• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3565 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۱۲ تير

گفت‌وگوي «اعتماد» با نعمت‌الله فاضلي پيرامون تخريب بافت تاريخي مشهد

مشهد بايد بزرگ‌ترين موزه زنده تاريخ باشد

فرزانه قبادي

«بيشتر مغازه‌هاي اينجا يك زماني چارق دوزي و گيوه دوزي بود، اما الان هيچ مغازه‌اي از آن زمان نمانده، الان همه فروشنده شدن، كسي توليد نمي‌كنه، همه خدماتي شدن، توليدي‌ها همه رفتن خارج شهر»؛ اينها را يكي از كسبه قديمي بازار نوغان مي‌گويد. نوغان به گفته يكي از اهالي، قديمي‌ترين محله ايران است و قدمتي حدود 1500 سال دارد. مردم مشهد نوغان را از روايتي مي‌شناسند كه مي‌گويد زنان نوغان در جو خفقان حكومت عباسي، براي شركت در مراسم تشييع پيكر حضرت رضا (ع) مهريه شان را به شوهران‌شان بخشيدند تا به آنان اجازه شركت در اين مراسم را بدهند. اين روايت را پيرمردي كه در گوشه حجره‌اش در راسته اصلي بازار نشسته تعريف مي‌كند و مي‌گويد  كههنوز هم مردم محله به اين تاريخ افتخار مي‌كنند. در تاريخ شكل‌گيري حرم امام رضا (ع) هم ذكر شده است كه در سال‌هاي آغازين دفن حضرت در مشهد، زمين‌هاي اطراف حرم خالي از سكنه بود و نوغان كه يكي از دو آبادي معروف و معتبر توس بود، تنها نقطه مسكوني منطقه محسوب مي‌شد. اما حالا از اين محله 1500 ساله چند بناي تاريخي در حال تخريب مانده و مغازه‌هايي كه در راسته اصلي آن اجناس درجه سوم چيني مي‌فروشند. هرچند با بازديد از ديگر مناطق بافت تاريخي منطقه ثامن، مي‌شود به اين نتيجه رسيد كه راسته نوغان كه منتهي به ميدان طبرسي مي‌شود، يكي از پويا‌ترين مناطق اين محدوده است. و مناطق ديگر محدوده اطراف حرم تسليم جولان بناهاي بي‌ربط و بي‌هويتي شده‌اند كه مي‌توانند در هر كجاي دنيا قد علم كنند، اما اين نقطه را انتخاب كرده‌اند چرا كه سوداي سرمايه‌داري را در سر داشتن قرباني مي‌خواهد و كدام قرباني مظلوم‌تر از بناهاي تاريخي شهرها. اما در كنار تخريب اين بافت ارزشمند، خرده‌فرهنگ‌هايي هم به تدريج به دست فراموشي سپرده مي‌شوند. فرهنگ زيارت اين روزها به سايه رفته، حالا ديگر خبري از چاووشي خواني در اطراف حرم نيست، حالا خبري از عطر دارچين و زعفران و هل در چند قدمي حرم نيست. بازار سنتي زير سايه مجتمع‌هاي بزرگ تجاري هر روز كم رونق‌تر مي‌شود و همين موضوع باعث كمرنگ شدن بسياري از سنت‌ها و فرهنگ‌هايي مي‌شود كه به تدريج كنار گذاشته مي‌شوند و همين روند تدريجي مانع بروز هر گونه حساسيتي نسبت به تغييرات عمده فرهنگي مي‌شود.
بافت تاريخي360 هكتاري مشهد، طبق آمارهاي رسمي در سال 74 حدود 60 هزار نفر ساكن داشت، يعني 176 نفر در هر هكتار، امروز آمار ساكنان آن به 40 نفر در هر هكتار رسيده است، يعني حدود 15درصد از آماري كه در سال 74 اعلام شده بود. اين به معناي كوچ اجباري ساكنان اين مناطق به شهرهاي ديگر يا مناطق ديگري از مشهد است. همين است كه مسوولان حتي براي ساخت مدرسه در اين منطقه انگيزه‌اي ندارند و منطقه ثامن هر روز تجاري‌تر از قبل مي‌شود و همين موضوع امنيت منطقه را كه هرروز از سكنه بومي آن كاسته مي‌شود، تحت تاثير قرار مي‌دهد. اما مصوبه اخير شوراي شهر در اين خصوص به اين كوچ و خالي شدن اين منطقه از سكنه مقيم دامن زده است. شوراي اسلامي شهر مشهد در صد وبيست و ششمين جلسه خود با اعطاي معوض براي تملك املاك در بافت تاريخي اطراف حرم مطهر رضوي از سوي شهرداري موافقت كرد. با تصويب اين لايحه به شهرداري مشهد اجازه داده شد براي تسريع در اجراي طرح بهسازي و نوسازي نسبت به معاوضه املاك متعلق به مالكان واقع در طرح‌هاي مذكور با املاك شهرداري با شرايط مصوب اقدام كند. اين خبر به معناي تسريع تخليه بافت اطراف حرم و در نتيجه تخريب سريع‌تر اين بافت ارزشمند است كه بخش مهمي از هويت اين شهر محسوب مي‌شود.
براي بررسي آسيب‌هايي كه تخريب بافت تاريخي مشهد بر فرهنگ و سنت‌هاي اين منطقه وارد مي‌كند، از نعمت‌الله فاضلي، به عنوان يكي از مردم‌‌نگاران برجسته‌اي كه به گفته خود اخيرا بازديدي از بافت تاريخي مشهد داشته، خواستيم تا از منظر مردم‌شناختي در خصوص اتفاقاتي كه در اطراف حرم رضوي در جريان است براي‌مان بگويد. وقتي كه از فيلم‌هايي كه از روند تخريب اين منطقه در پژوهشكده ثامن به تماشاي‌شان نشسته مي‌گويد، احوالش را اين طور توصيف مي‌كند كه گويي به تماشاي يك فيلم تراژيك نشسته است و با تماشاي اين تغييرات به قدري متاثر شده كه بغض راه گلويش را بسته. فاضلي در ميان صحبت‌هايش علاوه بر تغييرات و تخريب‌هايي كه در بناها و فرهنگ منطقه ثامن اتفاق افتاده است، به تغييرات محدوده داخل حرم رضوي هم اشاره مي‌كند و از منظر زيبايي‌شناختي وضعيت داخل صحن رضوي را هم بررسي مي‌كند، وضعيتي كه شايد كمتر به آن توجه شده و قدسي بودن اين حريم راه را بر هرگونه انتقادي در مورد آن بسته است.
شما اخيرا بازديدي از بافت تاريخي مشهد داشته‌ايد، بافتي كه اين روزها تنها چند درصد از آن باقي مانده و مابقي بناهايي كه در اين منطقه قرار داشتند، جاي‌شان را به برج‌ها و ساختمان‌هايي داده‌اند كه هيچ نشاني از شهر تاريخي مشهد در آنها نيست، گويي مشهد شبيه تمام شهرهاي صنعت زده ديگر شده و ديگر يك شهر زيارتي نيست بلكه يك شهر تجاري است، اين تجاري شدن علاوه بر تخريب ساختمان‌ها، مردم اين منطقه را هم به كوچ اجباري واداشته، اين وضعيت را از منظر مردم‌شناسي چطور ارزيابي مي‌كنيد؟
شكل گرفتن برج‌ها و ساختمان‌هاي بلند حول حرم مطهر امام رضا(ع) چشم‌انداز اين گنبد و بارگاه نوراني را كمرنگ كرده به گونه‌اي كه گويي ديگر بافت تاريخي مشهد مركز فرهنگي اين شهر نيست. فيلم‌هايي كه پژوهشكده ثامن از گفت‌وگوي مردم بومي و ساكنان محلي در محله‌هايي مانند نوغان و كوچه‌ها و محله‌هاي قديمي اطراف حرم تهيه كرده بودند، سرشار از شكايت ساكنان بود كه آنها را به شيوه‌هاي مختلفي وادار به ترك محله خود كرده بودند، يا اينكه حال و هواي محله‌شان را كه حال و هواي معنوي و مذهبي و تاريخي بوده از آنها گرفته‌اند. دوستان من در مشهد مرا به ديدن بافت تاريخي و همچنين زيارت مرقد امام رضا (ع) بردند، من به عنوان يك مردم نگار و به عنوان مسلمان شيعي تجربه‌هاي بسياري از امام رضا (ع) و شهر مشهد دارم، به همين دليل براي من قدم زدن در بافت تاريخي و فضا و صحن‌هاي حرم امام رضا(ع) علاوه بر نوعي تفحص و كنكاش حرفه‌اي و علمي، نوعي ارزش اخلاقي دارد و تداعي‌كننده تجربه‌هاي گذشته زندگي‌ام است، تداعي‌كننده روزهايي كه با پدر و مادرم به زيارت اين مكان مقدس مي‌رفتم.
مشهد يك شهر تاريخي است كه از قرن دوم با استقرار امام رضا(ع) در اين شهر، توسعه آن هم شروع مي‌شود و به تدريج در دوره‌هاي تاريخي شاهد گسترش آن هستيم. شايد بيشترين توسعه را در دوره صفويه و دوران شاه عباس در مشهد مي‌توان ديد، بعد از آن گسترش اين شهر به صورت تدريجي ادامه پيدا مي‌كند. در دوران افشاريه هنگامي كه نادر مشهد را به عنوان پايتخت انتخاب مي‌كند، موج ديگري از گسترش‌هاي تاريخي شهر مشهد شكل مي‌گيرد. پس از آن در دوره قاجار توسعه شهر مشهد به شكل آرام استمرار پيدا مي‌كند و در دوره معاصر و زمان رضاشاه است كه مشهد شاهد گسترش چشمگير فضاهاي شهري است و اين روند تا به امروز ادامه داشته است. اما در اين مسير تاريخي شكل‌گيري و گسترش شهر مشهد، تا اين لحظه كه ما كلانشهر چهار ميليون نفري مشهد را داريم، چند نكته مهم قابل توجه است، نكته اول اينكه مركز ثقل شهر مشهد همان حرم امام رضا(ع) است. بدون وجود امام رضا (ع) و حرم ايشان قطعا شهر مشهد سرنوشت كنوني را نداشت. اين زيارتگاه بزرگ كه جزو بزرگ‌ترين اماكن فرهنگي و زيارتگاه‌هاي جهان است نه‌تنها از نظر نقشي كه در شكل دادن به شهر مشهد دارد حايز اهميت است، بلكه مهم‌تر از آن اين است كه اين مكان مركز تجميع و تراكم بخش عظيمي از تجربه‌هاي خلاقه، ارزش‌هاي فرهنگي و تبلور مجموعه وسيعي از ابداعات و نوآوري‌ها و ابعاد تجربه زيبايي‌شناختي مردم ايران است در زمينه معماري و بسياري از هنرهاي ديگر هنرهايي مانند خوشنويسي، تذهيب، طراحي، مجسمه‌سازي، كاشيكاري، قلم‌زني و مجموعه وسيعي از صنايع‌دستي و هنرهاي فرهنگي و قومي و محلي. از اين نظر وقتي من به عنوان مردم نگار به مشهد نگاه مي‌كنم براي من مشهد بزرگ‌ترين موزه يا گالري زنده تاريخ فرهنگ و هنرهاي ايران است.
اين گالري زنده تاريخي- فرهنگي در بلندمدت شكل گرفته است، اما در زمان كوتاه 20 ساله‌اي كه پروژه‌هاي عمراني در اين شهر اجرا مي‌شوند، در حال تخريب است، دليل اين امر از نظر شما چيست؟ چه عاملي باعث مي‌شود كه در دوره معاصر اين گالري زنده و ارزشمند به جاي توسعه يافتن، تخريب شود؟
وقتي به تاريخ تكميل و توسعه شهر مشهد نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم در مسير تحولات تاريخي اين شهر، در هر دوره‌اي از تاريخ، متناسب با شرايط تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آن دوره بخش مهمي از قابليت‌هاي خلاقه انسان و جامعه ايراني در معماري، طراحي و ديگر وجوه فرهنگي و اجتماعي مشهد تبلور يافته است. اما تغييراتي كه در دهه‌هاي بعد از انقلاب اسلامي در مشهد شكل گرفته است، از اين قاعده مستثناست. در مجموعه موزه‌هاي آستان قدس در سال‌هاي اخير موزه‌اي به نام «تاريخ حرم» ايجاد شده است، مواردي كه در اين موزه به نمايش گذاشته‌اند، نشان‌دهنده فهم هنري و خلاقه هر دوره تاريخي در توسعه و تكوين حرم مطهر است. براي مثال ما نخستين ضريح امام رضا (ع) كه در دوره صفويه ساخته شده، درهاي اهدايي ناصرالدين شاه به حرم امام رضا (ع) و همچنين ضريحي كه در دوره پهلوي براي امام رضا (ع) ساخته شده، به علاوه مجموعه وسيعي از نقاشي‌ها و آثار هنري كه در دوره‌هاي مختلف به حرم اهدا شده است در اين موزه مي‌بينيم. نكته جالب و شگفت‌انگيز اين است كه وقتي فرآيند تكوين و تحول حرم در اين موزه نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم كه ارزش‌هاي هنري و زيبايي‌شناختي كه در دوره تيموري، صفوي و افشاريه و بعد هم قاجار و حتي پهلوي اول خلق شده است، نوعي يكپارچگي و سازگاري و تناسب با كليت حال و هوا و فرهنگ شيعي و اسلامي مشهد دارد. نكته ظريف‌تر اينكه نه‌تنها تناسب بين فرهنگ اسلامي و شيعي و آثار خلق شده وجود دارد بلكه در هر دوره‌اي نوآوري‌ها و خلاقيت‌هاي شگفتي در زمينه معماري و طراحي و ساير هنرها به وجود آمده است. به بيان ديگر انسان شيعي- ايراني توانسته است از قواي خلاقه خود براي استفاده از بهترين تكنولوژي‌هاي روز در عين ملاحظه همه ارزش‌هاي بومي، مذهبي و تاريخي استفاده كند و تركيب بديع و متناسب با زمانه خود را بيافريند. اما متاسفانه در دهه‌هاي اخير اين طور نبوده.
فكر مي‌كنيد چرا ما در دوره معاصر نتوانستيم در شكل‌گيري يك گالري زنده و با هويت متناسب با شرايط امروزي سهيم باشيم؟ چه فاكتورهايي ما را از قوه خلاقه‌اي كه به آن اشاره كرديد، دور مي‌كند؟
هنگامي كه به اطراف حرم و صحن‌هاي جديد نگاه مي‌كردم به دنبال اين بودم كه ببينم انسان ايراني چه نوآوري‌ها و خلاقيت‌هايي در دهه‌هاي اخير از خود بروز داده است كه نشان مي‌دهد اين انسان توانسته، ميراث فرهنگي و مدرنيته را با هم تلفيق كرده و مُهر و نشان امروزي بودن و خلاقيتش را در اين مركز مقدس بزند، من در جست‌وجوي ديدن عناصر و آثار «تازه» بودم، آثاري كه تازه‌اند نه به معناي جعلي يا تقليدي يا به معناي تكثير مكانيكي اشيا، «تازه» به معناي نوآورانه بودن، به معناي اينكه انسان ايراني توانسته است مانند پيشينيانش در عين حال كه نسبت به ارزش‌هاي تاريخي خود آگاه است و سنت‌هاي هنري و ارزش‌هاي ديني تاريخي‌اش را مي‌شناسد از علم و تكنولوژي روز به نحو خلاقانه‌اي بهره برده و متناسب با شرايط جديد به نيازهاي كلانشهر مشهد و به نيازهاي جامعه جديد پاسخ دهد. تا جايي كه جست‌وجو كردم، نتوانستم در يك چشم‌انداز بزرگ اين نوآوري‌ها را پيدا كنم. براي من جاي شگفتي بود كه در شرايطي كه بهترين تكنولوژي‌هاي روز را در اختيار داريم و بيشترين منابع مالي در اختيار ما بوده است، در شرايطي كه هزاران دانش‌آموخته هنر معماري و صنعت را تربيت كرده‌ايم و در شرايطي كه ذيل حاكميت و گفتمان ديني كه جامعه ايران و شهر مشهد را مديريت مي‌كند، چگونه ما نتوانسته‌ايم، تبلوري از خلاقيت و نوآوري و هنر را در مشهد به نمايش بگذاريم. اين حيرت و شگفتي براي من باقي ماند كه چرا ما در شكل دادن و طراحي توسعه حرم و مداخله در بافت 360 هكتاري تاريخي مشهد نتوانسته‌ايم حداقل هنرنمايي ايراني و شيعي را به نمايش بگذاريم. ما در شرايطي در سه دهه اخير مداخلات گسترده در بافت تاريخي مشهد و تغييرات در مجموعه آستان قدس را داشته‌ايم كه بيش از هر زماني در گذشته نسبت به شهرسازي، طراحي و معماري و هنرهاي شهري و تمام علوم و فنون مربوطه دسترسي و آگاهي داشته‌ايم. ما در شرايطي نتوانسته‌ايم حداقل هنرنمايي و خودشكوفايي و خلاقيت را در برنامه‌ريزي و مديريت شهري بافت تاريخي مشهد اعمال كنيم كه بيشترين منابع مالي را در اختيار داشته‌ايم و ما در شرايطي ناتوان از خلق يك مجموعه شهري عظيم شيعي با هنرهاي خلاقه ايراني شده‌ايم كه گفتمان رسمي مديريت كشور برپايه حمايت و هدايت هويت ديني همه شهرها نه‌تنها مشهد است.
به تربيت متخصصان و وجود سرمايه‌هاي مالي لازم اشاره كرديد، فكر مي‌كنيد با وجود دانش‌آموختگان رشته‌هاي مختلف و منابع مالي كافي و با وجود صرف هزينه‌هاي بسيار براي بهسازي و توسعه شهر، چه روندي باعث شده ما امروز با چنين وضعيت نگران‌كننده‌اي در بافت تاريخي شهر مشهد روبه‌رو باشيم؟
براي من به عنوان يك مردم‌نگار اين پرسش شكل گرفته است كه چه نيروها و عواملي مديريت شهري مشهد و مديريت مداخله و توسعه و تغيير در بافت تاريخي مشهد را هدايت مي‌كند كه به آنها اجازه داده‌اند 10 اثر تاريخي اين بافت از فهرست ميراث فرهنگي و تاريخي كشور خارج و تخريب شود و مكان‌هايي مثل خانه كوزه‌كناني از بين برود. براي من اين پرسش شكل گرفته است كه شهرسازان و محققان شهري و دانشگاهيان ايراني وقتي كه به بافت تاريخي و حرم مطهر نگاه مي‌كنند آيا از خود نمي‌پرسند كه ما در مقايسه با گذشتگان‌مان يعني آنهايي كه در گذشته دكتراي معماري طراحي و شهرسازي و القاب ديگر نداشتند، چه ارزش زيبايي‌شناختي براي ارايه داريم. من وقتي خود را در مقابل اجدادم به عنوان كساني كه نه‌تنها دكترا نداشتند بلكه بسياري از آنها حتي سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند ولي توانسته‌اند چنين آثار باشكوه و ماندگار و جهاني را بيافرينند، قرار مي‌دهم احساس شرمندگي مي‌كنم.
براي من به عنوان يك انسان ايراني و دانشگاهي، مشهد مدرن، يك واقعيت شهري اجتناب‌ناپذير و قابل قبول است. من مدافع اين نيستم كه از علم و تكنولوژي براي توسعه شهري كمك نگيريم، يا از اين موضع سخن نمي‌گويم كه مشهد نبايد تغيير كند. من همچنين مدافع اين نيستم كه هر آنچه در دوره صفويه و قاجاريه و افشاريه يا پيش‌تر از آن شكل گرفته عينا تكثير و تكرار شود؛ چراكه همان طور كه تقليد از معماري دوبي و معماري غرب براي ايجاد يك چشم‌انداز خلاقه قابل قبول و پذيرفتني نيست، به همان اندازه تكرار الگوهاي دوره‌هاي گذشته هم قابل قبول نيست. انسان ايراني در هر دوره‌اي از تاريخ بايد بتواند «خلاقيت ويژه» خود و «خاص بودن دوران خود» را بيافريند. بخش عظيمي از صحن‌هاي جديد كه در حرم مطهر ساخته‌اند، چيزي جز تكرار همان هنرهاي پيشين نيست. من در آنجا در جست‌وجوي نوآوري‌هاي انسان ايراني امروز بودم.
امروز وقتي كه به آثار نستعليق عليرضا عباسي كه در دوره صفويه هنگام ساخت حرم روي درها و قطعات مختلف قرار گرفته است، مي‌بينم از خودم مي‌پرسم در آن زمان چه اتفاقي رخ داده كه خط نستعليق در نتيجه شرايط تاريخي معيني به چنان عظمت و اعتبار زيبايي‌شناختي مي‌رسد كه همچنان مي‌توان گفت كه نستعليق‌هاي عليرضا عباسي از ارزش و اعتبار ممتاز برخوردار است. اما وقتي به بناها و آثار جديدالتاسيس حرم نگاه مي‌كردم، هيچ جايي نديدم كه اثري هم‌تراز هنرهاي دوره صفوي باشد. آيا ما امروز توسعه‌نايافته‌تر از دوره صفوي هستيم؟ آيا انسان ايراني امروز ناتوان‌تر از انسان ايراني عصر صفوي است؟ من پاسخ اين پرسش‌ها را نمي‌دانم. خيل عظيم دانش‌آموختگان دكترا به من اجازه نمي‌دهد كه به سادگي وضعيت امروز خودمان را ارزيابي كنم. اما بايد بپرسيم كه ذهن خلاق انسان ايراني كجا خودش را به نمايش گذاشته است؟ وقتي به موزه بزرگ امام رضا (ع) نگاه مي‌كنيم، جايي كه پيشاني زيبايي‌شناسي انسان شيعي است، در بخش گالري دوره معاصر مي‌بينيم كه متاسفانه اين گالري خالي است.
به آثار هنري موجود در محدوده داخل صحن رضوي اشاره كرديد و خلأ بزرگ خلاقيت هنرمندان امروزي در اين محدوده وسيع را مورد بررسي قرار داديد، اما اين معضل علاوه بر محدوده صحن رضوي در خيابان‌هاي اطراف هم گسترش پيدا كرده است، ما در ساختمان‌هايي كه در منطقه ثامن يعني محدوده اطراف حرم ساخته مي‌شوند هيچ المان و عنصر هنري مرتبط با فضاي يك شهر زيارتي نمي‌بينيم، ساختمان‌ها با نگاه كاملا تجاري ساخته شده‌اند، فكر مي‌كنيد اين بي‌هويتي در معماري چقدر مي‌تواند بر فرهنگ جاري در اين شهر تاثير بگذارد؟
بله همين طور است، در مجموعه عظيمي از هتل‌ها و مراكز خريدي كه در بافت تاريخي مشهد حول حرم شكل گرفته است، هيچ نشاني از خلاقيت و هنر و زيبايي‌شناسي ايراني نديدم. من نمي‌دانم هنگام ساختن اين صحن‌ها و هتل‌ها چه گفتماني بر ذهن و زبان و ضمير طراحان معماران و شهرسازان و مديريت شهري هدايت‌كننده اين فضاها حاكم بوده است. آيا هيچ تقاضايي براي نوآوري در اين گفتمان نبوده؟ آيا صرفا اين فضاهاي جديد يعني هتل‌ها و مراكز خريد و صحن‌ها براي پاسخگويي به نيازهاي روزمره و فوري جمعيت زايران طراحي شده است، يا اينكه علاوه بر پاسخگويي به نياز به مساله خلاقيت و زيبايي‌شناسي و هويت نيز توجه شده است. مي‌گويند درخت را از ميوه‌اش مي‌شناسند.
من وقتي كه به اين فضاهاي حرم و اطراف آن نگاه كردم ميوه هنري و زيبايي‌شناسانه و ارزش‌هاي خلاقه نديدم. با دوستانم كه در مشهد و بافت تاريخي آن قدم مي‌زديم، گفتم كه اين هتل‌ها و مراكز خريد حتما توجيه اقتصادي و منطق تكنوكراتيك دارند. اما چشم‌انداز بيروني اين فضاها براي من مانند اين است كه جواني با آخرين لباس‌هاي مد روز خود را آراسته است، اما به محض اينكه به اين نتيجه مي‌رسيم كه اين جوان خانواده و تبار بزرگ و اصيل و نجيبي دارد، تناقضي در ذهن من شكل مي‌گيرد كه چرا اين جوان به چنين شرايطي گرفتار شده است. مشهد مدرن قابل قبول است به شرط اينكه واقعا مدرن باشد، يعني تلفيقي از هنرها و ارزش‌هاي فرهنگي ميراث فرهنگي و سنت‌هاي ما به علاوه تكنولوژي علم و اقتضائات امروز، چيزي كه بتوان گفت در مشهد نوعي «مدرنيته ايراني» تبلور يافته است. نه يك تقليد كوركورانه يا يك فضاي بي‌هويت كه «تهي‌بودگي» را فرياد مي‌زند.
وقتي كه در حرم قدم مي‌زدم اين پرسش برايم پيش آمده بود كه چرا فروشگاه محصولات فرهنگي داخل حرم كه مي‌توان آن را يكي از گران‌ترين مغازه‌ها به شمار آورد، به جز چند تابلو و سفالينه كه با ساده‌ترين تكنولوژي‌ها ساخته شده‌اند و در هر دستفروشي در مشهد يا تهران مي‌توان آن را به دست آورد، چيزي براي ارايه ندارد؟ اگر ما قادر نيستيم در مجموعه عظيم حرم هنرهاي جديد بيافرينيم آيا توانايي عرضه هنرها را در اين فروشگاه هم نداريم.
نكته ديگر اين بود كه بخشي از تابلوهايي كه در موزه نقاشي‌هاي امام رضا(ع) گذاشته‌اند، متعلق به نقاشان اروپايي است. با دوستان مشورت مي‌كردم كه معناي نمايش اين نقاشي‌ها در كنار ضريح امام رضا(ع) و در موزه‌هايي كه كنار حرم قرار دارند چه چيزي مي‌تواند باشد؟ ما مي‌توانيم در شهر مشهد، گالري آثار هنري بزرگ داشته باشيم. اما كسي كه به عنوان زاير وارد حرم مي‌شود و اين تابلوها را مي‌بيند، تنها سوالي كه برايش پيش مي‌آيد اين است كه چه نسبت معنايي ميان امام هشتم و بارگاه او و اين آثار نقاشي وجود دارد؟ حتي اگر اين تابلوها اهدايي هم باشند، مي‌توانند در يك گالري در شهر مشهد به نمايش گذاشته شوند. نمايش اين آثار درست در كنار حرم رضوي يك نوع نابهنجاري و اختلال معنايي در فضا ايجاد كرده است.
با توجه به مسائلي كه به آنها پرداختيد، فكر مي‌كنيد مهم‌ترين عاملي كه شهر مشهد را به سمتي سوق داده است كه هر روز بيشتر از قبل از هويت خود فاصله بگيرد چيست؟ راهكار نجات باقيمانده اين فرهنگ و هويت از شرايطي كه امروز بر مشهد حاكم است، چيست؟
برداشت من اين است كه نوعي عامه‌پسندي و بازاري شدن در هسته مركزي شهر مشهد و آستان قدس نفوذ كرده است. من يك زماني در مورد مساجد در تهران مطالعه مي‌كردم، در يكي از مساجد ديدم كه طبقه همكف ساختمان مسجد را به بدنسازي بانوان و آقايان اختصاص داده‌اند، سوالي كه براي من پيش آمد اين بود كه استدلال مديريت مسجد از تخصيص اين فضا به چنين كاركردي چيست؟ گفتند كه مردم به هر حال براي سلامتي و بهداشت خود نياز به بدنسازي هم دارند. اما در عين حال تلاشي براي اينكه بين نيازهاي امروز مردم و مسجد هم رابطه برقرار كنند، بود. در آستان قدس و موزه‌هاي آن احساس كردم چهره‌هاي تازه‌اي از عامه‌پسندي و بازاري شدن بر خلاقيت ارزش‌هاي هنري و حتي ارزش‌هاي ديني غلبه پيدا كرده است.
بافت تاريخي و حرم مطهر به عنوان مركز فرهنگي مشهد لاجرم بايد تغيير كند اما چيزي كه بايد اين تغيير را توانمند، ارزشمند و ماندگار و سازگار با تاريخ فرهنگي و ديني ما كند خلاقيت است. از اين رو گمان مي‌كنم نه تنها از منظر فرهنگ ديني بلكه بايد از منظر ارزش‌هاي زيبايي شناختي و هنري و توانمندي‌هاي خلاقه يك بار ديگر برآيندهاي نوسازي و تغيير در بافت تاريخي و مجموعه حرم مطهر بازبيني شوند. من تلاش كردم يكي از نكات را برجسته كنم آن هم جنبه زيبايي‌شناختي و ارزش‌هاي خلاقه بود.
علاوه بر آسيب‌هاي زيبايي‌شناسانه‌اي كه به بخش‌هاي مختلف شهر وارد آمده، مناطق تاريخي شهر مشهد شاهد كوچ اجباري مردم بومي هم هستند، اين كوچ مردم از محل زندگي‌شان مي‌تواند در درازمدت منجر به بروز معضلاتي شود، در اين رابطه تحليل شما به عنوان يك مردم‌نگار چيست؟
اگر بخواهيم از منظر مديريت شهري و مجموعه تغييراتي كه در بافت تاريخي مشهد به وجود آمده، وضعيت فعلي اين شهر را بررسي كنيم بايد مجموعه وسيعي از نكات را در نظر بگيريم. يكي از اين نكات مهم اين است كه تغييرات در بافت تاريخي چه سرنوشتي براي مردم بومي شهر ايجاد كرده است؟ با از بين بردن فضاهاي فرهنگي و حال و هواي محله‌اي و سنتي كه در بافت‌هاي تاريخي شكل مي‌گيرند با از بين‌بردن اين فضاها چگونه مي‌توان مجددا فضاهايي را كه از كيفيت ويژه و ارزش‌هاي اجتماعي برخوردار است و نوعي سرزندگي و نشاط به فضاهاي شهري مي‌دهند چگونه مي‌توان مجدد آنها را احيا كرد. ما شايد بتوانيم درباره بناها و ساختمان‌ها با سرمايه‌گذاري‌هاي جديد بخشي از ارزش‌هاي از دست رفته را احيا كنيم، اما درباره از بين رفتن فضاهاي اجتماعي و تاريخي، يعني با كوچ كردن ساكنان بومي و از بين بردن آيين‌ها و رسوم محلي ديگر نمي‌توان به آن ارزش‌ها بازگشت، ديگر نمي‌توان آن «كيفيت ويژه»، سرزندگي و نشاط فرهنگي و حال و هواي محله را احيا كرد. به همين دليل معتقدم هنگام نوسازي مداخله و تغيير در بافت‌ها و محله‌هاي تاريخي مانند بافت تاريخي مشهد بيش از آنكه ساختمان‌ها مهم باشند، فضاهاي اجتماعي و فرهنگي و ارزش‌هاي محله‌اي ارزش دارند. چراكه از بين رفتن آنها بازگشت‌پذير نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون