مساله فلسطين
فراتر از ساف و حماس
علي شكوهي
براي ما ايرانيان، مساله فلسطين يك واقعيت جدي است و وضعيت آن بر سرنوشت ما تاثير مستقيم و غيرمستقيم فراواني دارد. خواه موافق اين ارتباط باشيم و خواه حساب خودمان را از فلسطين جدا بدانيم، در وضعيت كنوني انكار نميشود كرد كه براي ايرانيان، مسالهاي به نام فلسطين وجود دارد و سرنوشت ما با مساله فلسطين پيوندي وثيق خورده است. انقلاب كه شد، بيش از همه كشورهاي منطقه، سران فلسطين از سقوط شاه خوشحال شدند زيرا براي آنان مهم بود كه يك متحد اسراييل جايش را به دولتي مدافع فلسطين داده است. بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب، ياسر عرفات به ايران آمد و با امام خميني ديدار كرد. از آن پس صدا و سيماي ما سرودهاي فلسطيني پخش ميكرد و مردم در تظاهرات خود شعار ميدادند كه «اليوم ايران، غدا فلسطين» و اين يعني بعد از سقوط شاه نوبت آزادي فلسطين است. اين پيوند بسيار بالاتر از آن حدي كه انتظار ميرفت، تقويت شد به گونهاي كه ايران دولت فلسطين را به رسميت شناخت و سفارت فلسطين را در محل سفارت اسراييل تاسيس كرد. در ادامه البته چند ماجرا واقع شدند كه روابط ميان ايران و سازمان آزاديبخش فلسطين را تحتالشعاع قرار دادند و به تدريج اين مناسبات خوب را تخريب كردند. نخستين ماجرا سازش كمپديويد بود كه مصر را از جرگه كشورهاي متخاصم با اسراييل خارج كرد و اين بسيار براي منطقه مهم بود. كيسينجر معتقد بود كه اعراب بدون مصر نميتوانند بجنگند و بدون سوريه نميتوانند صلح كنند. براي اينكه جنگ عليه اسراييل از سوي كشورهاي عرب تمام شود، مصر در ماجراي كمپديويد به خيانت كشانيده شد و اين دولت جعلي را به رسميت شناخت و پشت اعراب و ديگر كشورهاي مسلمان مخالف موجوديت اسراييل را خالي كرد. ياسر عرفات بعد از درگيريهاي جنوب لبنان و به هنگام ترك اين كشور، به مصر مسافرت كرد و قدم اول براي بازگرداندن مصر به جرگه كشورهاي عربي را برداشت. واقعه دوم، جنگ تحميلي عراق عليه ايران بود كه غالب كشورهاي مرتجع عرب را به سوي حمايت از صدام كشاند. عرفات ظاهرا خود را مخالف جنگ معرفي ميكرد و حتي در ميان اعضاي ميانجي كنفرانس اسلامي قرار داشت اما در عمل روابط خوبي با صدام برقرار كرد و گفته ميشود كه حمايت انساني و اطلاعاتي هم در مواقعي از عراق كرده بود. اين امر طبعا براي جمهوري اسلامي اصلا مقبول نبود و مسوولان انقلابي ايران از عرفات انتظار داشتند كه جانب ايران را بگيرد و دستكم به معناي درست كلمه بيطرف بماند. مساله سوم، همكاري عرفات و ديگر مقامات فلسطيني با منافقين بود كه طبعا مورد اعتراض جمهوري اسلامي قرار گرفت. منافقين در سالهاي قبل از انقلاب ارتباط خوبي با سازمان آزاديبخش فلسطين داشتند و در پايگاههاي آن سازمان به آموزش نيروهاي خود ميپرداختند. اثرپذيري منافقين از ساف به حدي بود كه گفته ميشود تعبير «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران» كه در بالاي همه بيانيههاي منافقين ديده ميشود، تحت تاثير عبارت «بسم الشعب» انتخاب شد كه از سوي اين تشكيلات فلسطيني استفاده ميشد. بعد از انقلاب هم اين ارتباط ادامه يافت. رخداد بعدي در تغيير مناسبات ايران و ساف، پيوستن اين سازمان به روند سازش و مذاكره و به رسميت شناختن اسراييل بود كه سخت مورد مخالفت ايران قرار گرفت. جمهوري اسلامي معتقد بود كه مساله فلسطين مهمتر از آن است كه يك تشكيلات فلسطيني حتي آن سازماني كه ياسر عرفات آن را رهبري ميكند، بتواند چنين تصميمي بگيرد و دولت غاصب را با تصاحب بخشي از سرزمين فلسطين به رسميت بشناسد. وضعيت امروز مناسبات ايران و فلسطين اين واقعيت را نشان ميدهد كه جمهوري اسلامي در ماجراي فلسطين و اشغال يك بخش از سرزمين اسلامي از سوي صهيونيستها، منتظر اعلام موضع خود فلسطينيان و سازمانها و تشكلهاي فلسطيني نيست و اين امر را يك مساله اعتقادي در گام اول و سپس يك امر استراتژيك در نسبت ميان كشورهاي مسلمان با امريكا و اسراييل ميداند و حتي اگر تمام جريانهاي فلسطيني هم اسراييل را به رسميت بشناسند، باز بر اين امر مهر مشروعيت نخواهد زد و وجود يك دولت جعلي صهيونيستي در بخشي از سرزمين مسلمين را محكوم خواهد كرد. اين روزها شاهديم كه سازمان آزاديبخش فلسطين در پيوند با اسراييليها قرار دارد و تلاش ميكند از طريق مذاكره دستاورد ناچيزي را كسب كند كه البته با اقدامات فريبكارانه مقامات تلآويو دستاورد قابل ذكري هم نداشته است. ساف در مقابل حماس تصميماتي را اتخاذ كرد كه جز همراهي با اسراييل معنا نميداد اما ايران از حماس در چندين جنگ حمايت كرده بود. حماس هم در ماجراي جنگ داخلي در سوريه از ايران فاصله گرفت و خود را در كنار مخالفان اين دولت قرار داد ولي باز هم ايران نشان داد كه اگر ساف و حماس و ديگر سازمانهاي فلسطيني به جايگاه واقعي خود در حمايت از آرمان فلسطين برگردند باز هم مورد حمايت ايران قرار خواهند گرفت زيرا جمهوري اسلامي در مقوله فلسطين اساسا به دليل مواضع اعتقادي و ايدئولوژيك و نيز مبتني بر يك تحليل كلان استراتژيك عمل ميكند و تنها به خاطر رابطهاش با سازمانهاي فلسطيني وارد حمايت از مردم فلسطين نشده است. اين موارد را گفتم تا بر اين نكته تاكيد كنم كه ملاقات محمود عباس با سركرده گروهك منافقين در پاريس و حمايت اين سازمان از مخالفان جمهوري اسلامي، شايد جايگاه سران ساف را در نزد مردم و مسوولان ايران از قبل هم نازلتر كند اما هرگز روند حمايت ايران از مبارزات مردم فلسطين براي محو اسراييل و تشكيل دولت فلسطيني در تمامي سرزمين فلسطين را تغيير نخواهد داد.