• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3525 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۳ ارديبهشت

درباره رمان «اينجا كسي مرده؟» نوشته ضحي كاظمي

رو در رو بافرشته مرگ

ويدا رهبر

محور اصلي اين كتاب تنها مرگ نيست بلكه زوال است، به سرازيري افتادن روال معمول زندگي و واكنش‌هاي اطرافياني كه قرار است مابين فقدان فرد و درونيات، يكي را انتخاب كنند. مرگ هميشه به عنوان چالشي مهم، ذهنيات انسان را درگير كرده است و رابطه بين مرگ و زندگي بيش از هر چيز انسان را بر آن داشته تا راه‌هاي گريز از ترس و هراس را بررسي كند؛ از اين رو «مرگ» اغلب دستمايه و دلمشغولي براي نويسندگان بوده و هست. موريس بلانشو، نويسنده فرانسوي بر اين باور است كه ادبيات جز مرگ موضوع ديگري ندارد. پرداختن به موضوع مرگ با بالا رفتن سن و سال داراي جديتي قابل ملاحظه مي‌شود؛ خصوصا وقتي در موقعيتي قرار مي‌گيريم كه شاهد زوال و در بستر احتضار افتادن يكي از نزديكان‌مان هستيم و به اين موضوع فكر مي‌كنيم كه چقدر اين مساله مي‌تواند براي‌مان دغدغه ايجاد كند. رمان «اينجاكسي مرده؟»، شخصيت‌ها و اتفاقاتي خلق مي‌كند تا موقعيت افرادي را در مواجهه با مرگ عزيزان‌شان بيان كند. از لحاظ فني و تكنيكي، شيوه روايت، خوشخوان و روان است اما نحوه بيان جديدي ارايه نمي‌دهد. رمان داراي هفت شخصيت (مهشيد، عادل، دانيال، سينا، سالومه، مريم، ادريس) و شامل پنج فصل است. ادريس انگار يك روح مشترك و سرگردان است. در اين ميان مهشيد مادر فرزندي به كما رفته است، سالومه براي پدرش در ترديد بخشيدن و نبخشيدن قرار دارد، دانيال مسبب نقص عضو همسرش مي‌شود و الي آخر... ساختار و اسكلت اصلي داستان دايره‌اي است و فصل‌ها هركدام به صورت جداگانه ذهنيات درگير در هر خانواده را بررسي مي‌كند. داستان‌ها هر يك به شكل جداگانه و البته موازي با هم پيش مي‌روند. حتي گاهي در خواب و رويا، مرگ و زندگي در ستيزند. در بخش ابتدايي كتاب غير از معرفي شخصيت‌ها اتفاق خاصي رخ نمي‌دهد و در فصل بعد بلافاصله وارد فضاي خواب و وهم‌هاي حاصل از آن مي‌شويم. فضاي مكان‌هاي ياد شده ملموس بوده و تنها در بخش‌هاي بيداري، اين «وهم» بر جريان روايت، نمود بيشتري دارد. محور مرگ تنها روي جسم متمركز نيست بلكه در موضوعات بازگشت به خاطرات و پيشينه فرد نيز مورد بررسي قرار مي‌گيرد. هايدگر مرگ را يك تجربه فلسفي مي‌داند؛ همان‌گونه كه در اين رمان فلسفه وجودي مرگ از همراهان، فيلسوفاني مستاصل مي‌سازد. بلانشو معتقد است؛ «تجربه‌اي وجود دارد كه سابق بر مرگ است»؛ چيزي شبيه به اندوه‌نگاري‌هاي كافكا. غم و سر درگمي سراسر داستان را احاطه كرده و نويسنده سعي بر ساماندهي و بي‌قراري وضعيت موجود دارد.  نويسنده تلاش كرده تا كليت رمان را در همان فضاي بسته نگه دارد. در ردو بدل شدن ماجراها گاهي به سينماي نوآر يا فيلم‌هاي رومن پولانسكي هم اشاراتي شده است و در بعضي واكنش‌هاي افراد اغراقي موجود است كه ناشي از بيان بي‌قراري همراه بيمار است. همه آنها در كنه وجودشان دوست دارند به جاي فرد بيمار رنج‌ها را به دوش بكشند يا سعي مي‌كنند مرگ را به تعويق بيندازند. بعضي صحنه‌ها در رمان يادآور فيلم روح است. گويي «دمي مور» بالاي سر «پاتريك سوييزر» در خيابان نشسته و فريادرسي مي‌طلبد. در لابه‌لاي بعضي از جملات به‌خوبي صداي اشك را مي‌توان شنيد و گاهي نيز در صفحاتي به جملاتي عرفاني و حتي كلماتي غيرفارسي برمي‌خوريم.
داناي كل در اين رمان به جاي همه فكر مي‌كند و به جاي همه حرف مي‌زند و با اين حساب شخصيت‌هايي مي‌سازد كه بدون اينكه چيزي بر زبان بياورند، نيرويي در درون‌شان از همه‌چيز آگاه است.  رمان «اينجا كسي مرده؟» همچون كتاب قبلي اين نويسنده؛ «سال درخت»، شلوغ و پرشخصيت است. داستان اين رمان پيچيده نيست اما نكته مهم در خلق ماجراها و افراد داستان، چگونگي ارتباط و پيوند آنها و اتفاقات‌شان است كه سرانجام نويسنده را قادر ساخته تا آن را به سرانجام برساند اما خواه‌ناخواه پذيرش مرگ و نيستي براي همگان سهل و آسان نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون