• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3533 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۳ خرداد

من سفر را دوست دارم، مقصد من رفتن است

محمدابراهيم جعفري نقاش

 

1. زندگي در فاصله نفس‌هاي تو شكل مي‌گيرد. از اين فاصله اگر عاشقانه بگذري، به واژه‌هايي مي‌رسي كه يكي از آنها موفقيت است. اين چند جمله را بيش از بيست سال پيش خطاب به دخترم كه آن سال‌ها در حال گذراندن تحصيلاتش در رشته ميكروبيولوژي در شهر نانسي بود نوشتم. چند سال بعد وقتي با پرويز كلانتري بيش از پيش دوست شدم و او را به‌خوبي شناختم ديدم اين جمله چقدر به روحيه پرويز نزديك است. او عاشق كمك به ديگران بود و دوستان فراواني داشت، دوستاني كه از جان و دل به آنها عشق مي‌ورزيد و به عقايد آنها احترام مي‌گذاشت. هرگز نديدم كه نظر خود را به ديگران تحميل كند. وقتي با نوشته‌هاي او در همان سال‌ها آشنا مي‌شدم بيشتر بزرگي روح او و هنرمندي‌اش را باور مي‌كردم.
«زندگي در فاصله نفس‌هاي تو شكل مي‌گيرد، از اين فاصله اگر عاشقانه بگذري، به واژه‌هايي مي‌رسي كه يكي از آنها موفقيت است.» پرويز بدون آنكه از خود تعريفي كند با صداي آرام و صميمي‌اش چنان از سفرهاي خود و ديدارهايش با مردم دشت و صحرا صحبت مي‌كرد كه وقتي به كارهايش كه تحت تاثير همين صميميت روستاييان خلق شده بود نگاه مي‌كردي انگار در تمام اين سفرها با او همسفر بوده‌اي.
2. «بزرگ بود/ و از اهالي امروز بود/ و با تمام افق‌هاي باز نسبت داشت/ و لحن آب و زمين را چه خوب مي‌فهميد... » هر وقت اين شعر از سهراب سپهري را در ذهنم تكرار مي‌كنم حضور پرويز كلانتري را با لرزه‌هايي عاشقانه در وجودم حس مي‌كنم. من مي‌دانستم كه پرويز بي‌آنكه با ديگران صحبتي كند، به جوانان زيادي مخصوصا آنها كه به دنياي هنر عاشقانه نگاه مي‌كردند در حد توانايي خودش كمك كرده بود؛ كمك‌هايي كه گاهي تا بدانجا ادامه مي‌يافت كه آن جوان را به اوج پيشرفت و موفقيت مي‌رساند. او در جاي جاي جهان دوستاني داشت كه مي‌توانستند موقعيت‌هاي مهمي را براي پيشرفت زندگي اين جوانان ايجاد كنند. يكي از آنها به خود من مربوط مي‌شود و قصه تحصيلات دخترم كه بعدها آن را مفصل‌تر تعريف خواهم كرد. حالا كه اين مطلب را مي‌نويسم مثل روزي كه فهميدم دخترم در كارش به اوج موفقيت رسيده است چشم‌هايم پر از اشك است. پرويز عاشق موفقيت‌هاي بي‌نظير جوانان هموطنش بود و با برخورداري از دوستي جانانه يارانش بدون آنكه بخواهد خود را بزرگ نشان دهد كمك‌هاي بسياري به اين جوانان داشت.
3. «در سفر هر كس به مقصد مي‌رسد مي‌ايستد، من سفر را دوست دارم، مقصد من رفتن است.» يكي از كارهايي كه پرويز به‌راحتي انجام مي‌داد سفر به‌همراه دوستان و آشنايانش بود. من در نوشته‌ها و شعرهاي خودم بارها حضور پرويز را حس كرده‌ام و يكي از آنها همين شعر است. همين شعر در فيلم كوتاهي از خسرو سينايي با عنوان «عبور از نمي‌دانم» بارها خوانده مي‌شود. من به زودي از دوستان صميمي‌اش خواهم خواست كه هر كدام از ديدگاه خودشان درباره او مطلبي بنويسند و اگر فرصت كنم از بين نوشته‌ها و كتاب‌هايش خاطره او را زنده نگه خواهم داشت. اما بيش از آن اميدوارم كه تمام هنرمندان و افرادي كه درباره اهميت انساني و هنري پرويز كوتاهي كوچكي كرده‌اند از اين پس قدر روح بزرگ او را بدانند. در حقيقت بيشتر به عنوان يك معلم دوست دارم كه نه تنها هنرمندان كشورم، بله همه افراد اجتماع قدر خاطره اين معلم بزرگ را بدانند.
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جريده عالم دوام ما

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون