميبرند؟» در حال شكلگيري است. انگار كه اباذري از همان اول بحث تلاش كرده تا با راه و روشي تند و تيز، خارج از عرف اين روزهاي بحثهاي دانشگاهي، كه يا خنثي است يا شبيه اتفاقي مثل سخنراني شريعتمداري آنقدر جانبدارانه و پر از گرد و غبار سياسي است كه جز شعارهاي دانشجويان معترض، نكتهيي براي توجه ندارد، توجه جلب كند و محركي براي انديشه باشد. محركي باعث شود تا از سطح بحثهايي بينتيجه، تكراري و روزمره، به بحثهايي عميقتر در جامعهشناسي ايراني برسيم. نتيجهيي كه به خوبي در فضاي حرفها و بحثهاي اين روزها درباره سطح سليقه و آگاهي، خودنمايي ميكند و ميشود به آن، به چشم دريچهيي تازه براي خروج از تفكر تك بعدي گيرافتاده در حصارهاي اجتماعي، نگاه كرد و اميدوار بود كه آنقدر رشد پيدا كند كه روزي روزگاري از اباذري به خاطر عصبانيتش و شكست عادت خوابزدگي ساليان دستهجمعي يك جامعه، تشكر كنيم.