• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3451 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۷ بهمن

غربت مردگان

جواد طوسي

با اين مرگ و ميرهاي پشت سر هم در روزها و ماه‌هاي اخير در ميان اهالي هنر و رسانه ديگر كلام شاعرانه‌اي چون «مرگ پايان كبوتر نيست»، تاثير حسي و رمزآميزش را از دست داده است. زماني مرگ يك هنرمند، حادثه‌اي بسيار تلخ و ناگوار و تا مدت‌ها نقل محافل بود. ولي در اين ساليان با چنين حجم گسترده درگذشتگان وادي فرهنگ و هنر و خارج ازاين حوزه آنقدر قضيه براي‌مان عادي شده كه روحيه آدم‌هاي سنگدل را پيدا كرده‌ايم. چند مورد اخيرش محمدعلي اينانلو، فريبرز صالح و يدالله نجفي بودند. كار به جايي رسيده كه ظرفيت «قطعه هنرمندان» تكميل شده و بايد براي همسايه شدن در آن دنيا با عزيزي كه سال‌هاست رخ در نقاب خاك كشيده دست به دامن هيات مديره خانه سينما شوي و رضايت خانواده متوفي را جلب كني تا بتواني جواز عبور و در يك گور دو طبقه آرام بگيري!
حياط ساختمان شماره 2 خانه سينما و تالار وحدت و خانه هنرمندان و مسجد نور و مسجد شهرك غرب و مسجد الجواد و... هم لوكيشن ثابت تشييع جنازه و مجلس ترحيم شده است. در اين ميان، عده‌اي را اغلب به عنوان پاي ثابت با لباس مشكي و عينك دودي و كلاه شاپو و بره مي‌بيني كه تظاهر به اندوهگين بودن مي‌كنند و جلوتر از خود متوفي و صاحبان عزا بايد نظرت به آنها جلب شود! خلاصه حكايت غريبي است مردن در اين روزگار. همه چيز تلگرافي و نمايشي، براي رفع تكليف. جلوي مساجد و مكان‌هاي تشييع جنازه عده‌اي آمده‌اند تا فقط عكس سلفي و يادگاري بگيرند و همديگر را ببينند و چاق سلامتي كنند. خود فقيد تازه از دست رفته و شخصيت و گذشته و خاطراتش، در آن فضاي پرهياهو فيد مي‌شود.
بعضي‌ها هنوز روي صندلي مسجد جلوس نكرده‌، قيام و وسط مجلس وعظ سالن را ترك مي‌كنند. مداحي و سخنراني هم كم و بيش لهجه و ادبيات يكساني دارد. اشاره‌اي به فاني بودن اين دنيا و تكرار ابياتي چون «بيا تا قدر يكديگر بدانيم/ كه تا ناگه زهمديگر نمانيم... روزها فكر من اين است و همه شب سخنم/ كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم/ از كجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود/ به جا مي‌روم آخر ننمايي وطنم/ مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك/ چند روزي قفسي ساخته‌اند از بدنم» و... قرائت سوره‌ جمعه و خيري از اين مجلس به روح اموات، بالاخص فقيد سعيد جنت مكان عنايت بفرما! و الهي اميد حضار و فاتحه مَعَ‌الصوات...! به قول سيد فيلم «گوزن‌ها»، اين ديگه داره مي‌شه كارمون.
از عواقب و آثار و تبعات اين دوران فترت، بي‌تفاوت و باري به هر جهت شدن و زود فراموش كردن است. كم‌كم مثل رُبات مي‌شويم و حضور مكانيكي‌مان را اعلام مي‌كنيم. بدشانسي ما اين بوده و هست كه دوران مدرن و عصر ديجيتال را به بدترين و بي‌قواره‌ترين شكلش داريم تجربه مي‌كنيم. يك دنياي نامتوازن پرعيب و نقص با آدم‌هاي متظاهر و جداافتاده و چهره‌هاي سنگي كه به از كنار هم گذشتن عادت كرده‌اند و دل‌شان خوش است كه كبوتر حرمند. دوراني كه از عكس يادگاري گرفتن با مُرده حال مي‌كنيم و از مردگان سان مي‌بينيم و تصوير دفرمه‌مان را زير ماسك انساني پنهان مي‌كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون