• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3578 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۲۹ تير

قسمت سي و يكم از خاطرات مديريت راديو در دهه شصت

نمايشنامه‌هاي راديويي

محمدعلي ابطحي

توليد نمايشنامه راديويي، يكي از سخت‌ترين كارها بود. هميشه بچه‌هاي راديو براي فهماندن سخت بودن كارهاي نمايشي در راديو، آن را با كارهاي نمايشي تلويزيون مقايسه مي‌كردند. در تلويزيون وقتي صحنه‌اي ديده مي‌شود، فضاي اتاق، حالت هنرپيشه، طبقه اجتماعي نقش‌هاي بازيگر، منطقه اتفاق نمايش، همه با يك تصوير مي‌تواند منتقل شود، حتي از چهره و قيافه و جابه‌جا كردن ابرو و حالت چشم مي‌توان بخشي از فضاي نمايش را منتقل كرد. اما در راديو تمام اين اتفاقات، حالت‌ها و حتي محل اتفاقات تنها از طريق گوينده بايد منتقل شود. حداكثر افكت‌هاي بتواند به كمك هنرپيشه بيايد.
از قبل انقلاب هر شب به طور ثابت برنامه‌اي به نام قصه شب پخش مي‌شد. در آن دوران كه تلويزيون، ساعات اندكي پخش داشت و در آن ساعات اندك كارهاي نمايشي زيادي وجود نداشت، قصه شب يكي از پر مخاطب‌ترين برنامه‌هاي راديو بود. بزرگان تئاتر و از نويسندگان كشور در اين بخش بودند. داستان‌هايي كه پخش مي‌شد، ترجمه قصه‌هاي معروف خارجي بود كه در راديو تنظيم راديويي مي‌شد. بيشتر تنظيمات توسط صدرالدين شجره و پس از آن بهزاد فراهاني و جاويد مهتدي و خانم فضل‌اللهي انجام مي‌شد. طبعا تنظيم راديويي كار سخت نمايش‌ها بود. بازيگران بعد از تنظيم و تمرين به استوديو مي‌رفتند و اجرا مي‌كردند. معروف‌ترين بازيگران در خانم ها: فضل‌اللهي، فردنوا، نصري و در آقايان عزت‌الله مقبلي، رامين فرزاد، هوشنگ خلعتبري، و بهزاد فراهاني بودند كه در حياط راديو ديدن‌شان لذت بخش بود.  بعد از انقلاب به دليل اينكه در اين بخش نيروي جايگزين براي كادر جديد الورود بعد انقلابي خيلي سخت و نزديك به محال بود، همان نيروها باقي ماندند. با آن جوي كه در ابتداي انقلاب بود و تقسيم كارمندان، نيروها به طاغوتي و ياقوتي هر كجا كه امكان جايگزيني با حداقل‌ها بود، جايگزيني اتفاق مي‌افتاد. طاغوتي به نيروهاي قبل انقلاب مي‌گفتند كه در زمان شاه كارمند بودند و چون شاه را طغيانگر مي‌دانستند اصطلاح قرآني طاغوتي را به كار مي‌بردند.  براي رفع كمبود نيرو نويسنده و بازيگر در همان دوران اطلاعيه‌اي داديم. تعداد فراواني شركت كردند. چند روزي اصلا كار جاري راديو از رفت و آمد عاشقان بازيگري پر شد و خيلي از نيروهاي نامدار فعلي هم محصول آن فراخوان هستند.  وقتي من به راديو رفتم آقاي جعفري‌جلوه، مدير بخش نمايش بود. از نيروهايي بود كه در دوران من هم ابقا شد. عمده وقتش را به گذاشتن جلسات با اهالي نمايش مي‌گذراند. اصرار شديد من به تكراري پخش نشدن نمايش‌ها بود. از قديم خودم هم خيلي به كار نمايش علاقه‌مند بودم چون به صورت سريالي پخش مي‌شد و دنباله‌دار بود. كمبود تعداد نويسنده و بازيگر و تنظيم‌كننده از مشكلات ما بود. ما بعد انقلابي‌ها به دليل اينكه كمتر از نمايش سر در مي‌آورديم به پروپاي گروه نمايش نمي‌پيچيديم. گروه‌هاي مرجع دهه اول انقلاب هم روي مساله نمايشنامه‌هاي راديو حساس نبودند. يك بار يكي از كساني كه يك حداقل اطلاعات فرهنگي داشت و بعد‌ها البته چهره فرهنگي نامداري شد، به دفترم آمد وكلي استدلال كرد كه اسامي خارجي در نمايش‌ها اثرات مخرب فرهنگي دارد. كاش از اول مواظب اثرات مخرب فرهنگي نبوديم كه چنين جامعه‌اي بعد از چهل سال نداشتيم. من هم جوگير و البته بي‌سواد، فكر كردم حرف مهمي زده است. يك روز آقاي جعفري جلوه، اعضاي گروه نمايش را به اتاقم آورد تا در مورد نمايش حرف بزنيم. بالاخره مدير بايد در همه‌چيز سينه صاف كند و فرمايشاتي بگويد.
در آن فضاي جنگ و انقلاب و اسلامي بودن فضا، فرصت را غنيمت شمردم و گفتم در نمايش‌هاي راديويي بهتر است از اسامي ايراني و اسلامي استفاده شود تا فرهنگ‌سازي شود! اينكه قهرمانان داستان‌ها چارلي و ديويد و جك و مادام شوليت، ليدي كارتين، مري خانم، جوديت قهرمان باشند بد آموزي دارد. خيلي از مذهبي‌ها و علماي ديني يك جوري خلاف توقع‌شان است. اسامي قهرمان نمايش‌ها بايد براي جامعه آشنا باشد. اهالي فهيم گروه نمايش نگاهي به هم كردند. احترام نگه داشتند، چيزي نگفتند. آقاي جعفري جلوه هم حرف توي حرف آورد. سال‌ها بعد كه داشتم رمان مشكل گفت‌وگو در كاتدرال را مي‌خواندم فهميدم چه بي‌ربط حرف زدم. به يكي از اعضاي آن روز جلسه زنگ زدم وكلي از سخنراني آن روزم، باهم خنديديم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون