سهيل سراييان / بارها اين تيتر را زدهايم: «جوانان فراموش شدهاند» اما همچنان تكرار آن لازم است زيرا چه از نظر بودجه و چه از نظر حمايتهاي معنوي در جامعه، جوانان آخرين گروه اين كشور هستند. گاهي اوقات با رخ دادن حادثه يا اتفاقي نام جوانان سر زبانها ميآيد و به سرعت فراموش ميشود. مساله اوقات فراغت، ازدواج، مسكن و اشتغال از مهمترين مشكلات جوانان است كه با وجود گذشتن دو سال از دولت تدبير و اميد همچنان اقدام براي رفاه جوانان در نظر گرفته نشده است. با اتفاقات يا پديدههايي مثل ازدواج سفيد، مرگ مرتضي پاشايي يا كاهش آمار ازدواج، جوانان مطرح ميشوند و جامعه شناسان و كارشناسان شروع به تحليل آنها ميكنند. بارها در بخشهاي مختلف جوانان، صداي تغيير نسل خودشان را به گوش مسوولان و مردم رساندهاند اما كار آنها پيشرفتي نداشته و هرروز حس ميكنند جامعه آنها را بيشتر طرد ميكند يا خوشبينانه بگوييم از كنار مسائل آنها بياهميت عبور ميكنند. براي تحليل و بررسي اتفاقات مربوط به جوانان و مسائل مربوط به وزارت ورزش و جوانان با دكتر محمود گلزاري، معاون ساماندهي امور جوانان در وزارت ورزش و جوانان گفتوگو كرديم. گلزاري همواره به حقوق جوانان در جامعه توجه كرده است و براي پيشرفت امور جوانان تلاش زيادي انجام داده است. اما به گفته خودش همكاري نكردن دستگاههاي مختلف كشور و بعضي از گروهها باعث شده تا كارها و برنامههاي آنها جلو نرود. از اخرين مشكلات بر سر راه وزارت ورزش و جوانان عدم امكان توقف سايتهاي همسريابي است كه به گفته خود گلزاري تعداد آنها به 300 سايت ميرسد. و او اينك قصد دارد يك سايت قانوني براي اين كار و تشويق جوانان به ازدواج راه بيندازد .
امروز همه بر ادغام نادرست حوزه ورزش و جوانان صحه ميگذارند. اخيرا مطلبي را ديدم از جناب آقاي هاشميطبا، رييس سابق سازمان تربيتبدني كه از رييسجمهور خواسته بود سازمان تربيتبدني را احيا كند. اين چه ادغامي است كه در حوزه جوانان همه مينالند و حالا صداي ورزشيها هم دارد درميآيد
هماكنون سه طرح ايجاد مراكز تخصصي و فني اشتغال، تشكيل جوانسراها و المپياد شغلي در دستور كار كميته اشتغال و مسكن جوانان قرار دارد تا بتوانيم به معضل اشتغال جوانان از نگاهي متفاوت توجه كنيم. مراكز تخصصي و فني كار و اشتغال ميتواند يكي از عوامل بهبود فضاي كسب و كار باشد و در شرايط فعلي معقولترين روش افزايش بهرهوري در توليد است
اخيرا با درگذشت خواننده جواني با نام مرتضي پاشايي روبهرو بوديم. جامعهشناسان معتقدند كه قهرمانان نسل جوان ما از آدمهاي سياسي جدا شدهاند و به سمت هنرمندان آمدهاند و اين نشاندهنده درونشان است. شعرهاي مرتضي پاشايي بهشدت غمگين است و اميدي در آن نيست. شبكههاي اجتماعي در يكسالي كه ايشان سرطان داشتند خيلي فعال بودند و قطعا در اين زمينه نقش داشتند. مسوولان آيا متوجه هستند كه جوانهاي ما با اين گرايش دارند يكسري مفاهيم را ميرسانند؟
نميدانم اما اميدوارم كه متوجه باشند. ما در جشن بخشش كه در خرداد سال 92 برگزار شد و شخصيتهايي چون جناب سيد حسن خميني، سركار خانم ابتكار، وزيران محترم ورزش و فرهنگ، بسياري از قضات و مقامات قضايي، برخي اساتيد حوزه و دانشگاه به همراه جمعي از هنرمندان و ورزشكاران كه در گرفتن عفو فعاليت داشتند در آن حضور پيدا كردند از مرتضي پاشايي دعوت كرديم كه خواننده جشن باشد. او همان زمان با بيماري سرطان دست و پنجه نرم ميكرد و در دوران درمان خود بود اما با روييگشاده اين دعوت را پذيرفت. در همان زمان برخي مسوولان اجرايي جشن بخشش به من گفتند سالن در زمان اجراي مرحوم پاشايي دو بخش شده بود. بخش ابتدايي تالار وحدت كه بيشتر مقامات و شخصيتها نشسته بودند و بخش عقبتر جوانان حاضر در مراسم. نيمه اول سالن در زمان اجرا واكنشي نشان نميداد و شايد حتي نميدانستند كه اين خواننده با بيماري سرطان در حال مبارزه است. اما چند رديف عقبتر برخي جوانان سالن شعرها را زير لب زمزمه ميكردند و بعضي حتي اشك ميريختند. در نخستين ساعاتي هم كه اين جوان هنرمند فوت كرد در اينستاگرامم درگذشت ايشان را تسليت گفتم و نخستين مقام دولتي بودم كه اظهارنظر كردم. من هم قبول دارم كه پديده مرتضي پاشايي بايد از زواياي مختلف بررسي شود. برنامهيي را شبكه سوم سيما در نظر دارد درباره تفاوتهاي بين نسلي دهههاي 50 ، 60 و 70 بسازد. پژوهشگران اين برنامه پيش ما آمدند و من براي اينكه با آنها همكاري كنيم از يك دانشجوي خوب دهه 70 دعوت كردم و بخشي از تحقيقات را به او دادم و نگاهش را خواستم. دختري 21 ساله بود كه حرف جالبي زد. گفت ما دهه هفتاديها افرادي هستيم كه هيچ مرجعي نداريم، نه اينكه قبول نداريم بلكه براي ما مراجع رسمي علمي و فرهنگي و الگوهاي ورزشي و هنرمندان رنگ باختهاند. نه سياسيون و نه مذهبيون و نه ورزشكاران ديگر مرجع ما دهه هفتاديها نيستند. با ناراحتي هم ميگفت كه ما آدمهاي بيتكيهگاه و سرگرداني هستيم. اين مساله آسيب ميزند. ميگفت افرادي مثل مرتضي پاشايي انگار به اين سرگرداني و سرگشتگي ما نزديكترند و خود او هم همين گونه بود و براي همين ميتواند براي ما نه اينكه مرجع باشد بلكه نشانهيي از همذاتپنداري ما باشد تا در پشت جنازهاش فرياد غربت و سرگشتگي سر دهيم. ميگفت ما بچههاي بدي نيستيم اما شماها را قبول نداريم. به خودمان هم فشار آورديم كه شما را باور كنيم اما نميشود. به نظرم مرتضي پاشايي نماد يك نسل است نه شخص مرتضي پاشايي بلكه پديده پاشايي كه نمايانگر و نشانگر سرگشتي است. نميگويم بيهويتي يا حتي نااميدي، بلكه ميگويم سرگشتگي و مقداري هم بيتكيهگاه بودن دهه هفتاديها را نشان ميدهد. پديده مرتضي پاشايي باعث شد تا ما متوجه شويم مثل اينكه ميليونها جوان ما اين گونهاند. اين جمعيت نه طغيانگرند و نه پديده سياسياند بلكه تكتك اينها سرگشتگي دارند و در عين حال بچههاي خوبي هستند. خيلي از اين بچهها ظاهر عصيانگري دارند اما درونشان دنيايي پر از غم است. اين موضوع بسيار نگرانكننده است. به نظر من وضعيت جوانان با اين موضوع پديدار و نشان داده شد. روانشناسان بحثي دارند با عنوان آزمايشهاي فرافكن مثلا هنر، خصوصيت فرافكني درون انسانها را دارد، بنابراين من معتقدم كه پاشايي درون جوانان ما را نشان داده است و كمكي به ما است و ميتواند مثل يك تست باشد. مثلا تست معروف لكههاي جوهر كه يك كاغذي ميدهند تا فرد با نقاشي كردن روي آن يا نگاه كردن به نقاشي آن، درونش مشخص شود، به نظر من مرتضي پاشايي يك ابزار تشخيصي فرافكن است كه ما متوجه شويم درون جوانها چه ميگذرد.
قدرت شبكههاي اجتماعي در اين بين بار ديگر ديده شده است. در اين شرايط، استقبال جوانان از اين شبكههاي اجتماعي و مقابله مسوولان را چگونه ميبينيد؟
اول بايد اعتماد ايجاد شود. شبكههاي اجتماعي گويي صدها هزار نفر را يك جا جمع كردند و انگار اعتماد به آن بيشتر از من واقعي است و خود اين هم قابل بحث است كه گويي اعتماد به مجاز بيشتر از اعتماد به واقع ميشود كه بايد بررسي شود.
اشتغال يكي از مطالبات اصلي جوانان است. شما در وزارت ورزش و جوانان براي حل اين مشكل چه كردهايد؟
انتظار جامعه جوان كشور از ما اين است كه براي اشتغال آنان گامهاي اساسي برداريم. البته معاونت جوانان در سطح اقتصاد كلان فقط ميتواند به جامعه گزارش دهد. اما در ذيل كميتههاي تخصصي ستاد ملي ساماندهي امور جوانان مباحث موثري در خصوص اشتغال صورت گرفته است. دو كميته اشتغال و مسكن جوانان و كميته فضاي مجازي جوانان از پوياترين و كاربرديترين كميتههاي تخصصي هستند كه هر دو روي مساله اشتغال تمركز دارند. هماكنون سه طرح ايجاد مراكز تخصصي و فني اشتغال، تشكيل جوانسراها و المپياد شغلي در دستور كار كميته اشتغال و مسكن جوانان قرار دارد تا بتوانيم به معضل اشتغال جوانان از نگاهي متفاوت توجه كنيم. مراكز تخصصي و فني كار و شغل ميتواند يكي از عوامل بهبود فضاي كسب و كار باشد و در شرايط فعلي معقولترين روش افزايش بهرهوري در توليد است. جوانان در مسير اشتغاليابي به حمايتهاي ويژهيي نياز دارند تا بتوانند متناسب با استعدادهاي خود در مراكز شغلي صلاحيتدار مشغول فعاليت شوند و اين مراكز مشاوره ميتوانند حلقه واسطي بين جوانان جوياي كار و كارفرمايان باشند. تاكيد ما بر توليد دانش و افزايش توانمندي جوانان است و طرحهايي مانند مراكز مشاوره اشتغال ميتواند به اين موضوع كمك موثري كند چرا كه در كشورهاي پيشرفته نيز اين مراكز وجود دارند و توانستهاند اقدامات خوبي را نيز انجام دهند. كميته تخصصي فضاي مجازي نيز تمركز خود را بر موضوع فضاي مجازي با رويكرد فرهنگسازي استفاده از فضاي مجازي و موضوع اشتغال قرار داده است. طرح ملي توانمندسازي جوانان براي كسب و كارهاي فضاي مجازي تدوين شده و منتظر تصويب آن و انجام مراحل قانوني اجراي اين طرح هستيم.
بحث ازدواج يكي از مهمترين بحثهاي اين معاونت است و در اين ميان، پديده ازدواج سفيد نيز مدتي است در گفتههاي مسوولان انعكاس زيادي دارد. به نظر شما چه سياستي بايد در مقابل اين پديده اتخاذ شود؟
بايد توجه كرد كه پديدههاي مختلفي در جامعه وجود دارد اما اينكه ميزان گستردگي اين پديدهها چقدر است تا بتوانيم آنها را آسيب جدي تلقي كرد و در مقابل آنها سياستهاي پيشگيرانه و پيشروانه اتخاذ كرد، بحث ديگري است. داشتن شاخص در خصوص برنامهريزي براي آسيبهاي اجتماعي امري ضروري است. طلاق هم آسيب است و ثبت ميشود و سازمان ثبت احوال مرتب آمار ميدهد كه آيا اين آسيب به طور منظم رو به افزايش يا كاهش است. اعتياد را نيز ميتوان ازطريق آمار دستگيرشدگان مشخص كرد. حتي پديدههايي مثل خشونتهايي كه منجر به دستگير شدن ميشوند مشخص است و ثبت ميشود. بحث ازدواج سفيد در حالي مطرح ميشود كه شاهد هستيم پديدههايي مثل انواع انحرافات ديگر نيز در كشور وجود دارد و تعدادشان خيلي بيشتر از ازدواج سفيد است اما نه پديده شده است و نه به عنوان آسيب از آنها نام برده ميشود. من معتقدم هيچ منبعي در كشور براي ثبت اين نوع ازدواج نداريم البته در كشورهاي ديگر وجود دارد. اما در ايران وجود ندارد بنابراين افرادي كه ميگويند اين نوع ازدواج خيلي زياد است بايد آمار ارايه كنند و بگويند بر اساس كدام شاخص كمي يا زيادي آن را تشخيص دادهاند. نكته ديگر اين است كه اگر از مردم سوال شود آيا در خانواده شما يا نزديكان شما دختر و پسري را ميشناسيد كه بدون عقد شرعي در حال زندگياند؟ شايد كمتر از اين موضوع مطلع باشند .
بنابراين شما معتقديد كه آمار ازدواج سفيد در ايران پايين است؟
بله به نظر من آنقدر كم است كه نه مردم ميشناسند و نه متخصصان گزارش دادهاند و جاي رسمي هم براي ثبت ندارد. به همين دليل به نظر من آنقدر كم است كه نبايد به آن دامن زد چرا كه اين كار خودش باعث اشاعه آن ميشود. نكته ديگري كه در اين مبحث خلط شده است ازدواج سفيد با خانه مجردي است. ازدواج سفيد از اينجا آمده است كه شناسنامه دو طرف سفيد است يعني دو نفر هستند كه با هم همسرند و آدمهاي بيبند و باري نيستند و نبايد آنها را با مفهوم برخي از خانه مجردي كه در آن آدمهايي هستند كه انواع و اقسام فسق و فجور را انجام ميدهند، يكي دانست.. همين الان خانه مجردي بيشتر از ازدواج سفيد است. پس خانه مجردي با ازدواج سفيد متفاوت است. خود خانههاي مجردي هم دو دسته است، هم سالم است و هم پرآسيب. سالم آن است كه پدر دختر يا پسر دانشجو در تهران يا شهرستان خانهيي براي فرزندش اجاره كرده است تا ادامه تحصيل دهد. برخي مسوولان وزارت كشور اعلام كرده بودند دختراني كه در خانههاي مجردي زندگي ميكنند زيادند اما بايد توجه كرد كه اين تعداد، به معناي فراري شدن از خانه نيست. بسياري از آنها زندگي دانشجويي دارند. يا مثلا جواني كارگر است و با دوستش زندگي ميكند يا نمونههايي از اين دست اما خانههاي مجردي پرآسيب كه يك نفر در آن زندگي نميكند و انواع و اقسام آسيبها را هم دارند پديدهيي جدي است و بايد با آن مبارزه كرد. اغلب ازدواجهاي سفيد در غرب رخ ميدهد اما خانوادهها ميدانند كه فرزندشان بدون ثبت ازدواج در جايي در حال زندگياند و نام آن را به هم باشي، هم باليني، هم خانگي و... ترجمه كردهاند. من قصد تاييد ازدواج سفيد را ندارم. اين ازدواجها در غرب نيز مشكل ايجاد كرده و آسيبهاي آن مورد مطالعه قرار گرفته است. اما تاكيد ميكنم كه محل تجميع فسق و فجور و بيبند و باري به معناي برخي خانههاي مجردي نيست. ما حتي آماري نداريم كه مشخص كند آيا اين ازدواجهاي سفيد در ايران، با آگاهي خانواده انجام ميشود يا خير؟ در مراكز مشاوره انحرافات اجتماعي بسياري كه برخي از آنها واقعا نيز نادر است هم ديده ميشود. اما اينكه چرا در اين يك سال به اين موضوع تا اين حد پرداخته شده جاي سوال دارد. يكي از نگرانيهاي جدي من اين است كه بيان طرح ازدواج سفيد براي ناامن كردن جامعه و ذهنيت دادن به افراد در جهت تخريب ارزشها در اين دولت باشد. صاحبنظران متعددي در ايران گفتهاند كه اين پديده در كشور كم است و آمار نداريم و حتي آنقدر كم است كه ما نبايد به مقابله پيشگيرانه با آن برويم ولي عدهيي باز اين موضوع را دوست دارند پررنگ جلوه دهند. به نظرم نبايد اين داستان را وارد هياهوهاي سياسي كنيم. من در مصاحبه مطبوعاتي سال گذشتهام با سوالي درباره ازدواج سفيد روبهرو شدم. در آن روز هم گفتم كه من همخانگي را نقد ميكنم و گفتم كه چه آسيبهايي دارد و گفتم كه در ايران كم است اما اگر هم باشد ميشود آن را با رويكردهاي فقه پوياي شيعه به خانواده برگرداند اما دوستان گفتند كه دكتر گلزاري ازدواج سفيد را تاييد و بقيه ازدواجها را سياه ناميده است. من هم تمام حرفهاي رسانههايي كه درست و نادرست از سخنان من را منتشر كرده بودند در يك جزوه آوردم و به كميسيوني مربوط به آسيبهاي اجتماعي كه در دفتر مقام معظم رهبري تشكيل ميشد، دادم. در سايت دولت هم نوشتم كه من مخالف ازدواج سفيدم و آمارش هم اينقدر نيست و حرفهاي من هم اين نيست. اما حالا ببينيد كه ميگويند چرا آقاي گلزاري ميگويد ازدواج سفيد نيست؟! از آغاز اين دولت اين پروژه دارد ميچرخد. يكي از كارشناسان گفته است كه بخشي از اين 30 درصد دختران مجرد حتما ازدواج سفيد كردهاند. اين جمله خيلي توهينآميز است. چرا بايد فكر كنيم هر دختر جوان مجردي به سمت ازدواج سفيد ميرود و چقدر علمي است و با كرامت دختران ما همسان است؟ اگر ميگويند تعدادش زياد است بيايند آمار بدهند. يا اگر هر كار پژوهشي در اين سالها انجام دادهاند منتشر كنند تا بتوانيم بر مبناي آن برنامه پيشگيري را تدوين كنيم. نميشود عدهيي مدام بگويند اين شيوه ازدواج در كشور خيلي زياد است يا رو به رشد است اما براي ادعاي خود نتوانند مستندات بياورند. البته آنجا كه چهرههاي سياسي وارد ميدان ميشوند ميتوان از اهدافشان آگاه شد اما انتظار از چهرههاي دانشگاهي اين است كه همواره مستندات علمي خود را در تبيين پديدهها اعلام كنند. نكته آخر اين است كه بر فرض ازدواج سفيد زياد باشد آيا وظيفهيي بر گردن وزارت ورزش و جوانان است؟ الان از هر پنج ازدواج يكي منجر به طلاق ميشود، در تهران از هر سه ازدواج يكي منجر به طلاق ميشود و آمار سالانه 160 هزار طلاق را ايجاد كرده است. مگر وزارت ورزش و جوانان مسوول است؟ متولي اين آسيبها كيست؟ يك معاونت در كل دستگاههاي كشور؟ در حوزه ازدواج و خانواده در حال حاضر ۱۱ ميليون جوان در آستانه ازدواج داريم كه مهمترين وظيفه معاونت جوانان برنامهريزي براي آنهاست.
آخرين خبر از طرح تفكيك جوانان از ورزش چيست؟
امروز همه بر ادغام نادرست حوزه ورزش و جوانان صحه ميگذارند. اخيرا مطلبي را ديدم از جناب آقاي هاشميطبا، رييس سابق سازمان تربيتبدني كه از رييسجمهور خواسته بود سازمان تربيتبدني را احيا كند. اين چه ادغامي است كه در حوزه جوانان همه مينالند و حالا صداي ورزشيها هم دارد درميآيد. من بارها گفتهام كه كار مجلس هشتم تنها يك ادغام نبود. حوزه جوانان را مثله كردند. امروز معاونت جوانان در خود وزارتخانه دستش از داشتههاي سابق خودش كوتاه است. در همين بودجه سال ۹۴ در حوزه جوانان، پژوهشها و مطالعات در زمينه امور جوانان، حمايت از پاياننامههاي مرتبط با امور جوانان و حمايت از فعاليتهاي جوانان ايران در حوزه بينالملل پيشبيني شده اما تصميمگيري در اين حوزهها هم با معاونت جوانان نيست. در وزارت ورزش معاونت جوانان يكي از هفت معاونت است. شخص وزير هم كه از چهرههاي دانشگاهي شناخته شده در ورزش است. معاونت ورزش قهرماني، ورزش همگاني و بانوان كه به صورت مشخص فعاليت ورزشي ميكنند. معاونت حقوقي كه جناب آقاي دكترخادم مسووليت آن را برعهده دارند، هم خودشان ورزشكار بوده و هم مسووليتهاي مشخصي در حوزه ورزش به ايشان محول شده است. معاونت فرهنگي كه جناب آقاي دكتر احمدي مسووليت آن را برعهده دارند از ابتداي تاسيس وزارت ورزش و جوانان مهمترين وظيفهاش فرهنگسازي در ورزش بوده است. خود ايشان نيز سالها رييس انجمن ورزشينويسان بودهاند. آقاي دكتر مناف هاشمي هم به عنوان معاون مالي يكي از مهمترين دغدغههايش تامين اعتبار بودجه ورزش بوده و اين را ميتوان از مجموعه مصاحبههاي ايشان ديد. آقاي ناظمي هم به عنوان مديركل روابط عمومي نسبتش با ورزش روشن است. تمام مديران كل استانها گرايش ورزشي دارند. معاون جوانان مديركل هم تنها معاون جوانان نيست. معاون فرهنگي هم هست يعني يك نفر براي كار دو معاونت در استانها. اين يعني جوانان تنها هستند. چه در ساختار كشوري و چه در ساختار اين وزارتخانه. عدهيي مدام ميگويند مشكل جوانان ورزشيها هستند. اصلا اين گونه نيست. مقصر اين وضعيت نه وزير است و نه معاونان. اتفاقا تمام افرادي كه ذكر كردم به معاونت جوانان و بنده تاكنون لطف داشتهاند و سعي كردهاند در جهت تسهيل امور همه نوع همكاري بكنند. ساختار اين مشكل را دارد. خب طبيعي است در اين شرايط بودجه معاونت جوانان هم ۱۲ درصد بودجه كل وزارت ورزش و جوانان است. بودجه ورزش رشد ۵۰ درصدي ميكند اما بودجه جوانان هيچ رشدي نميكند.
البته مساله اصلي برگرداندن نقش نظارت و هماهنگي بين دستگاهها و بخشهاست و بودجه در اولويتهاي بعدي قرار دارد. هرازچندگاهي عدهيي مصاحبه ميكنند كه مشكلات جوانان همان مشكلات جامعه است يا قبلا كه سازمان ملي جوانان داشتيم چه اتفاقي براي جوانان افتاده بود كه حالا دنبال احيا آن هستيد. اين عده كه امروز ديگر اقليت بسيار كمي را در بين كارشناسان، مديران و حتي اصحاب رسانه تشكيل ميدهند اگر خدايي نكرده حب و بغض شخصي نداشته باشند خيلي تجربه اجرايي و مديريتي كلان ندارند. به هرحال داشتن يك ستاد فرماندهي ولو ضعيف بهتر از نداشتن آن است. با اين تفاصيل در آخرين جلسه شوراي عالي جوانان جناب آقاي دكتر جهانگيري، معاونت راهبردي رياستجمهوري را مامور كرد تا در خصوص ساختار جوانان جمعبندي نهايي را انجام دهد. جلسات متعددي در معاونت راهبردي انجام شد و مشكلات و موانعي كه از ادغام ورزش و جوانان به وجود آمده مورد بررسي كارشناسان و مسوولان دستگاههاي مختلف قرار گرفت. اخيرا وزير ورزش و جوانان هم اعلام كردهاند كه نظر معاونت راهبردي بر تفكيك حوزه جوان از ورزش است. البته بايد ساختار جديد هم مورد بررسي قرار گيرد تا در جلسه آينده شوراي عالي جوانان جمعبندي نهايي و پيشنهاد معاونت راهبردي به راي گذاشته شود.
اميدوارم دولت تدبير و اميد مساله جوانان را يكي از حياتيترين مسائل خود بداند و با درايت شخص رييسجمهور محترم همان طور كه سازمان مديريت و برنامهريزي احيا شد سازمان ملي جوانان نيز در سال آينده احيا شود.
براي جوانان در برنامه ششم توسعه چه جايگاهي را متصور هستيد؟
اخيرا مصاحبه از خانم دكتر مولاوردي منتشر شد كه به بيان مشكلات و نگرانيهاي ايشان در خصوص زنان بازميگشت. اين دغدغهها در خصوص حوزه جوانان هم كاملا مصداق دارد. به هر حال مشكل ساختار، نيروي انساني و بودجه از مهمترين مشكلات حوزه جوانان هم هست. اما مهمترين تصميمگيري به قانون برنامه ششم بازميگردد. به هرحال اين قانون نقشه راه دولت و دستگاههاي اجرايي است و اگر به درستي تدوين شود بسياري از مشكلات حل خواهد شد. ما هم نگران جايگاه جوانان در برنامه ششم هستيم. اصولا فعالان اجتماعي كمي نگران تدوين برنامه ششم توسعه هستند. به هرحال دولت از زماني كه سركار آمده با مشكلات اقتصادي و بينالمللي فراواني دست و پنجه نرم كرده و بخش عمدهيي از انرژي خود را صرف حل اين معضلات كرده است. همين رويكرد باعث نگراني صاحبنظران اجتماعي شده است. بسياري از افراد منصف محدوديتها و تنگناهاي دولت را درك ميكنند اما وقتي قرار است برنامه پنج ساله تدوين شود بايد نگاه جامعي داشت. فعالان حوزه جوانان، زنان و فعالان اجتماعي نگرانند كه اين بخشها در قانون ششم ناديده گرفته شود.
اين روزها كه بحث بررسي بودجه دستگاهها بسيار مطرح است. وضعيت بودجه جوانان را در لايحه بودجه ۹۴ چگونه ميبينيد؟
متاسفانه هنوز پس از سه سال از ادغام نامبارك حوزه جوان با ورزش و تشكيل وزارتخانه اعتبارات برنامه جوانان در ذيل فصل فرهنگ، هنر، رسانههاي جمعي و گردشگري تامين ميشود. در اين شرايط بدون ترديد مسائل فرهنگي و هنري نسبت به مساله جوانان در اولويت قرار ميگيرد.
از سويي ديگر ماده ۴۱ قانون برنامه پنجم توسعه كاملا مورد بيمهري قرار گرفته است. در اين ماده بايد تمامي دستگاههاي مرتبط با جوانان بخشي از اعتبارات خود را صرف مسائل جوانان ميكردند. اما متاسفانه تنها براي سازمان تبليغات اسلامي، صداوسيما و وزارت فرهنگ و ارشاد اين بودجه در نظر گرفته شده است. همين بودجه هم شفاف نيست و معلوم نيست دستگاهها ذيل چه برنامههايي آن را براي جوانان هزينه ميكنند و ميزان تاثيرگذاري اين برنامهها چقدر است.
اما مساله مهمتر حذف عناوين اصلي و كاربردي فعاليت همچنين امسال تعداد عناوين برنامههاي ذيل رديف بودجه كاهش پيدا كرده است. همان طور كه در گزارشهاي قبلي روزنامه اعتماد هم آمده بود. رديف برنامههاي حمايت از تشكلها و مشاركت اجتماعي جوانان و زنان و حمايت از برنامههاي اوقات فراغت جوانان و ازدواج نيز حذف شده است. هرچند برخي معتقدند كه اين حذف به معني كاهش بودجه نيست چون در فعاليتها تحت عناوين كلي پيشبيني شده است. البته همين فعاليتها هم جاي سوال دارد. يعني بودجه حمايتي از تشكلهاي جوانان را كاهش دادند اما فعاليتي را اضافه كردهاند تحت عنوان كمك به جوانان ايراني. خوب اين برنامه چه مفهومي دارد؟ سازو كارش چيست؟ سازوكار كمك به جوانان مگر چيزي به غير از فعاليتهايي است كه قانون براي ما پيشبيني كرده است. آن وقت از بودجه كار قانوني و رسمي ما كم ميشود و به يك برنامه گنگ و مبهم و خلقالساعه اضافه ميشود. اجازه بدهيد كمي صريحتر صحبت كنم. احساس ميكنم عدهيي در بدنه كارشناسي ميخواهند دولت را از پايگاه اجتماعي خود جدا كنند. مگر ميشود كه عناويني مانند حمايت از تشكلها و مشاركت اجتماعي جوانان را حذف كرد. اين يك نشانه است. آنهم در سال ۹۴ كه بدون ترديد نظام علاقهمند به حضور پرشور و با انگيزه جوانان در انتخابات مجلس است. دولت بايد تشكلهاي جوانان را مهم بداند و اين مساله در بودجهنويسي هم بايد لحاظ شود. از بزرگان دولت ميخواهم به اين مساله ورود پيدا كنند و نگذارند يك بيرغبتي در تشكلهاي جوانان پديد بيايد.
البته گفته ميشود اين عنوان برنامه به معاونت زنان رياستجمهوري داده شده و همين امر موجب افزايش بودجه آنان شده است.
باور كنيد از افزايش بودجه معاونت زنان بسيار خرسندم. به عنوان يك كارشناس حوزه خانواده اميدوارم اين افزايش بودجه بتواند كمك حال آنها باشد. هرچند كه باور دارم اگر به توسعه متوازن و پايدار معتقديم بايد در جهت حمايت از اقشاري چون زنان و جوانان گامهاي موثرتري برداريم كه با اين بودجهها امكانپذير نيست. دغدغه ما چيز ديگري است. وزارت ورزش و جوانان از معدود دستگاههايي است كه در توافق با وزارت كشور اعتبارنامه تشكيل سازمانهاي مردمنهاد را به جوانان ميدهد. تعامل، حمايت و برنامهريزي براي سمنهاي جوانان نيز از مهمترين وظايف اجرايي ما است. از روز اول يكي از شعارهاي اين معاونت ترغيب جوانان به حضور در فعاليتهاي اجتماعي و تشكيل سازمانهاي مردم نهاد بوده است. كساني كه اين بخش بودجه را براي جوانان نوشتهاند نگاهشان اين بوده كه در خوشبينانهترين حالت همين وضعيت حفظ شود و در جهت افزايش مشاركت جوانان هيچ كار جديدي انجام نشود. همان وضعيتي كه از دولت قبل به ميراث رسيده، خوب است. به خاطر همين موضوع است كه از بزرگان دولت ميخواهم ورود كنند.
با اين تفاصيل بودجهيي كه براي جوانان در نظر گرفته شده چه ميزان است و چه تفاوتي با بودجه سال گذشته دارد؟
متاسفانه جمع كل اعتبارات پيشبيني شده برنامههاي مربوط به جوانان كه در ذيل رديف وزارت ورزش و جوانان آورده ميشود در لايحه بودجه سال 1394 نسبت به سال 1393 رشدي نداشته است. و اين مساله ميتواند كمي مشكلساز باشد. البته نقطه مثبت در بودجه امسال گنجاندن دو تبصره 16 و 21 در ذيل ماده واحده بودجه در ارتباط با ازدواج، مسكن و اشتغال جوانان است. اين دو تبصره ميتواند فرصتي جديدي براي كاهش مشكلات جوانان محسوب شود. تبصره ۱۶ بانك را مكلف ميكند كه از طريق بانكهاي دولتي نسبت به تامين و پرداخت تسهيلات به مبلغ 14 هزار و 400 ريال از محل پسانداز قرضالحسنه با در نظر گرفتن دوره تنفس دو ساله و در اقساط ده ساله براي ازدواج جوانان و جهت اشتغال مددجويان سازمان زندانها و اقدمات تاميني و تربيتي كشور به بنياد تعاون و حرفهآموزي و صنايع زندانيان كشور اقدام كند.البته در اين تبصره هم جاي وزارت ورزش و جوانان خالي است و هم اولويتها مشخص نشده است. يعني اولويت با ازدواج جوانان است يا مددجويان سازمان زندانها. اميدواريم اين مشخص نبودن اولويتها همان مشكلي را ايجاد نكند كه صندوق قرضالحسنه در خصوص وام ازدواج بارها مطرح كرد. در تبصره ۲۱ نيز دولت با اجراي قانون هدفمند كردن يارانهها و از طريق اصلاح قيمتها تا مبلغ 13 هزار ميليارد ريال براي تامين بخشي از يارانه سود تسهيلات تامين مسكن حمايتي زوجهاي جوان، اقشار آسيبپذير، روستاييان، ساماندهي مسكن در بافتهاي فرسوده، سكونتگاههاي حاشيه شهرها و مسكن مهر و تا مبلغ 10 هزار ميليارد ريال براي كمك به برنامههاي اشتغال جوانان و فارغالتحصيلان دانشگاهها پيشبيني كرده است. نكته مثبت اين است كه وزارت ورزش و جوانان يكي از تدوينكنندگان آييننامه اجرايي اين تبصره است.
آيا برنامههايي كه وزارتخانه ورزش و جوانان در سال گذشته به دنبال اجراي آنها بود با بودجه تناسب داشت يا اين وزارتخانه مجبور بود از نهادهاي ديگر نيز براي پيشبرد امور خودش ياري بگيرد؟
نبايد فراموش كنيم مسائل جوانان كه جمعيتي در حدود 23 تا 24 ميليون نفر در ميانگين سني 15 تا 20 سال كشور را تشكيل ميدهند، حوزههاي مختلف و متنوعي دارد كه هر كدام از اين حوزهها، تكاليف بهخصوصي را براي ما تعريف ميكنند. تعدادي از اين وظايف، تكاليف ذاتي برخي از دستگاههاست كه ميتوان از فرآيند آموزش در اين رابطه مثال زد. آموزش افراد ۱۵ تا ۲۹ سال در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالي است. از سوي ديگر مسائلي در حوزه وظايف وزارت بهداشت نيز مطرح است. به عبارت ديگر بخش عمدهيي از مسائل مربوط به جوانان مانند مسائل ساير مردم كشور است كه سازمانهاي مشخص اجرايي مسوول رسيدگي به آنها هستند. از مواردي كه به طور مشخص با جوانان ارتباط دارد، ميتوان اوقات فراغت را نام برد كه بسيار موضوع مهمي است به اين دليل كه اوقاتي است كه فرد نه يك كار خشك و رسمي انجام ميدهد و نه آموزش ميبيند. ضمن اينكه بيشتر تاثيرپذيريهاي فرد از محيط و دوستان، در زمان فراغت به دست ميآيد كه اگر بهدرستي از آن استفاده شود به سلامت و شادابي و روحيه انسان كمك ميكند. اگر اين اوقات فراغت را حتي براي يك دانشآموز هم در نظر بگيريم، ميبينيم كه مدت زمان زيادي از عمر او را در بر ميگيرد كه چون فرد با اختيار خودش كاري را بدون اجبار انجام ميدهد، چگونگي بهره بردن از آن اهميت بالايي دارد. از نظر روانشناسي كارهايي كه در اوقات فراغت انجام ميشود، اختياري است و از اين بابت تاثيرش هم بيشتر است. بنابراين يكسري كارهايي به طور خاص مربوط به دستگاههاي مشخص است و يكسري ديگر هم در ارتباط مستقيم با واحد يا دستگاهي نيست و به عنوان كار جنبي به آن نگاه ميشود. يكسري كارها هم با اينكه بسيار مهمند اما متولي ندارند نمونه آن مساله ازدواج جوانان است كه از تشويق جوانان به ازدواج تا راهكارهاي متناسب با فرهنگ ما براي