آرمان گرايي و تغيير تاكتيك
عظيم محمودآبادي
«به هر نحوي كه ميسر باشد با دولت وقت و آقاي كاشاني از لحاظ مشي سياسي و مذهبي همكاري خواهم كرد. » (جمعيت فداييان اسلام به روايت مركز اسناد، جلد اول، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1382، ص 292)
عبارت فوق در صورت صحت انتساب آن به نواب صفوي نشان از تغيير رهبر جمعيت فداييان اسلام اگرچه نه در اصول و آرمانها اما در فروع و تاكتيكها دارد.
او كه به قدرت رسيدن دكتر محمد مصدق حتي بر روابطش با آيتالله سيد ابوالقاسم كاشاني نيز تاثير گذاشته بود و تحت هيچ شرايطي حاضر نبود دست از آرمانگرايي خود بردارد و براي همين حاضر به پذيرش توضيحات كاشاني در مورد عذرها و اقتضائات دولت در مورد اجراي كامل احكام شريعت نبود اما بيتوته او در زندان و به تماشا نشستن ثمره مساعي خود و همرزمانش باعث شد در روشهاي پيشين خود تجديدنظر كرده و فعاليتهايش را در زمره اقداماتي كه ميتوان ذيل عنوان اعتراضات مسالمتآميز دانست محدود كند. البته اين تغيير تاكتيك لزوما شامل جمعيت فداييان نميشود چرا كه در همان دورهيي كه به عبارت فوق در نامهيي از رهبر فداييان اسلام استناد شد اين جمعيت تحت رهبري سيد عبدالحسين واحدي – كه در آن زمان آزاد بود - درصدد ادامه رويه سابق خود بودند. در واقع درست زماني كه نواب صفوي با همه محدوديتهايي كه داشت به دنبال آن بود كه پيام صلح به آيتالله كاشاني و دكتر مصدق كه مدتي بود با هر دوي آنها و گروههاي وابسته به ايشان زاويه پيدا كرده بود بفرستد، مرد شماره دوي اين جمعيت همچنان آرمانخواهي را در «اعدام انقلابي» و ارسال نامههاي تهديد آميز جستوجو ميكرد.
عمل بر مبناي مصلحت انديشي، انگيزه همان تغيير تاكتيكي است كه به باور نويسنده كتاب «نيروهاي مذهبي بر بستر حركت نهضت ملي» جوانههاي آن قبل از به زندان افتادن او زده شده بود. تاكتيكهايي كه در آن چانهزني با مقامات، ارسال نامه، ملاقات با علما و مراجع، تجمع اعتراض آميز مقابل دادگستري و زندان (براي آزادي افرادي كه از فداييان اسلام زنداني شده بودند)، اعتصاب غذا يا روزه سياسي و بالاخره تحصن را شامل ميشد.
با وجود تغييراتي كه در تاكتيكهاي نواب در سالهاي منتهي به اعدام او ميتوان يافت اما دليلي در دست نداريم كه او از آرمانها و اهدافش برگشته يا تجديد نظري در آنها كرده باشد.
در واقع بر اساس مستندات هيچ شاهدي مبني بر اينكه او از دغدغه استقرار خلافت اسلامي و تلاش براي تحقق آن منصرف شده باشد وجود ندارد و از جملهيي كه او در سال 1330 گفته بود: «حكومت ايران بايد حكومتي اسلامي باشد و حكومت بايد به دست خليفه اداره شود.» (روزنامه اطلاعات، 14 خرداد 1330) هيچگاه برنگشت يا سخني كه به معناي نفي آن و دست برداشتن از اين اعتقاد باشد نقل نشده است.
تاكيد نواب بر عدم اطلاع او از ترور فاطمي وزير خارجه دولت مصدق نيز از ديگر فاكتهايي است كه ميتواند در اثبات فرضيه تغيير تاكتيك نواب به كار آيد. چنانچه ميدانيم در زمان ترور دكتر فاطمي نواب در زندان بوده است و دستكم به روايت مرحوم مهدي عراقي اين كار بدون اطلاع او و با آمريت شخص عبدالحسين واحدي انجام شد. (مهدي عراقي، ناگفتهها، تهران، رسا، 1370، ص 120)
در واقع ترور فاطمي اتفاق هماهنگ نشده و حتي غيرقابل پيشبيني شدهيي براي نواب بود كه تاكتيك جديدي را كه پيش گرفته بود دچار شوك كرد و نتوانست آنچه را درصدد انجامش بود به جمعيت تحت رهبري خود انتقال دهد. در واقع اقدام به «اعدام انقلابي» وزير خارجه دولت مصدق سبب اختلافاتي ميان فداييان شد كه به انشعابي مهم در بهار سال 1332 انجاميد. عدم تاييد سوء قصد به فاطمي توسط نواب صفوي ميتواند گوياي روندي هرچند كند به سوي اعتدالي شدن تاكتيك او و بخشي از فداييان اسلام باشد.
ادعاي اين نوشته به هيچوجه آن نيست كه در نظام فكري و ايدئولوژيك سيد مجتبي ميرلوحي تغييري به وجود آمده بود اما معتقد است به محك تجربه در آمدن روشهايي كه در طول سالها به كار بسته بود مشاهده نتايج نه چندان موفق آن وي را به تغيير تاكتيك ترغيب كرده بود. به همين دليل است كه ميبينيم كسي كه در اوان به زندان افتادنش در نامهيي مينويسد «دولت [دولت مصدق] نخواست حرف مرا گوش دهد و مرا در اينجا زنداني نمود ولي به حول و قوه الهي و معجزه قرآن اين لامذهبها را نهتنها در ايران بلكه در تمام دنيا از بين خواهيم برد.» بعد از مدتي نامهيي را مينويسد مبني بر اينكه آماده همكاري با دولت مصدق و آيتالله كاشاني است كه در ابتداي اين نوشته به آن اشاره شد. اين شايد همان درسي باشد كه تجربه كنش سياسي به بازيگران اين ميدان ميآموزد. گرچه نواب اساسا دغدغهاش چيز ديگري بود و نميتوان نشانهيي صريح مبني بر انگيزه او براي به قدرت رسيدن يافت اما او كه خوب ميدانست براي تحقق آرمانهايش و اجراي كامل احكام شريعت بينياز از قدرت سياسي نيست در تغيير روش و تاكتيك خود اين ضرورت را تشخيص داد هرچند كه دستكم بنا بر مستندات تاريخي از اصول و آرمانهايش عقبنشيني نكرد.