• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3820 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۹ خرداد

افعي پليد سياست

سيد علي ميرفتاح

قديم مي‌شد از سياست پرهيز كرد و كاري به كارش نداشت. تا همين چند سال پيش، سياست كرمي بود كه به جان عده‌اي مي‌افتاد و بقيه نيز خود را از آن دور نگه مي‌داشتند. مرحوم ايرج به دوستش عارف انتقاد مي‌كرد «تو اين كرم سياست چيست داري/ چرا پا بر دم افعي‌گذاري» يعني اينكه اگر كاري به كار سياست نداشته باشي، سياست هم – يعني افعي خطرناك سياست هم – كاري به كار تو نخواهد داشت و آزارت نخواهد داد. اما در روزگار ما كرم سياست رشد كرده و تبديل به افعي دم‌درازي شده كه نمي‌شود نديده‌اش گرفت و كاري به كارش نداشت. حتي اگر تو كاري به كار او نداشته باشي، او با تو كار دارد. عين قصه انبانه است و مرد طماع. در حالي كه غرق مي‌شد گفت حالا ديگر من با انبانه كار ندارم؛ اين انبانه است كه دست از سرم بر‌نمي‌دارد. روزگاري مي‌شد آسته، رفت و آمد كرد و پا بر دم افعي نگذاشت، اما حالا هر‌جا پا بگذاري، خواسته، ناخواسته پا بر افعي گذاشته‌اي. گفت پا بردم من مگذار؛ جواب داد دم تو آنقدر پهن و دراز است كه هر جا پا بگذارم روي دم تو گذاشته‌ام... تصور عمومي اين است كه سياست منحصر است به يك سري امور سياسي. مثلا انتخابات، فعاليت حزبي، بخشي از روزنامه‌نگاري، انتقاد از سياستمداران و كارهايي از اين قبيل در نظر مردم كارهاي سياسي‌اند. يادم هست وقتي در روزگار جواني وارد فعاليت مطبوعاتي شدم، پدرم نصيحتم كرد كه وارد سياست نشوم. گفت: «به همين امور فرهنگي مشغول شو؛ نقد فيلم بنويس، درباره كتاب كار كن. به نمايشگاه نقاشي و تئاتر بپرداز. موسيقي، تلويزيون، ادبيات، شعر و... آنقدر زياد و جذابند كه ديگر نيازي نيست به سياست، به مجلس، به احزاب و به فعالان سياسي بپردازي.» مي‌گفت «در اين مملكت اقتصاد هم سياسي است. پس بهتر است از اقتصاد هم اجتناب كني. به خانواده ما سياست نمي‌آيد و خداوند ما را براي اين كار نساخته است.»
نصيحت پدرم هنوز در گوشم صدا مي‌كند اما فكر مي‌كنم دست روزگار همه ما را ناگزير كرده است از سياست. حالا كار به جايي رسيده كه همه‌چيز، همه آن چيزهايي كه پدرم فكر مي‌كرد غيرسياسي‌اند، سياسي شده‌اند و ورود به هر كدام از آنها همان هزينه‌اي را به دنبال خواهد داشت كه ورود به سياست. بگذاريد مثال عيني بزنم. ربناي آقاي شجريان، تا چند سال پيش صرفاً يك كار هنري- مذهبي بود كه بعضي آن را مي‌پسنديدند، بعضي هم دركي از آن نداشتند. دم افطار كه راديو اين باكس دم اذان را پخش مي‌كرد هيچ كس مطلقا فكر نمي‌كرد دارد يك اتفاق سياسي را مي‌شنود. سياستي در كار نبود. اما افعي سياست به دورش پيچيد و آن را تبديل به سياسي‌ترين موضوع روز كرد. حالا هم درخواست وزير ارشاد سياسي است، هم پاسخ محمدجواد لاريجاني سياسي است، بلكه سياسي‌تر. افعي سياست همه‌چيز و همه كس را آلوده كرده، سينما را، تلويزيون را، كتاب را، موسيقي را و حتي شهرسازي را... فضاي امروز ما شبيه به يكي از قصه‌هاي عزيز نسين شده است. آب هم بخواهيم بخوريم، قبلش بايد معلوم كنيم اين طرفي هستيم يا آن طرفي... اگر جلوي پيشروي مبالغه‌آميز اين افعي خطرناك را نگيريم عنقريب كارمان به جايي مي‌رسد كه مجبوريم يونيفرم سياست بپوشيم و از طريق رنگ و ظاهر اعلام عمومي كنيم كه چپيم يا راست، يتي هستيم يا يوني و... شجريان هيچ ربطي به تتلو ندارد. اصلا مقايسه اين دو بزرگوار مع‌الفارق‌ترين مقايسه ممكن است. اما سياست سطح همه بحث‌ها را نازل كرده، سليقه‌هاي ما را به هم ريخته و افق ديدمان را كوتاه و كوچك كرده. بين خودمان باشد، به كسي برنخورد بايد بگويم كه سياست، حقيرمان كرده و از تك‌تك‌مان موجودات سطحي و سخيفي ساخته كه جز همين يكي‌، دو روزه سياست را نمي‌بينيم. آن افعي لاكردار، نيش‌مان زده، زهر ابتذال خود را در وجودمان ريخته، آلوده‌مان كرده و باعث شده تا بيرون از دنياي سياست را نبينيم. بيرون از دنياي سياست شجريان هنرمند بي‌همتايي است كه نغمه‌هايش روح‌مان را به پرواز درمي‌آورد و صداي ملكوتي‌اش حال‌مان را خوش مي‌كند. اما در دنياي سياست نه موافقت‌مان با او معني دارد و نه مخالفتمان و نه حتي نقدمان.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون