مار و مارافسا
سيد علي ميرفتاح
در امريكا مخالفين ترامپ، دست به تظاهرات زدهاند و شهر را به هم ريختهاند. معلوم شد در جهان اول هم ظرفيت دموكراسي نيست و پذيرش راي مخالف سخت است. حقيقتا هم سخت است براي آدم دانشگاهي و باشعور پذيرفتن اين حقيقت تلخ كه حداقل چهارسال ترامپ «پرزيدنت» ايالات متحده و بانوي بزرگوارش «فرستليدي» آنجاست. براي همين ريختهاند توي خيابان و شعار ميدهند و احيانا سطل زباله آتش ميزنند و با پليس خدوم و زحمتكش ايالات متحده درميافتند. اما چيزي كه اين وسط بهتانگيز است عكسالعمل «رفقاي ما» به ماجراهاي امريكاست. ديروز و پريروز در روزنامه فخيمهشان با تيتر و عكس درشت تظاهرات امريكا را با غائله هشتاد و هشت يكي دانسته بودند. در اينجا تظاهرات سال هشتاد و هشت فتنه ناميده ميشود و پيرامونش حرف و حديث بسيار است. در تلويزيون و رسانهها گزارشهاي مكرر رفتهاند كه تظاهرات هشتاد و هشت را امريكاييها و عربستان سعودي و اسراييل مديريت كردند و هنوز هم بعضي نمايندگان مجلس عوامل دخيل در اعتراضات انتخاباتي را دستنشانده استعمار و استكبار ميدانند. فعلا بر سر اين تلقي بحث نكنيم. من نميخواهم در اين ميان چيزي را اثبات يا انكار كنم. عرضم اين است كه اگر تظاهرات امريكا را با تظاهرات هشتاد و هشت پيوند بزنيم آن وقت ديگر نميتوانيم با روشنفكران و دانشگاهيان و جوانان امريكايي كه نميخواهند زير بار ترامپ بروند همراهي كنيم. ما ضد امپرياليستترين كشور دنياييم و در سرتاسر دنيا خيليها چشم به دهان ما دارند تا ببينند درباره حوادث و اتفاقات چه موضعي ميگيريم. الان موضع رسمي انقلابيهاي ما درباره تظاهرات امريكا چيست؟ آيا چون قبلا مشابهش را تجربه كردهايم بايد به نفع ترامپ و عليه تظاهركنندگان موضع بگيريم؟ چون هم از ترامپ بدمان ميآيد و هم از هيلاري كلينتون، بايد كه طرفداران هر دو را به يك چوب برانيم و بيزاريمان را از عموم رايدهندهها اعلام عمومي كنيم؟ آيا همان حرفهايي را كه قبلا درباره تجربه خودمان زدهايم حالا بايد به امريكاييها بگوييم و تظاهرات خودجوششان را به سرويسهاي امنيتي و پولهاي عربستان سعودي نسبت بدهيم؟ الان اينكه امريكاييها دارند تظاهرات ميكنند و دموكراسيشان را معيوب و مغلوط و پرعيب و ايراد جلوه ميدهند از ديد ما آيا كار خوبي ميكنند يا بد؟ الان آيا ما به همان اندازه كه از ترامپ و طرفدارانش بدمان ميآيد بايد از رقيب و طرفدارانش هم بدمان بيايد؟ چيزي كه در روزنامههاي مورد نظر ميبينيم همين است كه عاقبت درزي در كوزه افتاد. به تعبيري همان حرف سعدي را ميزنند كه قتل مارافسا نباشد جز به مار. حالا مار اعتراض به جان ايالات متحده افتاده و دارد نيشش ميزند. عيبي ندارد بزند؛ چه بهتر. اما سوال اينجاست كه آيا ما با اين معترضين همدليم يا نه؟ الان از ديد ما آيا اين مخالفين، خرابكار و شورشي هستند و بايد كتك بخورند و سرجايشان بنشينند؟ آيا اينها به آنتريك صهيونيستها و عربها دارند شهرهاي امريكا را به هم ميريزند؟ متوجه عرضم هستيد؟ ميگويم كه چه فرقي است بين معترضين والاستريت با مخالفين انتخابات؟ چه چيزي اين وسط وجود دارد كه لحنمان نسبت به والاستريتيها همدلانهتر است تا به مخالفين ترامپ؟ دليلش چيست كه در ايران و در اكثر مساجد به حمايت از نهضت والاستريت شعار ميداديم اما حالا به مخالفين ترامپ كه ميرسيم دوپهلو و با نيش و كنايه و طعنه حرف ميزنيم؟ خوب به چهره مخالفين ترامپ نگاه كنيد. اينها دقيقا از همان طايفه والاستريت هستند. ظاهرشان داد ميزند كه قبلا از بيعدالتي به ستوه آمدهاند و عليه نظام بانكي و اقتصادي سرمايهداري تحصن كردهاند. اصلا نوع شعارها هم گواهي ميدهد كه اينها بقيقهالسيف والاستريتيها هستند. اما عجيب است كه ما با اولي خوبيم و با دومي محتاطانه برخورد ميكنيم. آيا صرفا به خاطر تجربه 88 است كه احتياط ميكنيم؟ آيا در منسوب كردن اين تظاهرات به آن تظاهرات دنبال القاي پيام خاصي هستيم؟ آيا ميخواهيم صبر كنيم ببينيم ترامپ چه ميكند و چه عكسالعملي نشان ميدهد؟ آيا كلا از اين به بعد بايد به همه اتفاقات ملي و دولتي ايالات متحده مشكوك باشيم و تا ميتوانيم عقب بايستيم؟