پيدا كردن همسر را شامل ميشود. در حال حاضر با توجه به بزرگ شدن جامعه، ترغيب به ازدواج، مساله شده است. به اين معنا كه خانواده نميتواند اين كار را انجام دهد. بخشي به مسائل اشتغال بازميگردد كه مسوولان وزارتخانه كار و امور اجتماعي بايد در اين زمينه فعاليت كنند اما بخشهاي نرمافزارياش به اين معنا كه جواني كه توانايي مالي دارد اما انگيزهيي براي ازدواج ندارد را چگونه به اين امر ترغيب كنيم، در حوزه كارهاي وزارت جوانان است. بنابراين وزراتخانههاي متعددي بايد در حوزه جوانان حضور داشته باشند. رسانهها ظرف انجام اين كارند اما متولي وجود ندارد. حاكميت گفته است كه بخشي از امور جوانان در حوزه ذاتي وزارتخانههاست كه بايد انجام شود و يك سري هم بايد منظم شود و تقسيم كاري صورت بگيرد و نظارت انجام شود كه دستگاهها كار خودشان را انجام دهند. در قضيه مشاركتهاي اجتماعي جوانان و ترغيب آنها به فعاليت در سمنهاي جوانان نيز همينگونه است. بايد جوانان را علاوه بر تشويق به حضور در عرصههاي گوناگون جامعه توانمند كنيم و اين مهم نيز از وظايف ذاتي ما است. با اين اوصاف ميتوانم بگويم گنجاندن تبصره ۱۶ و ۲۱ در قانون بودجه نشاندهنده اهتمام دولت به كاهش مشكلات اساسي جوانان است اما عدم رشد بودجه جوانان در ذيل رديف وزارت ورزش و جوانان ميتواند باعث كندي پيشبرد اهداف ذاتي اين وزارتخانه در حوزه جوانان شود.
يعني وزارت جوانان مسووليت هماهنگكننده بين نهادهاي مختلف مسوول در حوزه جوانان را بر عهده دارد؟
بله، مساله اول بررسي محتواي برنامهها به اين معنا كه متناسب مسائل روز جوانان باشد نيز كار اصلي است. دومين موضوع، نيازهايي جوانان كه در دستگاهها هست اما نياز به هماهنگي و غنيتر و به روز شدن دارد و حوزه سوم مربوط به نيازهايي است كه متولي ندارد مثل ازدواج، دنياي مجازي، هويتيابي، سبك زندگي و حتي مساله آسيبهاي اجتماعي جوانان. در آسيبي مثل مواد مخدر گفته ميشود ستاد مستقلي دارد اما مثلا در مشكل طلاق، دستگاهي متولي نيست. مساله خشنونت نيز از اين دست است. در بندهاي الف، ب و ج ماده 41ام برنامه پنجم توسعه آمده است كه دستگاهها بايد بودجهيي براي جونان تخصيص دهند و مشخص كنند كه سهمشان چيست. در اين بين بايد شاخصهايي براي ارزيابي آنها تعيين شود. متاسفانه اين ماده بسيار پرسود براي جوانان را در سالهاي گذشته جز چهار دستگاه از 30 دستگاه مرتبط با حوزه جوانان انجام ندادهاند و همين امر موجب ناديده گرفتن اين ماده از سوي قانونگذار در بودجه شده است. به طور خلاصه وظيفه وزارت جوانان دو چيز است؛ يكي هماهنگكننده و نظارت بر دستگاههاي مربوط به جوانان و دوم كارهايي است كه مشخصا خودش بايد انجام دهد. در حوزه دوم چند كار را در نظر گرفتهايم. يكي از آنها مشاركتهاي اجتماعي جوانان است. ما معتقديم ان جي اوهاي جوانان نبايد سختيهاي انجمنها و تشكلهاي بزرگسالان را داشته باشد.
جملههاي كليدي
نه سياسيون و نه مذهبيون و نه ورزشكاران، ديگر مرجع ما دهه هفتاديها نيستند.
به نظرم مرتضي پاشايي نماد يك نسل است نه شخص مرتضي پاشايي بلكه پديده پاشايي كه نمايانگر و نشانگر سرگشتگي است.
اين جمعيت نه طغيانگرند و نه پديده سياسياند بلكه تكتك اينها سرگشتگي دارند و در عين حال بچههاي خوبي هستند.
به نظر من مرتضي پاشايي يك ابزار تشخيصي فرافكن است كه ما متوجه شويم درون جوانها چه ميگذرد.
انتظار جامعه جوان كشور از ما اين است كه براي اشتغال آنان گامهاي اساسي برداريم.
جوانان در مسيرشغل به حمايتهاي ويژهيي نياز دارند تا بتوانند متناسب با استعدادهاي خود در مراكز شغلي صلاحيتدار مشغول فعاليت شوند.
نكته ديگر اين است اگر از مردم سوال شود كه آيا در خانواده شما يا نزديكان شما دختر و پسري را ميشناسيد كه بدون عقد شرعي در حال زندگياند؟ شايد كمتر از اين موضوع مطلع باشند.
در اين شرايط بودجه معاونت جوانان هم ۱۲ درصد بودجه كل وزارت ورزش و جوانان است. بودجه ورزش رشد ۵۰ درصدي ميكند اما بودجه جوانان هيچ رشدي نميكند.