نسبت جريانهاي سياسي با دولت
مجتبي حسيني
چرا كه رييس دولت در مقام يك روحاني آگاه و پرسابقه از مصايب و مشكلات كشور آگاهي دارد و خوب ميداند كه اگر راهحلي براي برونرفت از باتلاق خرابيها نيابد و ماشين بزرگ دولت در آن گرفتار شود، ديگر زميني براي رقابت و مسابقه ميان جناحين سياسي كشور باقي نخواهد ماند. روحاني با همين نگاه هرگز در مسابقه طنابكشي گروههاي سياسي شركت نكرد و در برابر همه مصدرها و مصادرههاي سياسياي كه او را هدف گرفته بود تنها سكوت كرد و با سكوتش سخن گفت. ساحات و ساعات سكوت روحاني اما دليلي براي سكوت جناحهاي سياسي و اعلام توقعات و انتظارات آنان از دولت و رييس دولت نبود.
اصولگرايان كه از سهم خود در كابينه از همان ابتدا نارضايتيشان اظهر من الشمس بود به فراخور جهانبيني، نوع نگاهشان به تحولات جهاني و مطالباتشان در داخل كشور بيوقفه و يكپارچه به روحاني تاختند. روزي نيامد و شب نشد كه اصولگرايان از روحاني گلايه نكنند و براي او توصيهيي نداشته باشند. در «بسته توقعات و مطالبات» اصولگرايان از دولت و رييس دولت هر متاعي، يافت شدني است. روحاني اين مطالبات را ديد و ميبيند اما از آنجايي كه او را بايد اشبهالناس به هاشميرفسنجاني ناميد همچون او، بار سياسي كابينه را خود به دوش كشيد و در مقام پاسخگويي و رمزگشايي و پردهبرداري از اين بسته توقعات و مطالبات برآمد. روحاني خود را سپر دولتش كرده و همين است كه تير و تركشهاي پرتاب شده به سمت دولت بيش از همه به سمت و سوي او ميرود و اصابت ميكند.
از ديگرسو اصلاحطلبان با تاييد رفتارهاي حسن روحاني خود را مقيد و ملزم به همراهي و همگامي با دولت منتخب دانستند. از منظر اصلاحطلبان، روحاني نه پلي براي پيروزي كه فرصتي براي اصلاح ارثيههاي ناباب بهجا مانده از دولت سابق و در نتيجه بهبود وضعيت ملك و ملت است. اصلاحطلبان البته جداي از آنكه مهر تاييد بر كنش دولت در امور سياست خارجي و به ويژه پرونده هستهيي زدهاند اما همچنان منتظر تحقق برخي وعدههاي حسن روحاني در مسائل مرتبط با سياست داخلياند.
وعدههايي كه بخشي از آن به دلايلي در شرايط فعلي گويا محققناشدني است و اصلاحطلبان آن را تا حدود بسياري فروخفتهاند و به دل سپاردهاند اما در بخشهايي ديگر همچون؛ كاهش ضريب ركود و خمود سياسي و بازگشت نشاط سياسي پاي ميفشارند. مصداق مشخص توقعات اصلاحطلبان از دولت روحاني، اجازه فعاليت گروههاي سياسي اصلاحطلب، احياي خانه احزاب و مشخص شدن تكليف معاون سياسي وزارت كشور به عنوان مرجع مستقيم تحولات كنشگري سياسي است. اين مطالبه اصلاحطلبان در حالي است كه اينان پس از شش سال تعليق فعاليت سياسي توانستند دوباره روز پنجشنبه دور هم جمع شوند. همنشينياي كه البته بازهم حرف و حديثهاي بسياري را با عنوان «عدم تعلق روحاني و دولت يازدهم» به اصلاحطلبان از سوي اصولگرايان به دنبال داشته است تا جايي كه سوژه اصلي رسانههاي اين جريان سياسي طي دو روز گذشته بر مدار اين موضوع طراحي و تدوين شده است. اصولگرايان و رسانههايشان با موج جديد خبري خود با نقبي به عدم شركت برخي چهرههاي شاخص اصلاحات و حضور نيافتن اسحاق جهانگيري و معصومه ابتكار تلاش كردند تا اين پيام سياسي را به افكار عمومي و كنشگران سياسي منتقل كنند كه روحاني براي اصلاحات و اصلاحطلبان جايگاهي قايل نيست. اين پروژه پيش از اين امتحان پس داده، جز تشكيك وارد كردن به پيوند برادري اصلاحطلبان و روحاني و القاي اختلاف ميان اصلاحطلبان هدفي ديگر ندارد.
«تشكر تصنعي» برخي اصولگرايان در واكنش به عدم حضور برخي چهرههاي دولتي در همايش سراسري اصلاحطلبان در حالي است كه آنها بهتر از هر كسي ميدانند كه اصلاحطلبان در كابينه اين روزها بيش از آنكه فرصتي براي حضور در همايشهاي سياسي داشته باشند، تلاش دارند تا با نگاهي ملي به رتق و فتق نابسامانيهايي بپردازند كه از دولت سابق براي اين دولت به ارث گذاشته شده است. همين است كه بايد گفت پروژه جداسازي دولت از اصلاحطلبان و اختلافاندازي ميان رفرميستهاي سياسي ايران همچون تمامي تلاشهايي كه پيش از اين داشتهاند نتيجهيي نخواهد داشت چرا كه اصلاحطلبان با وجود اينكه روحاني را اصلاحطلب نميدانند اما او را سياستمداري ميدانند كه به اين راحتيها، منافع جناحي را با منافع ملي تاخت نميزند. همين است كه اگر نقدي و پيشنهادي به دولت داشته باشند، محترمانه و آگاهانه اهداي عيوب ميكنند.