دين، آزادي و سيد محمد خاتمي
يكي از مواهب انتخاباتي كه گذشت اين بود كه افراد را به سخن گفتن و بحث كردن واداشت و شبكههاي اجتماعي و عليالخصوص شبكه تلگرام، محل اصلي اين گفتوگوها بود. گروههاي كوچك دوستي و فاميلي كه معمولا پر ميشدند از مطالبي كه از كانالهاي پرمخاطب سرازير ميشد، اينبار محلي شد كه در آن افكار و انديشههاي اعضاي آن به محك گفتوگو گذاشته شود. من به واسطه آنكه در خانوادهاي اهل و علم و اجتهاد زندگي ميكنم، شاهد بحثهايي بودم كه رنگ و بوي حوزه داشت و البته خود نيز نتوانستم در قبال برخي از آنها سكوت كنم. آنچه در ادامه ميآيد حاصل يكي از همين گفتوگوها بود كه پيرامون فيلمي تخريبي عليه سيد محمد خاتمي شكل گرفت. فيلمي كه در آن خاتمي بر تقدم آزادي بر دين سخن ميگويد و شخصي كه ميخواهد سخنان او را به چالش بكشد، معتقد است كه منظور خاتمي از آزادي بيبندو باري است و ميخواهد دين را با بيبند و باري همسو كند. جوابي كه من براي او نوشتم نه به خاطر علاقه به خاتمي بود و نه به خاطر گرايش سياسي من، چراكه اساسا هيچگاه خود را اصلاحطلب (به معناي حزبي و جرياني) ندانستم. بلكه صرفا به خاطر اشتباهي بود كه در تفسير آن شخص ديدم. اين متن كامل سخنراني آقاي خاتمي است كه ميفرستم:
«برادران و خواهران به صراحت اين اعتقاد خودم را بگويم كه سرنوشت وجهه اجتماعي دين در امروز و فردا در گرو اين است كه جوري ما دين را ببينيم كه با آزادي سازگار باشد. شما به تاريخ بشر مراجعه بكنيد ببينيد هركه با آزادي مقابل شده است لطمه ديده است. حتي فضيلتهاي انساني! حتي فضيلتهاي عرفاني! دين اگر در مقابل آزادي قرارگرفته است، دين لطمه خورده است! عدالت اگر در مقابل آزادي قرار گرفته است، عدالت لطمه خورده است! ساختن و توسعه اگر در مقابل آزادي قرارگرفته است، سازندگي لطمه خورده است. دو نمونه بزرگ آن را براي شما كه اغلب هم اهل مطالعه و فكر هستيد عرض ميكنم. يكي تجربه قرون وسطي كه دين و آزادي در مقابل هم قرار گرفتند، دين شكست خورد و يكي در دنياي امروز، در دنياي كمونيست كه عدالت اقتصادي در مقابل آزادي قرار گرفت، عدالت شكست خورد. گرچه ممكن است مردم به آزادي هم نرسيده باشند.»
حالا با توجه به متن سخنراني آقاي خاتمي مرحله به مرحله عبارتها و جملات ايشان را توضيح ميدهيم، تا منظور ايشان مشخص شود و جاي ابهامي باقي نماند. اولا طبق آيه قرآن كه ميفرمايد: «لااكراه فيالدين» خداوند صراحتا ميفرمايد كه كسي مجبور به پذيرش دين نيست و اين نشان ميدهد كه آزادي اصل و مقدم بر دين است. اساسا وجود و اعتبار دين در پرتو آزادي انساني معنا پيدا ميكند. حالا كه رتبه آزادي بالاتر از دين است و دين در واقع محصول آزادي است، پس سخن ايشان كه ميگويد: «دين اگر در مقابل آزادي قرارگرفته است دين لطمه خورده است» سخن درستي است. البته كه دين انساني كه از روي آزادي و اختيار آن را برگزيده دين و ايمان حقيقي است و دين انساني كه مجبور به پذيرش آن شده است اصلا دين نيست. در رابطه با روشن شدن تقابل دين و آزادي مثالي برايتان ميآورم: مثلا همان طور كه همه ما ميدانيم پيامبر(ص) براي اينكه با آزادي بتوانند دين را تبليغ كنند از مكه به مدينه هجرت كردند. تا زماني كه در بند مشركين بودند و آزادي نداشتند نميتوانستند دين را پايهگذاري كنند. براي همين به مدينه رفته و مردم با او بيعت كردند تا بتوانند در كمال آزادي دين اسلام را نشر دهند. لذا ميگوييم آزادي مقدم بر دين است. ثانيا در مورد جملهاي كه ايشان گفته است: «عدالت اگر در مقابل آزادي قرار گرفته عدالت لطمه خورده است.» هم نمونه كامل و با ارزش زندگي حضرت اميرالمومنين علي (ع) است. با اينكه ايشان مظهر عدالت بودند اما متاسفانه ۲۵ سال رهبري جامعه از ايشان غصب شد و خانهنشين شدند و نتوانستند كه عدالت الهي را اجرا كنند و فرمودند مثل كسي بودم كه خار در چشم و استخوان در گلو داشتم. در اين زمان كه آزادي از او سلب شد چه عدالتي در جامعه اسلامي آن روز برقرار شد؟ پس نتيجه ميگيريم در تقابل آزادي و عدالت، آزادي مقدم بر عدالت است و عدالت بدون آزادي اجرا نخواهد شد حتي از سوي كسي مثل اميرالمومنين (ع).
اما اينكه آقاي خاتمي ميگويد: «هركه با آزادي مقابل شده است حتي فضيلتهاي انساني...» اين هم صحيح است؛ چرا كه فضايل انساني مثل شجاعت، علم، جود، راستگويي، عفو و بخشش، احسان، اكرام و... همه زماني شكوفا ميشوند و ظهور و بروز پيدا ميكنند كه انسان آزاد باشد. پس نتيجه ميگيريم كه در تقابل آزادي با فضيلتهاي انساني و عرفاني باز آزادي مقدم است! و اما اينكه راجع به توسعه و سازندگي گفته است؛ شهيد مطهري ميگويد: اگر در جامعه ما محيط آزاد برخورد آرا و عقايد به وجود بيايد به طوري كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرفهايشان را مطرح كنند و ما هم در مقابل، آزاد نظريات خودمان را مطرح كنيم، تنها در چنين زمينه سالمي خواهد بود كه اسلام هرچه بيشتر رشد ميكند و به اعتقاد من تنها طريق درست برخورد با افكار مخالف همين است والا اگر جلوي فكر را بخواهيم بگيريم، اسلام و جمهوري اسلامي را شكست دادهايم. (منبع كتاب پيرامون انقلاب اسلامي ص ۶۳ و۶۴).
اما با توجه به دو مثالي كه آقاي خاتمي در سخنراني خود زده است، مشخص است كه منظورش از آزادي، لااباليگري و بيبندوباري نيست چراكه در قرون وسطي و دنياي كمونيستي، بيبند و باري و فساد و فحشا بود اما آنچه از مردم سلب شده بود در قرون وسطي آزادي بيان حقايق به وسيله تفتيش عقايد بود و در دنياي كمونيستي سلب آزادي تصرف در اموال و املاك بود كه اسلام با هر دوي آنها مخالف است. پس ميبينيم كه دين و مناديان آن هيچ كدام به زاويه رانده نشدهاند بلكه خود منادي آزادي هستند. كمااينكه در روايت معتبره اميرالمومنين(ع) ميفرمايد: «ان الناس كلهم احرار» يعني به درستي كه همه مردم آزادند و اين نشانگر ديد و بينش و تاكيد فراوان دين اسلام بر آزادي انسانهاست. استاد شهيد مطهري ميگويد: «آزادي يعني نبودن مانع، نبودن جبر، نبودن هيچ قيدي در سر راه، پس آزادم و ميتوانم راه كمال خود را طي كنم. انسانهاي آزاد انسانهايي هستند كه با موانعي كه در جلوي رشد و تكاملشان هستند مبارزه ميكنند و تن به وجود مانع نميدهند. »